مروری بر زندگی و فعالیتهای علمی اقتصاددان برنده جایزه نوبل؛ فرانکو مودیلیانی
طراح چرخه زندگی
مودیلیانی در سال 1985جایزه نوبل اقتصاد را به واسطه دو کار پژوهشی که در کارنامه خود داشت دریافت کرد. اولین پژوهش او در زمینه تجزیه و تحلیلی بود که وی در خصوص رفتار خانوارها به عنوان یک پساندازکننده انجام داده بود و دومین عاملی که در زمینه به دست آوردن جایزه نوبل توسط مودیلیانی نقش داشت، قاعده مودیلیانی - میلر در زمینه سرمایهگذاری شرکتها بود. مودیلیانی به همراه میلر نشان دادند که تحت فروض از پیش تعیینشده، ارزش شرکت، عاملی غیروابسته به نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام است.
در ادامه این مطلب، بخشی از زندگینامه خودنوشت او را میخوانیم: من در شهر رم ایتالیا متولد شده بودم. پدرم انریکو مودیلیانی و مادرم اولگا فلاشل بود. پدرم بنیانگذار طب اطفال در شهر رم و مادرم مددکار اجتماعی داوطلب بود. در سالهای ابتدایی تحصیل، عملکرد من در مدرسه با وجود فوقالعاده نبودن، قابل قبول بود. پس از آن در سال 1932 یک ضربه روحی شدید به من وارد شد. پدرم طی یک عمل جراحی درگذشت. من در آن هنگام متوجه شدم که پدرم را بسیار دوست داشتم و تحسینش میکردم و در 13سالگی به نظر میرسید که تمام دنیای من در حال متلاشی شدن است.
پس از این اتفاق عملکرد من در مدرسه خوب نبود تا زمانی که به لیچئو ویسکونتی، بهترین دبیرستان در شهر رم، منتقل شدم و یک جو رقابتی سالم در من ایجاد شد و احساس کردم شکوفا و دلگرم شدهام، در سال آخر در دبیرستان لیچئو، تصمیم گرفتم جهشی درس بخوانم و امتحانات سخت مورد نیاز آن را سپری کردم و در سن 17سالگی (دو سال زودتر از سن معمول) وارد دانشگاه رم شدم. در پاریس در سال 1939من و سرنا با هم ازدواج کرده بودیم. با اینکه عضو دانشگاه سوربن بودم اما فهمیدم تدریس در آنجا هیچ جذابیتی ندارد و موجب اتلاف وقت من میشود. پس زمان خود را صرف مطالعه شخصی و نوشتن پایاننامهام در کتابخانه جنوایو میکردم. در ژوئن سال 1939برای مدت زمان کوتاهی به رم بازگشتم تا پایاننامهام را ارائه و مدرک دکترای خود را از دانشگاه رم دریافت کنم. در دوران پس از آن، این واهمه وجود داشت که در مسیری که اروپا پیش میرود، به زودی وارد یک جنگ خونین خواهد شد. ما در حمایت ویزای اضطراری ایالات متحده بودیم و در آگوست سال 1939، چند روز قبل از آغاز جنگ جهانی دوم، به نیویورک رسیدیم. معلوم شد که اقامت ما در ایالات متحده یک سال به طول خواهد انجامید و من بلافاصله شروع به بررسی این مساله کردم که چگونه به بهترین نحو ممکن، علایق خود را در رشته اقتصاد دنبال کنم. من شانس بزرگی در خصوص داشتن کمکهزینه رایگان شهریه تحصیلی از دانشکده جدید علوم سیاسی و اجتماعی داشتم. نهادی که تاسیس شده بود تا جایگاهی امن را برای دانشمندان اروپایی که قربانیان سه دیکتاتور فاشیست بودند فراهم کند. بنابراین در پاییز سال 1939 من یک کار روتین و منظم را شروع کردم. این برنامه شامل مطالعه از ساعت 6 بعد از ظهر الی10 هر شب میشد، در حالی که به منظور حمایت کردن از خانوادهام، که طولی نکشید که اولین پسرم (آندره) نیز عضو آن شد، در طول روز مشغول کار فروش کتابهای اروپایی بودم. من به سختی کار میکردم اما با این حال آن دوره را به عنوان دلچسبترین دوره زندگیام به یاد دارم که عشقم را به رشته اقتصاد کشف میکردم، به علاوه از بهترین معلمانم تشکر میکنم، از جمله آدولف لو و ژاکوب مارشاک که قدردانی من از وی در قالب کلمات نمیگنجد. او به من کمک کرد تا مبانی بسته و ایزوله اقتصاد و اقتصادسنجی و برخی از فروض وابسته به ریاضیات را توسعه دهم، مرا با مسائل مهم روز آشنا کرد و در کنار مهربانی فراموشنشدنیاش، به طور مداوم مرا تشویق میکرد. من به خاطر ترکیبی از تئوری و تجزیه و تحلیلهای تجربی به او مدیون هستم. تئوریهایی که قابلیت آزموده شدن دارند و تجزیه و تحلیلهایی که توسط تئوری حمایت شدهاند و به خوبی در آخرین کار من توصیف شده بود. مارشاک تجربهای را برای من فراهم کرد که به توسعه فکریام کمک کرد. این تجربه همان دعوت کردن از من برای شرکت در یک سمینار رسمی در نیویورک بود که در سالهای 1941- 1940 برگزار شد. سمیناری که اعضای آن شامل افرادی مانند آبراهام والد، جالینگ کوپمنز، اسکار لانژ و افراد دیگر بود.
در پاییز سال 1948 من نیویورک را ترک کردم. کمکهزینه معتبر تحصیلی در رشته اقتصاد سیاستی از طرف دانشگاه شیکاگو به من اعطا شده بود و در کنار آن فرصت ملحق شدن به کمیسیون تحقیقات اقتصادی کوئلس به عنوان مشاور تحقیقات وجود داشت. مدتکوتاهی پس از ورودم، یک سمت خوب را در دانشگاه ایلینویز در قالب مدیریت یک پروژه تحقیقاتی با عنوان « انتظارات و نوسانات کسبوکار» قبول کردم. با این حال ماندن من در دانشگاه شیکاگو از آغاز تا پایان سال تحصیلی1950- 1949 تا حد زیادی به خاطر ارتباطات من با کمیسیون کوئلس و دیدار با افرادی مانند مارشاک، کوپمنز، اَرو و سیمون بود. در شرایطی که حرفه اقتصاد تحت تاثیر دو انقلاب مهم قرار گرفته بود؛ یکی مرکزیت تئوری انتخاب تحت فرض عدم اطمینان که توسط فون نیومن و مورگنسترن آغاز شد و دیگری استنباط آماری از مشاهدات غیرتجربی که از نظریات هاولمو الهام گرفته شده بود.
ارتباط من با دانشگاه ایلینویز، به دلیل درگیریهای داخلی تا سال1952 به طول انجامید. در آن مدت زمان کوتاه من با یک دانشجوی جوان به نام ریچارد برومبرگ همکاری میکردم. با کمک او مبانی این مساله را که چه چیز باعث ایجاد «فرضیه چرخه زندگی پسانداز» شده است، بنا نهادیم. این مطلب در سالهای 1953 و 1954در دو مقاله توضیح داده شد. یکی از این مقالهها به رفتار فردی اشاره داشت و دیگری به پسانداز تجمعی نگریسته بود. پس از آنکه هر دو ما دانشگاه ایلینویز را ترک کردیم، برومبرگ برای تکمیل مدرک دکترای خود به دانشگاه جان هاپکینز رفت و من به انجمن فناوری کارنگی، که بعدها به دانشگاه کارنگی ملون تبدیل شد، ملحق شدم.
مقاله پسانداز تجمعی فقط در سال1980 و در مجموعه مقالات من منتشر شده بود. شوک مرگ ناگهانی برومبرگ در سال 1955، عزم مرا جزم کرد تا مسوولیت بازبینی و تلخیص این مقاله را که لازمه چاپ در مجلات حرفهای بود، بپذیرم. ارتباط من با انجمن کارنگی که تا سال 1960 به طول انجامید بسیار سازنده بود. بعد از دوره تکمیل دو مقاله اصلی در زمینه فروض «نظریه چرخه زندگی»، من از کتابی که در آن به معضلات تولید پیوسته اشاره شده بود، کمک گرفتم و با همکاری میلر، دو مقاله در زمینه تاثیر ساختار مالی و سیاستهای مربوط به سود سهام بر روی ارزش بازاری شرکتها نوشتم. مقاله دیگری را با همراهی گرونبرگ در زمینه «پیشبینی رویدادهای اجتماعی زمانی که عامل مورد بررسی در برابر پیشبینی واکنش نشان میدهد» کار کردم که بعدها معرفیکننده یکی از ارکان «نظریه انتظارات عقلانی» بود. تمامی این همکاریهای بیانشده، تا حدی، در جهت به بار آمدن بذرهایی بود که طی تحقیق در زمینه «انتظارات و نوسانات کسبوکار» پاشیده شده بود. در سال 1960 به عنوان استاد مدعو در موسسه فناوری ماساچوست مشغول بودم، که پس از یک سال به دانشگاه نورثوسترن مراجعت کردم، جایی که در آن توسط این نهاد منحصر به فرد و همکاران منحصر به فردش حمایت شدم. من علایق از پیش تعیینشده خود در اقتصاد کلان را دنبال کرده بودم، از جمله انتقاد از مواضع پولگرایان، تعمیم مکانیسم پولی و آزمونهای تجربی تئوری چرخه زندگی.
به علاوه من به بخشهای دیگر هم وارد شدم، مشخصاً، مالیه بینالملل و سیستم پرداختهای بینالمللی، اثرات و درمانهای تورم، سیاستهای تثبیتی در اقتصادهای بسیار باز و همچنین به حوزههای متنوع مالی مانند سهمیهبندی اعتبار، ساختارهای نرخ بهره و ارزیابی داراییهای سوداگرانه.
در اواخر دهه60، در کنار اینها، مسوولیت دیگری برای طراحی مدلی در سطح جامع برای اقتصاد ایالات متحده داشتم که توسط بانک فدرال رزرو پشتیبانی شد و هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد. در نهایت، من فعالیتهای تعریفشدهای در زمینه سیاستهای اقتصادی ایتالیا و ایالات متحده داشتم و پس از آن بر روی اثرات مخرب کسری عمومی تمرکز کردم.
آثار منتخب مودیلیانی
در سال 1949 «نوسانات در نسبت پسانداز به درآمد: مشکلی در پیشبینی اقتصادی». مطالعه بر روی درآمد و ثروت. نیویورک: دفتر ملی تحقیقات اقتصادی (National Bureau of Economic Research).
در سال 1954 (با همکاری ریچارد برومبرگ) «تجزیه و تحلیل مطلوبیت و تابع مصرف»، انتشارات دانشگاه راتجرز.
در سال 1954 (با همکاری امیل گرونبرگ) «پیشبینی رویدادهای اجتماعی»، مجله اقتصاد سیاستی.
در سال 1958 (با همکاری مرتون میلر) «هزینه سرمایه، مالیه شرکتها و تئوری سرمایهگذاری» امریکن اکونومیک ریویو، شماره 53.
در سال 1963 (با همکاری مرتون میلر) «مالیات بر درآمد شرکتها و هزینه سرمایه» امریکن اکونومیک ریویو،
شماره 53.
کتابهای منتخب فرانکو مودیلیانی