درسی آموزنده برای همه دموکراسیها
جورج ویل
ستون نویس نشنال ریویو و برنده جایزه پولیتزر
ورشکستگی احتمالی یونان میتواند درس خوبی در علم اقتصاد باشد. یونانیها حالا احتمالا حرف مارگارت تاچر را تایید میکنند که درباره دولتهای سوسیالیست گفته بود: «آنها همیشه پول بقیه را تمام میکنند.» یونان که درام غربی از نمایشنامههای باستانی آن منشا گرفته، تبدیل به ملودرامی پوچگرا درباره تزریق پول وامدهندگان بینالمللی به این کشور شده است. تصویب وامهای جدید برای این کشور تنها به کوهی از بدهیها خواهد افزود که تقریبا دو برابر تولید ناخالص داخلی یونان است.
اگر یونان ورشکست شود، منازعات دنبالهدار یونان به کشتاری مطلوب منجر خواهد شد که مثال وحشتناک آموزندهای برای تمام دموکراسیهایی خواهد بود که با مستمریهای مضر برای رشد روزگار میگذرانند. در ژانویه 2015، رایدهندگان یونانی قدرت را به حزب چپگرای «سیریزا» دادند که بر اساس گزارش اکونومیست یکسوم اعضای آن مائوئیست، مارکسیست یا هواداران چهگوارا هستند.
نخست وزیر الکسیس سیپراس، یک دانشجوی سابق تندرو، بلافاصله پس از به قدرت رسیدن، بیانیه اتحادیه اروپا در انتقاد از تقسیم اوکراین را رد کرد. تنها یکی از اعضای کابینه خود را از میان کسانی انتخاب کرد که تجربه بودن در دولت را داشتند و آن هم کسی نبود جز یکی از رهبران حزب کمونیست استالینی یونان. وزیر فرهنگ همین دولت میگوید که آموزش «نباید تحت تسلط فضیلت باشد که این جاهطلبی به انحراف رفته است.» او در عمل به موعظههایهای خود پیشنهاد حذف آزمونهای ورودی دانشگاهها را میدهد.
رایدهندگان یونانی از آن رو به سیریزا رای دادند که این حزب نوید داده بود اصلاحات مورد درخواست وامدهندگان بینالمللی به ویژه اصلاحات مربوط به قوانین کار و بازنشستگی را لغو کند. سیپراس بلافاصله پس از رسیدن به قدرت قول داد که 12 هزار کارمند دولت را دوباره استخدام کند؛ اما وقتی گزینههای او کمتر و کمتر شدند، سیپراس گفت که اتحادیه اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بینالمللی پول در تلاشند تا یونان را «تحقیر» کنند. چطور میتوان کشوری را تحقیر کرد که دولتی را انتخاب کرده که متعهد به اقتصاد «رامپل استل کین» [یک شخصیت مخوف داستانی] است، اقتصادی که در آن این باور وجود دارد که بزرگی دولت به ذخایر طلای ملت خواهد افزود.
رویکرد سیپراس برای نرم کردن کسانی که سرنوشت کشور او را در دست دارند این است که آنها باید به «حکم» او برای مقاومت در برابر آنها احترام بگذارند. او گمان میکند رایدهندگان یونانی با وعدههای پوشالی به خود، مالیاتدهندگان اروپایی را مجبور به کمک به آنها خواهند کرد. سیپراس که میگوید وامدهندگان بینالمللی در حال «غارت» یونان هستند، در حال غارت دولتهای محلی که در برابر تقاضای فراقانونی او برای تسلیم ذخایر نقدی خود مقاومت میکنند.
یانیس واروفاکیس، وزیر دارایی یونان از ستایشکنندگان جان نش، برنده نوبل اقتصاد و نابغه دانشگاه پرینستون است که همین اواخر فوت کرد. واروفاکیس به کار نش روی نظریه بازی به خصوص نظریه بازیهای مشارکتی علاقهمند است، در این نوع بازی دو یا چند شرکتکننده رسیدن به راه حلی را هدف میگیرند که برای همه نتیجه بهتری داشته باشد. نگاه واروفاکیس به مشارکت این است که وامدهندگان بینالمللی را متهم کند، وامدهندگانی که یونان با پول آنها به زندگی خود ادامه داده است. او آنها را متهم میکند که یونان را تحت شکنجه «غرق شدن مصنوعی» قرار دادهاند.
سیپراس به وامدهندگان بینالمللی میگوید رمان «زنگها برای چه کسی به صدا در میآید» ارنست همینگوی درباره جنگ داخلی اسپانیا را بخوانند. اما پیام او چیست؟ «درست بازی کنید وگرنه ما خودمان را خواهیم کشت.» یونان از زمان پیوستن به منطقه یورو در سال 2001 در مجموع 7/ 1 برابر تولید ناخالص داخلی خود در سال 2013 وام گرفته است. نرخ 25 درصدی بیکاری آن که در میان افراد جوان به 50 درصد میرسد نتیجه آب رفتن 25 درصدی تولید ناخالص ملی است. این نتیجه تنزل گدایی به تمارض است.
اما ادامه کمکها و تظاهر به اینکه وامدهندگان بینالمللی روزی به پول خود خواهند رسید دیگر سوسیالیستهای اروپا را نیز تشویق به پرداخت نکردن بدهیهای خود خواهد کرد. یونان با تنها 11 میلیون نفر جمعیت و 2 درصد از تولید ناخالص اروپا در صورت ترک منطقه یورو احتمالا باعث سرایت این وضعیت نخواهد شد. اما اگر یونان اتحادیه اروپای «نامشروع» را هم ترک کند، «شکاکان به اروپا» در بریتانیا در همه پرسی پایان سال 2015 دست بالا را خواهند داشت، همه پرسی که بنا است با خروج این کشور از اتحادیه اروپا، حاکمیت بریتانیا را احیا کند. ولی اگر یونان چنان به حاکمیت خود مینازد که شروط تحمیلی وامدهندگان را تاب نمیآورد، پس اصلا چرا در اتحادیه اروپا است، اتحادیهای که هدفش یکپارچه کردن حاکمیتها برای رقیق کردن ذهنیتهای ملی است؟
اتحادیه اروپا پرچمی دارد که کسی به آن سلام نمیدهد، سرودی دارد که کسی آن را نمیخواند، رئیسی دارد که کسی نامش را نمیداند، پارلمانی دارد که قدرتش از پارلمانهای ملی کمتر است، دیوانسالاری دارد که کسی آن را نمیستاید یا کنترل آن را در دست ندارد و قوانین مالی دارد که هیچ عضوی برای نادیده گرفتن آنها مجازات نمیشود.
با این حال اتحادیه اروپا عضوی دارد که مشکلاتش آموزنده است. زیاد نمیتوان تکرار کرد اما باید گفت که افتضاحهای سوسیالیستی نباید پرشمار شوند. بهترین کار این است که وامدهندگان بیملاحظهای را بازخواست کرد که با پول مردم به سوسیالیستها وام میدهند و عمر آنها را بیشتر میکنند.
جهان که بسیار به میراث آتن شامل دموکراسی مدیون است، حالا از این رو به آتن امروز مرهون است که نمی دانست واقعیت به توهمات دموکراسی احترام نمیگذارد.