معرفی اقتصاددان : جان کنت گالبرایت
جان کنت گالبرایت (John Kenneth Galbraith) دو نگاه منفی و مثبت به اقتصاد داشت. در بخش منفی، گالبرایت یک منتقد تمام عیار نظریه سنتی اقتصاد بود. وی از نظریه اقتصادی به دلیل مفروض دانستن رقابت کامل و نادیده گرفتن قدرت اقتصادی شرکتهای بزرگ انتقاد کرد و سیاستمداران را به تسلیم شدن در برابر قدرت شرکتهای بزرگ و عدم توجه به منافع عمومی متهم نمود. گالبرایت از اقتصاددانان نیز انتقاد کرد و آنها را دانشمندان احمقی نامید که مهارت بالایی در تحلیل ریاضی دارند، اما از درک اقتصاد در دنیای واقعی عاجزند. در بخش مثبت، وی بر اهمیت گنجاندن قدرت و روابط آن در تحلیل اقتصادی جهت درک عملکرد واقعی اقتصاد تأکید کرده است.
آشنایی با زندگی جان کنت گالبرایت
جان کنت گالبرایت در سال 1908 در شمال دریاچه ایری کانادا و در یک خانواده کشاورز به دنیا آمد. گالبرایت از اینکه تحصیل او در مدرسه بارها به دلیل کار کشاورزی قطع شده و پیشینه دانشگاهی او ممتاز نبوده، ابراز تأسف کرده است (Pressman, 2006, p. 229).
در سال 1926، گالبرایت در کالج کشاورزی اونتاریو (که اکنون دانشگاه گوئلف نام دارد) ثبت نام کرد و به مطالعه اقتصاد کشاورزی پرداخت. وی در ادامه به برکلی رفت و از آنجا فارغالتحصیل شد. رساله دکترای وی در مورد مخارج مناطق کالیفرنیا بود. این رساله ویژگی خاصی نداشت و به قول خود گالبرایت، تنها برای گرفتن مدرک بود (Galbraith, 1981, p. 22).
گالبرایت پس از دریافت مدرک خود، به تدریس در دانشگاه هاروارد مشغول شد. وی بیشتر وقت خود در هاروارد را صرف نوشتن و پیگیری موضوعات سیاسی مورد علاقه خویش سپری کرد. وی در سال 1941 به سمت معاون اداری اداره قیمت، که کارش کنترل بیشتر کالاهای آمریکایی تا سال 1943 بود، منصوب شد. گالبرایت طی دو دهه 1950 و 1960، در عرصه سیاست بسیار فعالیت داشت. وی مشاور و تهیهکننده سخنرانیهای آدلای استیونسون و جان کندی در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری بود. گالبرایت در سال 1961 به عنوان سفیر آمریکا به هند رفت و تا سال 1963 در این سمت باقی ماند. وی در سالهای 1968 و 1972، در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سناتور یوگن مک کارتی و سناتور جورج مک گورن فعال بود.
کارهای اقتصادی گالبرایت در وهله اول به مسأله قدرت اقتصادی ارتباط دارند. وی در مورد گرایش بنگاهها به کسب قدرت اقتصادی، پیامدهای این مسأله و لزوم دخالت دولت برای مقابله با قدرت منافع کسب و کار و حمایت از منافع عمومی قلم فرسایی کرده است.
نظریات اقتصادی جان کنت گالبرایت
• بنگاههای بزرگ؛ گالبرایت معتقد بود که بخش صنعت اقتصاد آمریکا هرگز آنگونهای نیست که در کتابهای درسی اقتصاد به تصویر کشیده میشود. در اقتصاد آمریکا، بازاری رقابتی با تعداد زیادی بنگاه که مطابق با میل افراد عمل می-کنند، وجود ندارد. در حقیقت بازارهای آمریکا غیررقابتی بوده و بنگاههای بزرگ کنترل بازار را در اختیار دارند. بنگاههای بزرگ غیررقابتی به دنبال حداکثر کردن سود سهامداران نیستند، بلکه تلاش میکنند بازار را قابل اعتمادتر و قابل پیش-بینیتر سازند.
بنگاههای بزرگ مجبورند برای رویارویی با شرایط بازار برنامهریزی کنند. بازار و نیروهای رقابت، نااطمینانی زیادی برای بنگاه به همراه دارند. سرمایهگذاری در تکنولوژی جدید بسیار پرهزینه است و در نتیجه بنگاهها نمیتوانند پس از انجام این سرمایهگذاریها با نبود تقاضا برای کالاهای تولیدی خود مواجه شوند. بنگاهها برای پیروزی باید نیروهای بازار را حذف کرده و خود کنترل بازار را به دست بگیرند نه اینکه بازار بر آنها مسلط باشد.
بنگاههای بزرگ به شیوههای متعددی خود را از بازار رها میسازند. این بنگاهها از طریق ادغام عمودی بر عرضه-کنندگان و منابع خروجی تسلط مییابند. آنها با توسعه محصولات متنوع میتوانند از منافع حاصل از تغییر ذائقههای مصرفکنندگان بهرهمند شوند. بنگاههای بزرگ با صرف پولهای هنگفت برای تبلیغات، ذائقههای مصرفکنندگان را تحت کنترل خود در میآورند. نهایتاً اینکه قراردادهای بلندمدت میان تولیدکنندگان و عرضهکنندگان، تلاشی برای حذف نااطمینانی نوسانات کوتاه مدت بازار به حساب میآید (Pressman, 2006, p. 230).
• نهاد فنی؛ در نظریه سنتی اقتصاد، فرض بر این است که مالکان بنگاه را اداره میکنند. این فرض از نگاه گالبرایت کاملاً منسوخ بوده و این مدیران حرفهای هستند که بنگاهها را اداره میکنند. این مدیران برای بنگاه تصمیمگیری کرده و گالبرایت این مجموعه مدیریتی را نهاد فنی (technostructure) نامید. این نهاد فنی نقطه اتکای قدرت شرکت است. مدیران حرفهای قدرت را از مالکان کارآفرین ربودهاند چرا که اتخاذ تصمیات مهم برای بنگاههای بزرگ و مدرن نیازند دانش فنی و علمی افراد بسیاری است. یک شخص به تنهایی نمیتواند با همه جنبههای مهندسی، خرید، کنترل کیفیت، روابط نیروی کار و بازاریابی آشنا باشد. با اهمیت یافتن گروه تصمیمگیران و متخصصان فنی، قدرت از مالکان به مدیران حرفهای انتقال مییابد.
اما مدیران حرفهای و اعضای نهاد فنی، برخلاف مالکان که هدفشان حداکثر کردن سود است، به دنبال بقا، رشد و ذوق و قریحه فنی خود هستند. بقا به معنای حداقل درآمد برای حفظ استقلال تصمیمگیرندگان است. رشد از اخراج اعضای نهاد فنی جهت صرفهجویی در هزینهها جلوگیری میکند. رشد همچنین نیازهای روانی اعضای نهاد فنی یعنی اعتبار اجتماعی حاصل از کار برای یک بنگاه بزرگ و معروف را تأمین میکند. نهایتاً اینکه ذوق و قریحه فنی به معنای شغل و ارتقای بیشتر برای اعضای نهاد فنی است.
• نفی حاکمیت مصرفکننده؛ گالبرایت همچنین سلطه بنگاههای بزرگ بر مصرفکنندگان را نیز بررسی کرده است. وی دکترین حاکمیت مصرفکننده (consumer sovereignty) را به شدت مورد انتقاد قرار داد. براساس دکترین مزبور، مصرفکنندگان از خواستههای خود آگاه هستند و کسب و کارها نیز کالاهایی را تولید میکنند که نیاز مصرف-کنندگان را برآورده میسازد. گالبرایت معتقد بود که این دکترین با عرف عام و با آنچه که در دنیای واقعی رخ میدهد، در تضاد است. تقاضا از مصرفکننده نشأت نمیگیرد و این بنگاهها هستند که تقاضا را از طریق تبلیغات به وجود می-آورند. بنابراین بنگاههای بزرگ سلطه خود را بر مصرفکنندگان گسترش دادهاند.
• کالاهای عمومی؛ اگر مصرفکنندگان خود در مورد نیازهایشان تصمیم بگیرند، این مسأله اولویتهایی را برای کالاهای تولیدی بنگاهها تعیین خواهد کرد. اما از آنجاییکه تقاضا ساختگی است، اولویتی برای کالاهای تولیدی وجود ندارد. بسیاری از کالاهای تولیدی از اهمیت چندانی برخوردار نیستند. حتی اصل اقتصادی مطلوبیت نهایی نزولی نیز نشان میدهد هنگامی که مقدار بیشتر و بیشتری را از یک کالا مصرف میکنیم، مطلوبیت کمتر و کمتری از هریک از کالاهای اضافی بدست میآوریم (Pressman, 2006, p. 231).
سالها دفاع از تولید خصوصی و نادیده گرفتن کالاهای عمومی باعث فراوانی کالاهای تولیدی بخش خصوصی و وخامت اوضاع کالاهای عمومی شده است. برای تصحیح این عدم توازن، دولت باید کالای عمومی بیشتری را عرضه نماید. این مسأله لزوماً به معنای مالیات بالاتر است. وجوه مالی باید از دست مصرف کنندگان خصوصی، که اقدام به خرید کالاهای نه چندان ضروری میکنند، به خزانه دولتی برود تا برای تأمین نیازهای عمومی مورد استفاده قرار گیرد.
• روابط قدرت؛ گالبرایت در نخستین سخنرانی خود پس از ریاست انجمن اقتصاد آمریکا، از اقتصاددانان به خاطر نادیده گرفتن روابط قدرت انتقاد کرد. وی معتقد بود تفکر اقتصادی با انکار وجود قدرت و با فرض اینکه بازار قدرت بنگاهها را درهم میشکند، این مقوله را از مباحث اقتصادی خارج میسازد. این درحالیست که مهمترین مشکلات جامعه مدرن- جنگ، نابرابری و تخریب محیط زیست- از جنگ قدرت میان شرکتهایی سرچشمه میگیرد که به دنبال رشد و سود هستند. گالبرایت اعتقاد داشت با نادیده گرفتن این نبردها بر سر قدرت، علم اقتصاد روز به روز به علمی غیرضروری و نامربوط تبدیل میشود.
هنگامی که به مشکلات اقتصادی و اجتماعی به مثابه نبرد میان دو قدرت رقیب نگریسته میشود، کارکرد جدیدی برای دولت پدید میآید. دولت باید برای مقابله با قدرت شرکتهای بزرگ، اهداف عمومی را سرلوحه کار خود قرار دهد. گالبرایت این موضوع را در کتاب خود به نام "اقتصاد و اهداف عمومی" (1973) بسط داده است. وی در این کتاب عنوان میکند که اقتصاد ایالات متحده به دو شاخه منشعب شده است. شاخه اول بنگاههای بزرگ هستند که گالبرایت آنها را "سیستم برنامهریزی" مینامد. این بنگاهها قدرت اقتصادی زیادی را کسب کردهاند. آنها از قدرت کافی برای کنترل قیمتها و از منابع لازم برای شکل دادن به افکار عمومی برخوردارند (Pressman, 2006, p. 232).
تبلیغات بنگاههای بزرگ، شادکامی را در مصرف کالاهای تولید بخش خصوصی به مردم معرفی میکند. تبلیغات همچنین میکوشد مسأله تخریب محیط زیست را توهم و یا ناچیز و یا مسألهای رو به زوال معرفی نماید. نهایتاً اینکه بنگاههای بزرگ میتوانند فرآیند سیاسی را به نفع خود تحت تأثیر قرار دهند.
در مقابل، بنگاههای کوچک تحت سلطه بازار قرار دارند. آنها قدرت اقتصادی کمی در اختیار دارند و تأثیر چندانی روی افکار عمومی یا فرآیند سیاسی ندارند. بنابراین، آنها در مقابل سیستم برنامهریزی در وضعیت نامزیت رقابتی قرار دارند. نتیجه این وضعیت، توسعه اقتصادی نابرابر است؛ سیستم برنامهریزی محصولات بسیار زیادی تولید میکند، در حالیکه عرضه کالا در سیستم بازار ناکافیست.
به اعتقاد گالبرایت، قدرت باید میان سیستم برنامهریزی و بازار به صورت برابرتری توزیع گردد. درآمد باید میان سیستم برنامهریزی و سیستم بازار بازتوزیع شود. کنترل قیمت، مقررات حداقل دستمزد، حداقل درآمد تضمین شده، تعرفههای حمایتی و پشتیبانی از بنگاههای کوچک نیز از جمله سیاستهای مورد نیاز هستند.
• مهار تورم؛ گالبرایت همواره مدافع کنترل دستمزدها و قیمتها جهت مهار تورم بود چرا که از نظر او، فشار درآمدهای بالا روی قیمتها و فشار قیمتهای بالاتر روی درآمدها عوامل اصلی تورم هستند. تنها راه حل عملی مهار تورم این است که دولت قدرت بازاری تحادیههای کارگری و قدرت بازاری کسب و کارهای بزرگ را مهار کند.
اکثر اقتصاددانان معتقدند که کارآمدترین راه برای تخصیص کالاها و خدمات آن است که به بازار آزاد اجازه دهیم قیمت-ها و دستمزدها را تعیین کند. از این نگاه، قیمتگذاری دولتی و دخالت دولت در بازار نیروی کار به تخصیص نادرست منابع میانجامد. همچنین، اکثر اقتصاددانان معتقدند که این کنترلها به بوروکراسی غیرضروری برای نظارت منتهی میشود و نیازمند سمیهبندی کالاها خواهد بود. در مقابل، گالبرایت در کتاب "نظریه کنترل قیمت" عنوان میکند که بنگاههای انحصارگر چندجانبه، از قیمتهای تعیین شده در بازار تبعیت نمیکنند، بلکه خود قیمتگذار هستند.
در بازارهای ناقص، چنین قرارداد شده که قیمتگذاری بر مبنای هزینه تولید و یک مقدار اضافه (mark-up) باشد. این مقدار اضافه نیز قراردادی است. کنترل قیمتها توسط دولت برای تغییر همین قراردادهاست تا نتیجهای مطلوبتر- یعنی کاهش تورم- حاصل شود. گالبرایت معتقد بود که کنترل قیمتها تنها در بخش انحصار چندجانبه اقتصاد لازم است (چرا که قدرت بازاری تنها در این بخش وجود دارد) و این امر کار نظارت بر قیمتها را آسانتر میکند. به علاوه، بنگاههای انحصارگز چندجانبه به علت بزرگی بسیار زیاد، در دید عموم مردم قرار دارند (Pressman, 2006, p. 233).
آثار جان کنت گالبرایت
• American Capitalism, Boston, Houghton Mifflin, 1952a
• A Theory of Price Control, Cambridge, Massachusetts, Harvard University Press, 1952b
• The Great Crash 1929, Boston, Houghton Mifflin, 1954
• The Affluent Society, Boston, Houghton Mifflin, 1958
• The New Industrial State, New York, New American Library, 1967
• Ambassador’s Journal, New York, New American Library, 1969
• Economics and the Public Purpose, New York, New American Library, 1973
• A Life in Our Times, Boston, Houghton Mifflin, 1981
• The Anatomy of Power, Boston, Houghton Mifflin, 1983
• A Short History of Financial Euphoria, New York, Penguin Books, 1990
آثاری درباره جان کنت گالبرایت
• Dunn, Stephen and Pressman, Steven, ‘‘The Economic Contributions of John Kenneth Galbraith,’’ Review of Political Economy, 17 (April 2005), pp. 161–209
• Parker, Richard, John Kenneth Galbraith: His Life, His Politics, His Economics, New York, Farrar, Straus & Giroux, 2005
• Reisman, David, Galbraith and Market Capitalism, New York, New York University Press, 1980
• Sharpe, M. E., John Kenneth Galbraith and the Lower Economics, White Plains, New York, International Arts and Sciences Press, 1973
• Stanfield, James R., John Kenneth Galbraith, New York, St. Martin’s Press, 1996
منابع
• Galbraith, John Kenneth, A Life in Our Times, Boston, Houghton Mifflin, 1981
• Pressman, Steven; Fifty Major Economists, New York &London:Routledge, 2006