پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بسیاری از اقتضائات حکومت تزارها و بلشویکها که سالیان دراز بر پهنه این سرزمین سایه گسترانیده بود، برچیده شد. کشورهای رها شده از حکومت مرکزی کشور شوراها که نیمی از جمعیت 300 میلیون نفری اتحاد جماهیر شوروی و تنها 24 درصد خاک را به خود اختصاص داده بودند، به هویت اصلی خویش بازگشتند و ساختارشکنی را در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و سایر حوزههای پیشین آغاز کرده و سازههای نوینی را در ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی طرحریزی کردند. روسیه که هسته مرکزی اتحاد جماهیر شوروی به شمار میرفت نیز، تغییرات وسیعی را در تمام حوزهها آغاز کرد. این تغییرات گاه آنچنان عمیق و زیرساختی است که روسیه کنونی را کاملاً متفاوت از اتحاد جماهیر شوروی مینمایاند و گاه نیز بسیار سطحی و روبنایی است. هر چه هست، بررسی این تفاوتها برای شناخت از روسیه کنونی بسیار ضروری است. ضرورت این بحث بیشتر در آنجا حس میشود که رویدادهای تاریخی و ناملایمات روابط تاریخی ما با اتحاد جماهیر شوروی سبب شده تا روسیه امروز را با همان مختصاتی که شوروی را شناسایی میکردیم، شناسایی کنیم.