راغفر: اقتصاد ایران برنامه توسعه ای ندارد
با وجود رشد 4.6 درصدی اقتصاد ایران در فصل بهار سال 93، بازهم فعالان بخش خصوصی و حداقل اقتصاددانانی که نگاه بلند مدتی به وضعیت توسعه در کشور ندارند، همچنان در نگرانی آینده اقتصاد قرار دارند. به اعتقاد این گروه اقصاد ایران برنامه توسعه ای مشخصی پیش روی خود ندارد و همین جریان سبب می شود تا در دوره های زمانی مختلف عقب گرد در اقتصاد ایران صورت گیرد. حسین راغفر اقتصاددان در گفت و گوی زیر در این مورد توضیخ می دهد که اقتصاد ایران تا چه اندازه با فضای رقابت پذیری در اقتصاد جهانی فاصله دارد.
به نظر شما فاصله ما با فضای توسعه ای چقدر است؟ می دانید که به تازگی گزارش های منتشر شده که نشان می دهد اقتصاد ایران با شاخص های رقابت پذیری فاصله قابل توجهی دارد؟
به فرض نظری هدف اصلی از رقابت پذیری در اقتصاد، اقدامات خصوصی کردن بازار اقتصادی یا تلاش برای ایجاد رقابت در بازار آزاد و تلاش به کارایی بیشتر این حوزه از اقتصاد است. مبنای اصلی رقابت در جامعه ارتقا بهره وری است. چون اقتصادیون در رقابت پذیری می خواهند سهم بیشتری از بازار را سهیم باشند. البته می گویند که در این صورت هزینه و قیمت پایین می آید و کیفیت خدمات بالا می رود که نتایج این مسئله ارتقا بهره وری است. یعنی هدف در رقابت پذیری این است که برای بالا بردن رقابت و رقابت پذیری روی کیفیت کالا و کاهش قیمت آن و ارتقا بهره وری تلاش شود. واقعیت این است هیچ وقت این هدف برای اقتصاد ایران تحقق پیدا نکرده است.
برای شما روشن است که منظور از رقابت پذیری چیست؟
ما در اقتصاد ایران استراتژی توسعه ای نداریم. جایگاه مفاهیم در استراتژی توسعه ای برای ما چیست. اگر در استراتژی توسعه ای، صنعتی شدن محور اصلی در توسعه است این صنعتی شدن آیا امکان شکل گیری در بازار سرمایه آزاد و خصوصی در مقایسه با سایر بازارهای سرمایه در جاهای دیگر دنیا وجود دارد یا نه؟آیا امکان رقابت بین المللی برای اقتصاد ما وجود دارد و آیا ساختار اقتصادی ایران بر معیارهای دقیق اقتصاد کشورهای توسعه یافته قابل تبیین و توضیح است؟ در ایران درک غلطی که بی جهت هم هست وجود دارد که برای استفاده بهینه از منابع و کارایی در اقتصاد کشور به کمیت و کوچک کردن بنگاه های اقتصادی توجه می کنند. به عنوان مثال ما چیزی حدود 1200 کارخانه تولید فرش ماشینی داریم که به غیر از چند تا بقیه این کارخانه ها فعال نیستند. ایا این تعدد به معنای رقابت در تولید فرش ماشینی است؟ یا 3600 کارخانه موتور سیکلت داریم که اکثرا وارد کننده و مونتاژ کننده موتور سیکلت هستند. با این تعدد بهره وری خیلی نازل است. اما در چین با 3 میلیارد و 300 میلیون نفر جمعیت نصف این کارخانه تولید موتور سیکلت وجود ندارد. در ایران با بهره وری کم و هزینه بالا کار می شود اگر فعالیت به این شدت ریز و خرد باشد سرمایه قابل توجهی جمع نمی شود و ما بنگاهی با مقیاس بزرگ نداریم و نخواهیم داشت. برای همین سطح رقابت ما با بنگاه کوچک داخلی و بنگاه بزرگ خارجی است. اما اگر ما تجمیع سرمایه داشته باشیم رقابت با بنگاهی با مقیاس بزرگ فرصتی را فراهم می کند که دو دسته از هزینه های کاهش یابد.
صرفه جویی در همین فضا صورت می گیرد؟
اول اینکه هزینه صرفه جویی در مقیاس بزرگ صورت می گیرد و صرفه جویی در قلمرو رقابت اتفاق می افتد. در مقیاس بزرگ بنگاه های اقتصادی هزینه تولید کاسته می شود. مثلا بنگاه ها ممکن است که فعالیت متفاوتی و مرتبطی را انجام دهند تا هزینه تولید آنها کمتر شود. مثلا یک دامداری را در نظر بگیرید که هم دامداری است هم کارخانه لبنی دارد و هم برای استفاده از چرم کیف و کفش و محصولات چرمی تولید می کند.
این در اقتصاد ایران اتفاق نمی افتد اما همین کار بنگاه را به مقیاس بزرگ رسانده و هزینه تولید را کمتر می کند. به عنوان مثال ما در صنعت هواپیمایی 25 شرکت هواپیمایی داریم که اکثرا وارد کننده و مونتاژکننده هستند. این بنگاه ها در مقیاس کوچک اند و انباشت سرمایه وجود ندارند. این بنگاه ها حتما نمی توانند با اقتصاد جهانی رقابت کنند. رقابت اینها در داخل تعریف می شود نه در خارج. برای همین من فکر می کنم که رقابت اقتصاد ایران با تطبیق دوره ها نسبت به هم در داخل شکل بگیرد نه با تطبیق و مقایسه ایران با جهان. اقتصاد ایران باید با شاخص داخلی تبیین شود و تحلیل گردد وگرنه با شاخص جهانی هیچ انطباقی ندارد.
چند شاخص برای سنجش رقابت پذیری وجود دارد؟
به هر حال الان 12 محور اصلی برای شاخص رقابت پذیری اقتصاد جهانی وجود دارد که عده ای کمی است و عده ای کیفی. البته به نظر من خود این شاخص ها هم مناقشه پذیر است. چگونه می توان محیط کسب و کار ایرانی و خارجی را با هم قیاس کرد و با چه معیاری و چگونه و یا کیفیت آموزش وپرورش چگونه سنجیده می شود. ایا این شاخص ها معرف متغیری جامع هستند. خیلی از اینها به دلیل کیفی بودن و مشکلات اندازه گیری محل مناقشه هستند. البته شاخص های هر کشوری هم باید متفاوت باشد. این شاخصها بین المللی نیست و کلی هم هست.
شاخص ها باید تعریف شود تا نمره رقابت ها استاندارد باشد. مثلا میزان واردات و صادرات شاخص کمی خوبی است که می تواند نشانگر باشد یا سهم اقتصاد خصوصی و دولتی در اقتصاد هر کشور چقدر است می تواند شاخص خوبی برای رقابت پذیری در اقتصاد کشورها باشد. به نظر من این شاخص ها می تواند معرفهای بهتری از کیفیت فضای کسب و کار باشد. مثلا وضعیت انحصاری دولتها در اقتصاد و اینکه اقتصاد خصوصی در اختیار چه کسانی است؟ ایا در اختیار نخبگان اقتصادی و الیگارشی است یا همه افراد می توانند رقابت کنند و به یکسان سهم دارند شاخص خوبی برای سنجش رقابت پذیری اقتصادی است.
من سوالی که دارم این است که گفته می شود با تعدد و کمیت بنگاه های ارائه دهنده خدمات کیفیت خدمات بالا می رود. آیا واقعا با توجه به این شاخصه این همه بانک خصوصی و دولتی در اقتصاد ایران امروز لازم است؟ ایا این باعث افزایش بهره وری می شود؟ سهم ما از رقابت جهانی مسئله مهمی است . سهم اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی سهم خیلی پایینی است و این کاملا طبیعی است. این نشان می دهد که اقتصاد ما قابل رقابت با اقتصاد جهانی نیست و انعکاس نتیجه رقابت پذیری نشان از سطح و رتبه نازل برای ماست. اما مسئله دیگر هم این است که چقدر این شاخص ها با اقتصاد کشورها انطباق دارد. ایا این شاخص های ارائه شده در گزارش و این ارکان 12گانه با اقتصاد کشورهای اروپایی منطبق است یا برای کشورهای در حال توسعه هم جامعیت دارد. اما یک مسئله قابل انکار نیست و آن سهم اقتصاد ما از دولتی بودن و خصوصی بودن و اقتصاد رانتی است. اگر این شاخص ها جامع باشند نشان خواهد داد که اقتصاد ما به چه سمت و سویی می رود.