اقتصاد علم است یا ایدئولوژی؟
یا اقتصاد علم است یا ایدئولوژی؟ برخی میگویند اقتصاد(و سایر علوم اجتماعی) مجموعهای از اندیشهها و ایدئو لوژیهای مختلفی است که هر کس بر اساس سلیقه میتواند انتخاب کند. در مورد باید بگویم که کمتر میبینید اقتصاددانان بیایند چانه بزنند و اصرارکنند که این رشته علم است یا نیست؟ این اقتصاد است ولزومی ندارد که چانه بزنند. چون لازم نیست ما همواره معرفت بشری را قالب بندی کنیم. مثلاً لازم نیست بگوئیم حتما علم اقتصاد باید مثل فیزیک باشد. چون امکان دارد رشتهای داشته باشیم مثل علوم سیاسی که قالبهای خاصی برای خودش پیدا کند. اقتصاد، جامعه شناسی و روانشناسی در گروه علوم اجتماعی، هر کدام پارادایمهای خودشان را پیدا کرده اند. روش تحقیق و ساز و کار خودشان را دارند. متاسفانه مشاهده میکنیم برخی از اقتصاد دانان ما برای خودشان یک عنوان و تابلو تعیین کرده اند، بدون اینکه به خود زحمت بدهند که در زمینههای خاصی پژوهش کنند و دست آورد تحویل بدهند. در محافل دانشگاهی غربی این اسامی را دیگران بر یک برنامه پژوهشی که در یک دانشگاه یا مجموعه دانشگاهها در جریان است میگذارند. مثلاً اینکه دانشگاه شیکاگو مکتب اقتصاد پولی است. در کشور ما نیز اینگونه تابلوها کمکی به روشنگری نکرده است.
یعنی اینکه نمیتوانند دیدگاه خود را تبیین و ارائه کنند. به غیر از یک اسم که برای خودشان دارند و مجموعهای از دوستان هستند، به غیر از یک اسم نمیتوانند بگویند که چه هستند؟ در عمل هم به جز ایراد گیری و تخریب کسانی که آنها را به دلائل مختلف مخالف خودشان مییابند کاری نمیکنند.
فکر میکنم در کشورمان «فقر دانش اجتماعی» داریم. این طور نیست که افراد حرف برای گفتن داشته باشند و این حرفها متنوع باشد. این آشفتگی مربوط به بی برگ و باری است. مثلا ما در اقتصاد، اصولاً سرفصلی به عنوان لیبرالیسم نداریم. شما در هیچ کتاب اقتصاد امروزی یک فصل یا بخش تحت این عنوان پیدا نمیکنید. یعنی ما در اقتصاد در مورد موضوعی به نام لیبرالیسم بحث نمیکنیم. لیبرالیسم یک بحث تاریخی است که بیشتر در علوم سیاسی مطرح است و بعد یک بحث در زمینههای سیاست است. حتی در بحث سیاستهای اقتصادی نیز سیاستهای اقتصادی لیبرال در انگلستان به یک معنی است و در آمریکا به معنی دیگری. در آمریکا وقتی میگویند یک نفر لیبرال است؛ یعنی از جناح چپ حزب دموکرات است. در انگلستان وقتی میگویند کسی لیبرال است؛ یعنی کمی به طرف راست تمایل دارد. پس ما در اقتصاد به عنوان یک موضوع مشخص اقتصاد لیبرالی نداریم لیکن میبینیم کسانی بد و بیراه گفتن به اقتصاد لیبرال را برای خود یک حرفه مادام العمر کرده اند.
مثلا فرض کنید به برخی از اقتصاد دانان کشور میگویند لیبرال من نمیفهمم این به چه معنی است. من سایر دوستان خودمان را هم این گونه دسته بندی نمیکنم. همین واژه لیبرال را در کشور ما حزب توده به عنوان توهین مطرح و بر علیه آن تبلیغ کرد چون اندیشههای آزادی خواهی به هر نوع خود در تقابل با اندیشههای کمونیستی قرار میگرفت. اگر از من بپرسید جایگاه خود را به عنوان اقتصاد دان چگونه تعریف میکنی میگویم تابع اقتصاد علمی هستم و تعهد من به خرد ورزی در این رشته است. از نظر عملی نیز طرفدار آزادی فعالیت اقتصادی هستم به دلیل تجربه موفق این رویکرد در پیگیری بهروزی ملت ها.
نکته دیگری که باید اضافه کنم این است که ما در روش تحقیق علوم انسانی با گزارههای همیشه صادق و یا همیشه کاذب مواجه نیستیم. یعنی ما با گزاره نظری روبهرو هستیم. این گزاره نه همیشه صادق است و نه همیشه کاذب. یعنی در برخی مواقع نظریه اقتصادی یا سیاسی در حوزه و ساحت مسائل اجتماعی و سیاسی میتواندصادق باشد و در کشوری جواب بدهد یا در کشور دیگر یا حتی در برهه زمانی دیگر در همان کشور هم جواب ندهد.