معرفی اقتصاددان: داگلاس نورث (Douglass North)
داگلاس نورث (Douglass North) در سه حوزه علم اقتصاد سهم دارد. وی از روشهای آماری برای مطالعه تاریخ اقتصادی بهره برده است. نورث نقش نهادها در تنظیم رفتار انسانی را بررسی و توضیح داده است. او تلاش کرده نیروهای مؤثر بر فقر و غنای اقتصادها را شناسایی نماید. این سه حوزه تحقیقاتی آنچنان که در وهله اول به نظر میرسد، متنوع نیستند. نورث رشد اقتصادی را در انتخاب نهادهای مناسب میداند. وی همچنین از تکنیکهای آماری برای آزمون نظریههای نهادی خود درباره علل رشد اقتصادی استفاده کرده است.
آشنایی با زندگی داگلاس نورث
داگلاس نورث در سال 1920 در کمبریج، ماساچوست به دنیا آمد. پدر او از مدیر یک شرکت بیمه عمر بود و بسیار به مأموریت فرستاده میشد، به همین دلیل نورث دوران مدرسه خود را در شهرهای مختلف سپری نمود. نورث وارد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی شد چرا که پدرش به سانفرانسیسکو انتقال یافته بود و نورث نمیخواست از خانواده خود زیاد دور باشد.
در برکلی، نورث در سه رشته علوم سیاسی، اقتصاد و فلسفه تحصیل نمود. او قصد جدی داشت که پس از فراغت از تحصیل به دانشکده حقوق برود، اما شروع جنگ جهانی دوم این کار را به تعویق انداخت. نورث ادعا میکند که "این حس قوی در من وجود داشت که هرگز نمیخواهم آدم بکشم، لذا به ناوگان دریایی بازرگانی پیوستم." سه سال حضور در دریا به نورث فرصت مطالعه و تفکر داد و وی در نهایت تصمیم گرفت یک اقتصاددان شود نه یک حقوقدان (North, 1995, p. 253).
نورث پس از جنگ به برکلی بازگشت و در سال 1952 مدرک دکترای خود را دریافت نمود. موضوع رساله وی، تاریخ بیمه عمر در ایالات متحده بود. او از دهه 1950تا سال 1983 در دانشگاه واشنگتن تدریس نمود. سپس استاد اقتصاد و تاریخ دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس شد. در سال 1993، نورث به طور مشترک با رابرت فوگل، جایزه نوبل را دریافت کرد.
کیته جایزه نوبل، این جایزه را به خاطر کار پیشگامانه نورث و فوگل در توسعه کلاینومتریک، که مشتمل بر بکارگیری روشهای آماری و ریاضی در مطالعه تاریخ اقتصادی است، اهدا نمود. تا اواخر قرن بیستم، تاریخ اقتصادی اساساً یک حوزه توصیفی در علم اقتصاد به شمار میآمد که از تحلیل آماری به دور بود. لذا نورث و فوگل به هنگام استفاده از روشهای ریاضی در این حوزه (دهه 1960) با مقاومت بسیاری مواجه شدند. اما آنها پروژه خود را به پیش بردند و در نهایت توانستند انقلابی در مطالعه تاریخ اقتصادی ایجاد نمایند. آنها معتقدند که تمامی کارها در زمینه تاریخ اقتصادی به پیش بینی های آزمون پذیر و ابطال پذیری منجر می گردد که می توانند در مقابل گزینه فرضیه صفری که برخی عوامل را بی اهمیت می داند، مورد آزمون قرار گیرند. این اقدام مستلزم گردآوری دادههای تاریخی و به کارگیری آنها با ابزارهای آماری بود.
نظریات اقتصادی داگلاس نورث
• رشد اقتصادی؛ نورث و فوگل در کارهای اولیه خود به مطالعه عوامل رشد اقتصادی پرداختهاند. نورث نقش تجارت بین جنوب، شمال و غرب ایالات متحده در رشد اقتصادی این کشور را مطالعه کرد. او استدلال کرد که پیشرفتهای حمل و نقل منجر به ایجاد سه ناحیه اقتصادی متفاوت، ولی به هم وابسته شده است. هر ناحیه دارای تخصص متفاوتی است، به طوری که منطقه جنوب به تولید کتان، شمال به مرکز مبادلات مالی و صنعتی و غرب به تولید محصولات غذایی و پوست حیوانات مشغول است. به علاوه، هر ناحیه به کالاهای دو ناحیه دیگر وابسته است (Pressman, 2006, p. 262).
نورث سپس چند نوع آزمایش کنترل شده انجام داد. او این فرضیه را آزمون کرد که آیا تخصصی شدن مناطق منجر به رشد اقتصادی شده است یا اینکه تقسیم مناطق تاثیری در رشد نداشته است. او دریافت که هر سه منطقه تمایل به رونق و رکود اقتصادی همزمان دارند. نورث همچنین دریافت که رشد در هر منطقه منجر به تقاضای کالا در مناطق دیگر میشود. نورث براساس این شواهد نتیجه گرفت که تخصصگرایی و تجارت منطقهای به رشد سریعتر اقتصاد ایالات متحده منتهی شده است.
• نهادگرایی نوین؛ نورث بعدها (1977) دریافت که کلاینومتریک میتواند توضیحات پیشنهادی درباره تغییرات تاریخی را بیازماید، اما نمیتواند هیچ توضیح جدیدی برای رشد اقتصادی ارائه نماید. از اینرو رویکرد دیگری مورد نیاز بود و او به مطالعه نهادها و قواعد اجتماعی پرداخت. نورث (1990) نهادها را محدودیتهای وضع شده توسط افراد معرفی نمود که بر رفتارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آنها اعمال میشود. اینها شامل عادتها و سنتها و نیز محدودیتهای رسمی مانند قوانین هستند. نورث کوشید تا تاثیر این نهادها بر رفتار افراد و عملکرد اقتصادی را توضیح دهد. او همچنین دلایل پدید آمدن نهادهای خاص در زمانهای معین را برشمرد. این یافتهها نورث را به یکی از بنیانگذاران مکتب اقتصاد نهادگرایی نوین تبدیل کرد.
اغلب اقتصاددانان، نهادها و قواعد اقتصادی را مفروض در نظر میگیرند. برای مثال آنها فرض میکنند که بازارها وجود دارند اما چیزی درباره توسعه و تکامل آنها بیان نمیکنند با این وجود، نهادها هم بر عملکرد اقتصادی و هم بر بازار تاثیر میگذارند، چراکه نهادها ماهیتاً درباره انسانها و نحوه تعامل آنها با هم و چگونگی تدوین ساختار دنیای آنها سخن میگویند. این نهادها بر هزینههای تولید کالا و توانایی فروش آنها و نرخهای رشد اقتصادی تاثیر میگذارند (Pressman, 2006, p. 263).
از نظر نورث، نهادها به سه دلیل حائز اهمیت هستند. اولاً اینکه نهادها حقوق مالکیت و انگیزه اقتصادی ایجاد میکنند. ثانیاً بدون برخی توافقات در مورد مالکیت، افراد تولید نکرده و تلاشی برای بهبود اوضاع اقتصادی خود انجام نمیدهند. ثالثاً انگیزهها همراه با حقوق مالکیت منجر به استفاده از تکنولوژیهای جدید و به کارگیری روشهای تولید کارآتر میشوند. برای مثال، بدون حقوق مالکیت فکری، فرد یا بنگاه انگیزه کمی برای تحقیق و توسعه دارد، زیرا افرادی که سرمایهگذاری سنگینی در تحقیق و توسعه نکردهاند، به آسانی و ارزانی میتوانند از دستاورد دیگران بهرهمند شوند. در نتیجه برای بنگاهها مقرون به صرفه نیست که در فعالیتهای تحقیق و توسعه شرکت نموده و رقبا از آنها بهرهبرداری کنند. در این حالت هریک از بنگاه منتظر میماند تا سایرین اکتشافات جدید را انجام دهند. اما سرانجام چنین حالتی به زیان همگان تمام خواهد شد، چون هیچ کس مخارج تحقیق و توسعه را متحمل نشده و دستاوردهای جدید به ندرت حاصل خواهند شد
دومین نکتهای که نهادها را از نظر نورث با اهمیت کرده، این است که آنها بایستی قواعد بازی اقتصادی را اجرا کنند. در اینجا دولت عامل اقتصادی مهمی تلقی میشود که با مبادلات کلیدی روبهرو میگردد.
از یکسو، دولت نباید به افراد اجازه دهد که کلاهبرداری کرده و بدون تعقیب قانونی به کار خود ادامه دهند. در سادهترین حالت، دولت باید شهروندان و فعالیتهای تجاری را از سرقت و اعمال زور مصون نگه دارد، زیرا اگر عایدی افراد توسط دیگران سرقت شود، هیچ کس تن به کار و تولید نمیدهد. در حالت پیچیدهتر، دولت باید اطمینان حاصل کند که قواعد نقض نشده و به عملکرد اقتصادی آسیبی وارد نمیآید. کلاهبرداریهای موفق انگیزههای اقتصادی برای کار سخت را کاهش میدهد.
از سوی دیگر، با زیاد شدن کلاهبرداریها، هزینههای اجرا و نظارت توسط دولت افزایش مییابد و این مستلزم مالیاتهای بیشتر است و با مداخله دولت در امور شخصی به نارضایتی بیشتری روبهرو میشود. از این رو دولتها بایستی محیطی را فراهم کنند که در آن اغلب افراد با قواعد اقتصادی بازی کرده و قواعد برای بازیگران اقتصادی، زورگویانه نباشند (Pressman, 2006, p. 264).
سومین نکته این است که نهادها به طور نزدیکی به ایدئولوژی یا شکل روانی و اجتماعی جامعه اقتصادی مربوط هستند. نهادها به شکلگیری ذهنیت افراد در مورد چیستی رفتار درست و انصاف کمک میکنند. این عوامل نیز به نوبه خود بر واکنش افراد در موقعیتهای مختلف، تاثیر میگذارد. نورث بر خلاف نظریه سنتی اقتصاد که همواره فرض میکند افراد بر مبنای نفع شخصی به طور عقلایی رفتار میکنند، افراد را درباره آنچه که انجام میدهند و آنچه که به نفع شخصی آنهاست، نامطمئن میپندارد. در نتیجه افراد به اسطورهها، ایدئولوژی، اعتقادات و عادتها رو میآورند. برای مثال اگر کارگران معتقد باشند که با آنها خوب برخورد میشود، آنها سختتر کار میکنند و اگر شهروندان به دموکراسی سیاسی معتقد باشند در انتخابات شرکت میکنند و اگر افراد اعتقاد داشته باشند که دولتها کیفیت کالاها را تضمین میکنند، مقدار بیشتری کالا میخرند. از این رو نورث برخلاف گری بکر که به پاداشها و تنبیهها اعمال شده بر افراد بیش از ایدئولوژی نهادی بها میدهد، معتقد است که اگر افراد باور داشته باشند که سیستم اقتصادی منصفانه است، احتمال دزدی و عدم شرکت در انتخابات کم خواهد بود. در واقع، اگر افراد اعتقاد داشته باشند که سیستم منصفانه نیست و مجازاتها نسبت به جرائم سنگینتر هستند، به رفتارهای نامطلوب روی میآورند.
نورث چنین استدلال میکند که ایدئولوژی و سیستمهای ایدئولوژیک یا اعتقادی موجب کاهش رفتارهای نامطلوب شده و احتمال درگیرشدن افراد در رفتارهای زیانبخش برای کل اقتصاد را کاهش میدهد (Pressman, 2006, p. 265).
سوالی که اغلب از نورث پرسیده شده، این است که چرا قواعد یا نهادهای ناکارا به بقای خود ادامه میدهند. پاسخ او این بوده که بازارهای سیاسی ناکارا هستند و گروههای ذینفع خاص انگیزه لازم برای سازماندهی و مجاب کردن دولت به گذراندن قوانین مورد نظر آنها را دارند، اما چون زیان این کار برای دیگران کوچک است، آنها انگیزه کمی برای مخالفت با این گروه ذینفع خاص دارند. رایدهندگان نیز انگیزه کمی برای مطلع شدن دارند، چون تقریبا هیچ شانسی وجود ندارد که یک رأی نتیجه انتخابات را تعیین کند. علاوه بر این، مسائل به سرعت پیچیده میشود و این باعث میگردد تا رایدهندگان از آنها چشمپوشی کنند. در نتیجه، ایدئولوژی غالب شده و افراد به ایدههای ساده و کاندیداهای محبوب اما بیکفایت رأی میدهند.
نهادگرایی نوین نورث، گامهای خود را هم از اقتصاد سنتی و هم از اقتصاد نهادگرایی سنتی فراتر نهاده است. فروض رفتاری نورث با فروض اکثر اقتصادانان متفاوت است. از نظر او، رفتار افراد مطابق قواعد صورت گرفته و این محدودیتهای نهادی تأثیر مهمی بر رفتا آنها میگذارد. اقتصادانان سنتی از این فروض چندان خشنود نیستند. از سوی دیگر، کارهای نورث بسیار کمی هستند. این مسأله باعث شده تا نهادگرایان سنتی نیز نسبت به کارهای وی به دیده شک و تردید بنگرند (Pressman, 2006, p. 266).
آثار داگلاس نورث
• The Economic Growth of the United States, 1790–1860, New York, Prentice Hall, 1961
• Institutional Change and American Economic Growth, Cambridge, Cambridge University Press, 1971, with Lance E. Davis
• The Rise of the Western World: A New Economic History, Cambridge, Cambridge University Press, 1973, with Robert Paul Thomas
• ‘‘The New Economic History after Twenty Years,’’ American Behavioral Scientist, 21 (December 1977), pp. 187–200
• Structure and Change in Economic History, New York, W. W. Norton, 1981
• Institutions, Institutional Change and Economic Performance, Cambridge, Cambridge University Press, 1990
• ‘‘Shared Mental Models: Ideologies and Institutions,’’ Kyklos, 47, 1 (1994), pp. 3–31, with Arthur T. Denzau
• ‘‘Douglass C. North,’’ in Lives of the Laureates: Thirteen Nobel Economists, 3rd edn, ed. William Breit and Roger W. Spencer, Cambridge, Massachusetts, MIT Press, 1995, pp. 251–67
• Understanding the Process of Economic Change, Princeton, Princeton University Press, 2005
آثاری درباره داگلاس نورث
• Goldin, Claudia, ‘‘Cliometrics and the Nobel,’’ Journal of Economic Perspectives, 9, 2 (Spring 1995), pp. 191–208
• Libecap, Gary D., ‘‘Douglass C. North,’’ in New Horizons in Economic Thought: Appraisals of Leading Economists, ed. Warren J. Samuels, Hampshire, Edward Elgar, 1992, pp. 227–48
• Myhrman, Johan and Weingast, Barry R., ‘‘Douglass C. North’s Contributions to Economics and Economic History,’’ Scandinavian Journal of Economics, 96, 2 (1994), pp. 185–93
• Sutch, Richard, ‘‘Douglass North and the New Economic History,’’ in Explorations in the New Economic History, ed. Roger L. Ransom, Richard Sutch, and Gary M. Walton, New York, Academic Press, 1982, pp. 13–38
منابع
• ‘‘Douglass C. North,’’ in Lives of the Laureates: Thirteen Nobel Economists, 3rd edn, ed. William Breit and Roger W. Spencer, Cambridge, Massachusetts, MIT Press, 1995
• Pressman, Steven; Fifty Major Economists, New York &London:Routledge, 2006