مروری بر فعالیتهای لودویگ ارهارد در آلمان غربی
-
66 سال پیش، در ماه ژوئن 1948 یک دگرگونی اقتصادی شگرف در کشور آلمان روی داد. تقریباً یکشبه اقتصاد این کشور از رکود به سمت شکوفایی حرکت کرد. بیشتر افتخار برای این تغییر به اقتصاددان آلمانی لودویگ ارهارد داده میشود.
اقتصاد آلمان در سال 1948 فقیر و مضمحل شده بود، که دلیل آن تنها به خسارات جنگ مربوط نمیشد. بلکه ناشی از سردرگمی کامل در سیاستگذاری اقتصادی بود. عدهای در غرب، شامل هنری مورگنتو، وزیر خزانهداری آمریکا، فکر میکردند ظرفیت صنعتی آلمان را باید کاملاً برچید تا جلوی تبدیل شدن دوباره این کشور به یک تهدید نظامی گرفته شود. اما این دیدگاه در اقلیت بود. تهدید روزافزون شوروی بر هرگونه اشتیاق به انتقامجویی از آلمان غلبه کرد و این نیاز احساس شد که با بیشترین سرعت ممکن این کشور ساخته شود. مشکل بزرگ این بود که آلمان پس از جنگ به چهار منطقه اشغال تقسیم شده بود که هر یک تحت کنترل کشورهای پیروز انگلستان، فرانسه، شوروی و آمریکا بود. هرگونه اقدامی نیازمند توافق بین چهار قدرت بود که کار بسیار دشواری به نظر میرسید و یکی از دلایل آن ناسازگاری و همراهی نکردن شوروی بود. در سال 1945 وینستون چرچیل از حزب محافظهکار انگلستان پست خود را به کلمنت اتلی از حزب کارگر واگذار کرد که به سرعت شروع به ملی کردن صنایع در انگلستان و اقتباس سایر سیاستهای سوسیالیستی کرد. برخی از رهبران جدید انگلیس میخواستند ایدههای سوسیالیستی در آلمان نیز پیاده شود. بنابراین اختلافات سیاسی، ایدئولوژیک و دیپلماتیک که در بین متحدان وجود داشت هرگونه اقدام در آلمان را متوقف میکرد و سیاست اقتصادی شبیه یک هواپیمای با خلبان اتوماتیک باقی ماند. چنین اوضاعی باعث شد که سیاست کنترلهای اقتصادی از دوران نازیها ادامه یابد، چون هیچ توافقی در این باره که چیزی باید جایگزین آنها شود وجود نداشت. در سال 1947، آمریکا و انگلستان تصمیم گرفتند مدیریت اجرایی مناطق تحت اشغال خود را تحت منطقه واحدی به نام بیزونیا درآورند. آقای ارهارد که یک اقتصاددان و بازرگان مورد احترام از ایالت باواریا آلمان بود به عنوان وزیر اقتصاد برگزیده شد. در سال 1948 انگلستان، فرانسه و آمریکا توافق کردند به اشغال آلمان خاتمه دهند و یک دولت مستقل آلمانی با یا بدون گنجاندن منطقه تحت اشغال شوروی تاسیس کنند. قرار شد مراحل تحویل قدرت در 15 ژوئن آن سال شروع شود و بنابراین برخورد جدیدی با شوروی به راه افتاد. به محض اینکه آلمان به حالت خودمختاری اقتصادی بازگشت، ارهارد خواهان انجام اصلاحات اقتصادی گسترده به ویژه در حوزه اصلاحات ارزی شد. به دلیل تورم بالا، پول آلمان عملاً بیارزش شده بود و اقتصاد عمدتاً به شکل تهاتری و کالایی کار میکرد که به شدت ناکارا بوده و مانع شدیدی در برابر رشد صنایع بود. معرفی مارک جدید آلمان برای 20 ژوئن 1948 تعیین شد. به محض اینکه خبر اصلاحات ارزی به بیرون درز کرد، فروشگاهها تعطیل شدند تا اثرات پول جدید را بتوان تعیین کرد. همزمان شورویها عرضه کالاها به برلین را، که تا عمق زیادی در منطقه تحت اشغال آنها بود اما مشترکاً توسط چهار قدرت اداره میشد، قطع کردند. قدرتهای غربی با تحویل هوایی آذوقه و کالاها به شهر واکنش نشان دادند که شروع یک طرح مشهور به «پل هوایی» و یکی از هیجانانگیزترین رویدادها در تاریخ پس از جنگ جهانی دوم بود. یک بخش اساسی از برنامه ارهارد حذف کنترل قیمتها بود که برای اجرای موثر اصلاحات ارزی بسیار ضروری بود. او برای هرگونه تغییر در سیاست کنترل قیمتها، نیاز به کسب اجازه از متفقین داشت اما ارهارد نتیجه گرفت برای برچیدن این کنترلها ظاهراً نیاز به رضایت آنها نیست. آن طور که وی در کتاب سال 1958 خود به نام «شکوفایی اقتصادی از مسیر رقابت» نوشت: «مقامات کنترلی انگلیس و آمریکا اکیداً قید کرده بودند که قبل از اینکه هر تغییر قیمت معینی بخواهد انجام گیرد باید رضایت آنها دریافت شود. ظاهراً متفقین هرگز فکر نمیکردند این امکان باشد که کسی با این ایده بیاید که کنترلهای قیمت را تغییر ندهد، بلکه خیلی راحت این کنترلها را برچیده و ملغی کند.» ژنرال لوسیوس کلی، فرمانده آمریکا در آلمان، به خوبی آگاه بود که ارهارد میخواهد چه کار کند و میتوانست جلوی او را بگیرد. اما مشاور اقتصادی شخصی ژنرال کلی که یک بازرگان آمریکایی به نام جوزف دوج بود، به او اصرار کرد این کار را نکند و ژنرال نیز هوشمندانه به این توصیه عمل کرد و چشم خود را به روی اقدامات ارهارد بست (دوج یک شخصیت فوقالعاده مهم، اما کاملاً ناشناخته در سیاستگذاری اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم بود که نقش کلیدی در مشورت دادن به ژنرال داگلاس مکآرتور، فرمانده آمریکایی در ژاپن، برای اصلاح اقتصاد آن کشور نیز ایفا کرد). ارهارد اصلاحات بسیار دیگری از جمله کاهش 33درصدی نرخ مالیات را نیز به انجام رساند. در 26 ژوئن مقامات فرانسه، انگلستان و آمریکا به اقدامات ارهارد رضایت دادند. این قضیه باعث شد شورویها انزوا و محاصره برلین را تنگتر کنند و بحران اقتصادی و سیاسی شدیدی به وجود آورند. پل هوایی متفقین به سرعت به کمک آمد. در 4 جولای آن سال، 36 هواپیمای آمریکایی و انگلیسی حدود سه هزار تن مواد غذایی را در تنها یک روز وارد شهر کردند که با توجه به امکانات محدود فرود و بلند شدن هواپیماها در برلین، دستاورد حیرتآوری بود. در ماه آگوست، کمونیستها شروع به سازماندهی اعتراضات علیه ارهارد و اصلاحات او کردند، اما ژنرال کلی محکم پشت او ایستاد. خوشبختانه نشانههای ملموسی از بهبود و رونق اقتصادی شروع به آشکار شدن کرد. در ماه سپتامبر سهمیهبندی به طور کامل برداشته شد. در اکتبر نخستین محموله سیبزمینی وارد بازار شد و تولید نسبت به سال قبل از آن 60 درصد افزایش یافت. در ماه نوامبر کاملاً روشن شد که منطقه غربی آلمان از نظر اقتصادی شروع به جهش کرده است و منطقه شرقی را، که هنوز تحت کنترل شوروی بود، پشت سر گذاشته است. بر اساس یک مقاله که در نیویورک تایمز نوشته شد، تولید صنعتی «بسیار بهتر از حتی خوشبینانهترین نظرات برنامهریزان اقتصادی شد که هنگام به اجرا درآمدن اصلاحات ارزی در ذهن داشتند». رشد اقتصادی قوی در غرب آلمان یک عامل مهم در تصمیم شوروی برای کنار گذاشتن محاصره برلین در 12 ماه می 1949 بود و پل هوایی نیز برداشته شد. پس از یک سال که از اصلاحات ارهارد گذشت، به این اصلاحات معمولاً به عنوان یک موفقیت کامل و تمامعیار نگریسته شد. سی سالزبرگر، خبرنگار نیویورک تایمز، در جولای 1949 با ارهارد مصاحبه کرد و او با افتخار به این واقعیت اشاره کرد که کیفیت کالاهای آلمانی شروع به افزایش کرده و قیمتها در حال کاهش است و کیفیت زندگی بهبود یافته است. در 20 جولای سالزبرگر نوشت «آلمان قدرتمند شروع به بازگشت کرده است». اقتصاد آلمان با کمک طرح مارشال به گسترش خود ادامه داد و ارهارد به عنوان وزیر اقتصاد آلمان تا سال 1963 باقی ماند؛ زمانی که به عنوان دومین صدراعظم آلمان غربی انتخاب شد. او در سال 1977 از دنیا رفت. نوشته: بروس بارتلت ترجمه: جعفر خیرخواهانمنبع: نیویورک تایمز