چرا کشورهای بریکس در وضعیت اقتصادی خوب قرار ندارند؟
کشورهای بریکس (BRICS)، که شامل برزیل، روسیه، هند، چین، و آفریقای جنوبی میشوند، بار اول توسط اقتصاددان آمریکای، جیم او نیل (Jim O` Neill) نام گذاری شد. این 5 کشور با جمعیت 3 میلیاردی خود تقریباً %40 کل جمعیت، %20 تولید نا خالص داخلی، و %18 فعالیت های اقتصادی جهان را تشکیل می دهند که شامل کشورهای جی 20 (G20) یا بیست اقتصاد بزرگ جهان نیز می گردند.
انجمن بریکس (BRICS Forum) در سال 2011 تشکیل گردید که درآن، سران این کشورها با هم متعهد به همکاری های دراز مدت تجاری، سیاسی، و فرهنگی شدند. گفته می شود که ترکیه و اندونیزیا از جمله کشورهای کاندیدای هستند که به زودی شامل این اتحادیه خواهند شد. همچنان، آرژانتین، مصر، ایران، نایجریا، و سوریه نیز علاقه مند عضویت در این اتحادیه می باشند.
باوجود موفقیت نسبی این کشور ها، ادعا میشود که این مناطق در سالهای اخیر، با بحران اقتصادی مواجه اند. بطور مثال، چین که در 30 سال گذشته رشد اقتصادی 10 در صدی داشته، این رقم به 7 درصد در پایان 2013 کاهش یافته است. دیگر اعضای بریکس وضعیت نگران کننده تری را در سال 2013 تجربه کرده اند. مثلاً هند در دهۀ گذشته رشد 9 درصدی داشته که در سال 2013 به 5 درصد تنزل نموده است. برزیل رشد 2.5 درصدی، روسیه 1.3 درصد، و آفریقای جنوبی 1.9 درصد رشد داشته اند.
این در حالیست که سرمایه گذاران، ازین 5 کشور، 3 کشور آنرا (برزیل، هند، و آفریقای جنوبی)، از جمله ی 5 اقتصاد شکنندۀ درحال توسعه (که دو کشور دیگر آن ترکیه و اندونیزیا اند) می دانند. این اقتصادهای شکننده، از ضعف های مشترک، مانند کسر بودجوی بالا، کاهش رشد اقتصادی، انفلانسیون رو به افزایش، و بی ثباتی سیاسی و پالیسی، رنج میبرند.
در این نوشتار، سعی کردیم تا دلایلی را برای خوب نداستن وضعیت اقتصادی کشورهای بریکس به پژوهش بگیریم:
عدم اصلاحات ساختاری و اساسی: باوجودکه این دول، اصلاحات اولیه را در اقتصاد خود انجام داده اند اما، موفق نشدند که اصلاحات ساختاری را در سطح افراد بوجود بیاورند تا باعث افزایش بهره وری و در نهایت افزایش رشد اقتصادی گردد.
نقش گستردۀ دولت در اقتصاد: این کشورها نه تنها اصلاحات لازم را در بازارهای خود انجام ندادند که بیشتر از پیش، رو به سرمایه داری دولتی آورده اند. در نتیجه، نقش سکتور دولتی افزایش یافته و تصدی ها و بانک های دولتی، سیستم حمایت از تولید داخلی و کاهش ورود کالاهای بیرون مرزی، ملی گرایی منابع، و امثال اینها، تمام فعالیت های اقتصادی این 5 کشور را تشکیل دهند.
کاهش قیمت های کالا: ازینکه صادرات کشورهای بریکس، مخصوصاً روسیه، برزیل، و آفریقای جنوبی، را کالاهای تولید شده ی این دول تشکیل می دهد، این کشورها، در صورت کاهش قیمت کالا در بازار جهانی، زیان مالی زیادی را متقبل می شوند.
سیاست های بزرگ اقتصادی ضعیف: در سالهای که بریکس رشد اقتصادی خوبی را تجربه می کرد، از پالیسی های بزرگ اقتصادی این کشورها، به درستی نظارت نگردید. این باعث شد تا سرمایه خارجی بیشتری وارد اقتصاد گردد و ارزش ارز را بیفزاید که در نتیجه، منابع مالی این کشورها، به قیمت نازل در اختیار دیگر ممالک قرار گرفت.
رشد ناموزون جمعیت: در بعضی از کشورهای بریکس، مانند روسیه و چین، تعداد افراد مسن افزایش و میزان تولد (بنابر پالیسی تک فرزندی چین) کاهش یافته است. رشد پایین جمعیتی خود منجر به کاهش رشد اقتصادی می گردد.
درآمد متوسط: اکثر مردم در کشورهای بریکس، دارای درآمد متوسط می باشند. چون، عواملی که باعث انتقال جمعیت از گروه کم درآمد به گروه با درآمد متوسط می شوند عبارتند از موجودیت نهادهای قوی، حکومتداری خوب، پالیسی های بزرگ اقتصادی مناسب، بسیج پس اندازها، و داشتن نیرویی سرمایه و کار و این کشورها در دو دهۀ گذشته توانسته اند که به آنها کم و بیش دست یابند اما، دستیابی به بازارهای توسعه یافته کاریست دشوار و دول بریکس در تله ی درآمد متوسط گیر مانده اند.
دلایلی که در بالا ذکر شد، شاید خواننده را نسبت به آینده بریکس بدبین سازد اما باید گفت در مقابل، عواملی نیز وجود دارند که میتوان به موفقیت اقتصادی این کشورها خوشبین بود.
اول، جمعیت زیاد و مارکیت های وسیع این دولت ها، میتوانند باعث شکوفایی اقتصادی این 5 کشور گردد. در حال حاضر، 3 کشور بریکس، از ساختار جمعیتی شان فواید زیادی را بدست می آورند.
دوم، باوجود از دست دادن فرصت های زیادی، این کشورها در تلاش اند تا نقش دولت را کاهش داده و رشد اقتصادی خود را با انکشاف سکتور خصوصی بیافزایند.
سوم، ضعف های بزرگی را که این کشورها تجربه می کنند، قابل حل اند. هیچ یک با خطر های جدی بحران ارز و بدهی های خارجی مواجه نیستند.
و چهارم، اکثر قدرت های داخلی این دولت ها، از روند شهر سازی، صنعتی سازی، و جامعه ی حامی مصرف کننده پشتیبانی و حمایت می کنند.