دلارفروش ها کدام رئیس جمهور را می پسندند
اینجا پول را با پول معامله میکنند. از کار و کاسبی راضیاند. بعضیهایشان سابقه ٣٠ ساله دارند. میگفت از سال ١٣٦٠ تا به حال اینجا میایستم. روزی ١٢ ساعت کار میکنم اما این سالها، سالهای اخیر کارم کمی زیادتر شده است. بعضی وقتها پنج صبح هم میآمدیم و بعضی وقتها روزهای تعطیل. اگر نبودیم از قیمت عقب میافتادیم. اسمش را نمیگوید.
نه او و نه همکارانش. وقتی از نامشان میپرسی رو برمیگردانند و دیگر سوالی را جواب نمیدهند. میگویند ماموری؟ چکار به کار ما داری؟
آنهایی که اسم گفتهاند هم وقتی میفهمند سوژه تهیه گزارش شدهاند قول اخلاقی میگیرند برای عدم ذکر نامشان. به قول خودشان قول «زنانه».
٦٢ سالی دارد. همین جا کنار خیابان میایستد. بساطی ندارد. توی جیبش ابزار کارش را جا داده است. اگر دلار بیشتری بخواهید باید چند کوچهیی با او پایینتر بروید.
بین راه زنگ میزند و در منطقهیی خلوت پول را از کسی دیگر میگیرد و پول میدهد.
میگوید از سال ٦٠ کنار خیابان میایستد. از زمانی که نوسان قیمت ارز بالا رفت. از درآمدش راضی است. میگوید بعد از ٣٠ سال کار، خانه سه طبقهیی دارد با دو مستاجر و یک خودرو که زیر پای پسرش است. از بیکاری پسرش مینالد و در حالی که سر تکان میدهد میگوید کاش کاری بود، نه حاضر است با خودم کار کند و نه کاری برایش پیدا میشود. صبح تا شب بنزین لیتری هزار تومان میسوزاند و در خیابان جولان میدهد.
درباره سالهای خاطرهانگیز کارش میپرسم میگوید: سال ٩٠ رویایی بود که تمام شد. بهترین سال عمرم بود. از احمدینژاد با عنوان «شاه محمود» یاد میکند. میگوید اگر دوباره برگردد، خود ما، همه اینهایی که اینجا صبح تا شب مثل بید میلرزیم و تابستان عرق میریزیم هزینه ستادش را میدهیم، معتقد است دوران احمدینژاد بهترین دوران کاریاش بوده است. مخصوصا سال ١٣٩٠. مردی که کمی آن طرفتر ایستاده وقتی مکالمه را میشنود بالا میآید و میگوید تازه از سال ٨٨ یاد گرفت چطور کار کند. قبل از آن زیاد خوب نبود. بروید ببینند، صادرات غیرنفتی را رونق داد. وقتی درباره چرایی افزایش قیمت دلار میپرسم مکثی میکند و میگوید: دلار را به قیمت واقعیاش رساند تا صادرات ضربه نبیند. اطلاعی از کالاهای صادراتی ایران ندارد و وقتی میخواهد نام کالاهای صادراتی را ببرد کمی فکر میکند، میگوید: پسته و زعفران و فرش. همینها سالی ٥٠ میلیارد دلار پول توی این مملکت میآورد!
یک دلار چقدر میارزد؟
هر چند در هفتههای اخیر قیمت دلار اندکی افزایش را در بازار تجربه کرده و بازار غیررسمی ارز جمعیت بیشتری را به خود دیده است اما دلالان ناراضیاند. میگویند همه فقط قیمت میپرسند کسی دلار نمیخرد. مرد ٤٠ سالهیی که به قول خودش قدیمی بازار است میگوید: این روزها کسی پول خارج رفتن ندارد. همه ماندهاند همین جا و دلار خریدار ندارد. وقتی قیمت نفت پایین میرود، قیمت دلار بالا میرود و هر وقت این طور احساس شود که اسکناس در بازار کم نیست، قیمتها کمی تعدیل میشود.
روزنامه میخواند و در جریان تحلیلهاست. از روند مذاکرات ١+٥ خبردار است و میگوید: اگر ما اینجا نبودیم معلوم نبود مردم از کجا میتوانستند دلار مورد نیازشان را تهیه کنند. اصلا خودشان سیاستی میچینند که ما باشیم اما تا اتفاقی میافتد با دستگیری ما مانور میدهند که دلالان را جمع کردیم. خوب اصلا چه اتفاقی افتاد که دلال آمد میدان فردوسی و استانبول و ٣٠ سال ایستاد؟ چرا به این سوال جواب نمیدهید؟ او هم روی اسمش حساسیت دارد. میگوید چه فرق دارد ؟ کارت ملی که نمیگیرید؟ بنویسید حمید، سعید، علی اما اسمم را نمیگویم چون فردا وقت میآیند و من را به جرم اخلال در بازار ارز میگیرند.
١٥سالی است که شغلش ایستادن کنار خیابان است. قبلا در یک شرکت خصوصی چک نقد میکرد اما از زمانی که چک خود مدیران شرکت برگشت خورد و شرکت جمع شد، با سرمایه ١٠٠ هزار تومانی وارد بازار خرید و فروش ارز شده است. میگوید روزی که وارد بازار شد، دلار ٨٥٠ تومان بود و وقتی به سوالات من جواب میداد ٣٤٩٥ تومان است. هر چند قبلا از درآمدم راضی بودم اما رکودی که این دو ساله به جان بازار افتاده پدرمان را درآورده است. در پاسخ به این سوال که کدام رییسجمهور را دوست دارید؟ میگوید: بهترین رییسجمهور احمدینژاد است و بدترین رییسجمهور خاتمی، چون کار و بار ما در دوره خاتمی اصلا رونقی نداشت.
رییسجمهور خوب یعنی. . .
راحت صحبت میکنند. سوال اصلی این است: کدام رییسجمهور را دوست دارید؟ سریع میگویند هر رییسجمهوری که به فکر ما باشد. از رکود حاکم بر بازار ارز مینالند و میگویند در سالهای اخیر هر چه رشته بودم پنبه شده است.
قیمت ارز از ابتدای انقلاب تاکنون افزایش قابل توجهی را تجربه کرده است.
سال ١٣٥٧، هر دلار به ١٠ تومان معاوضه میشد. قیمت دلار در سه دهه گذشته روندی افزایشی داشته است تنها در دو مقطع زمانی، در سالهای ١٣٦٧ و سال ١٣٧٩ قیمت دلار نسبت به سال قبل از آن کاهش یافته است.
قیمت دلار در سال ١٣٦٧ حدود سه تومان ارزانتر از سال ١٣٦٦ شد و در سال ١٣٧٩، دلار ٥٠ تومانی ارزانتر از سال قبل از بود.
افزایش نرخ دلار در این دوره سبب شده است، این پول امریکایی به منبعی برای سرمایهگذاری جهت حفظ ارزش پول تبدیل شود. نوسانات شدید نرخ ارز در فاصله سالهای ١٣٩٠ تا ١٣٩٢ سبب شد بازار ارز با استقبال ویژه سرمایهگذاران خرد روبهرو شود. آنها که از تغییرات لحظهیی قیمتها به دلار پناه میبردند تا بتوانند ارزش پول خود را حفظ کنند.
دلال ٥٣ سالهیی که به گفته خودش پنج کارکن را در منطقه فردوسی و استانبول دارد، درباره اینکه عملکرد کدام رییسجمهور بهتر از دیگران بود؟ میگوید: دوره احمدینژاد خوب بود چرا که ارز قیمتدار شد. مردم تا قبل از آن برای خارج رفتن دلار میخریدند اما از سال ٨٩ به بعد مردم برای پسانداز دلار خریدند و همین کار ما را سکه کرد.
میگوید در فاصله سالهای ١٣٩٠ تا ١٣٩٢ توانسته است پول خرید یک خانه ٥٠ متری را در خیابان ویلا جور کند. صاحب خانه است و میگوید اگر دوباره به روزهای قبل برگردیم میتوانم زندگیام را روبهراه کنم.
در پاسخ به این سوال که آیا تورم آن سالها اذیتتان نکرد، میگوید: تورم چه کسی را اذیت نمیکند؟ ما را هم اذیت کرد اما کالای ما آن دوره پرفروش بود نه مثل امروز که تورم هست اما کسی از ما دلار نمیخرد. او از سالهای ١٣٧٦ تا ١٣٨٤ به عنوان بدترین سالهای عمرش یاد میکند و میگوید: نه دلاری میفروختیم و نه سکه خریدار داشت. بازار اصلا رشد نکرد. همین باعث شد هشت سال از زندگیمان عقب بیفتیم.
زیر سایه سیاست
قیمت دلار در دهه اول انقلاب ١٠ برابر شده است. از ١٠ تومان در سال ١٣٥٧ به ١٠٠ تومان در سال ١٣٦٨ رسیده است اما این ١٠ برابر شدن قیمت مصادف با خاطرات خوشی برای دلالان ارز نیست. میگویند آن سالها آنقدر برخوردها پلیسی بود که کار تحت تاثیر قرار میگرفت. کسی به سادگی نمیتوانست در خیابان دلارهایش را نشان بدهد چرا که ممکن بود مشتریاش مامور از آب دربیاید. این احتیاطها سبب میشد درآمدشان آب برود. دوره هاشمی نیز با همین مشکل مواجه بودند.
یکی از دلالانی که به گفته خود ٢٥ سال است در میدان فردوسی مستقر است، میگوید: دوره داداش محمود روزهای خوبی داشتیم. ما صدر خبر رفتیم اما امروز کسادی همه سود آن سالها را بر باد داده است.
او در پاسخ به این سوال که آیا افزایش نرخ دلار در روزهای اخیر سبب افزایش خرید نشد، گفت: مردم فقط سوال میپرسند، کسی دست به جیب نمیشود. همه میترسند قیمتها بعد از توافق پایین بیاید.
او در جواب این پرسش که آیا افزایش قیمت در سالهای تصدی دولت هاشمی برایتان عایدی بیشتری نداشت، گفت: آن سالها قیمت خوب بالا میرفت اما خرید و فروش عادی نبود. هر روز به بهانهیی به ما گیر میدادند اما واقعا سالهای ٨٩ تا ٩٢ نفس تازه کردیم.
مردی میانسال کنار خیابان ایستاده است. چهرهاش چندان با فروشندگان خیابانی دلار همخوانی ندارد. وقتی کسی از کنارش عبور میکند، زیر لب تکرار میکند: دلار، ارز، یورو. به راحتی سر صحبت را باز میکند. میگوید بعد از بازنشستگی، برای گذران زندگی به اینجا آمده است. در پاسخ به این سوال که کدام رییسجمهور را دوست دارد، میگوید: هر رییسجمهوری به یک صنفی خدمت میکند. من سرمایه چندانی ندارم که با صحبتهای یک رییسجمهور بالا برود و با صحبتهای یک رییسجمهور پایین بیاید اما فکر میکنم خیلی از دور و بریهایم دوره احمدینژاد و طی همین سه چهار سال گذشته پولدار شدند.
او میگوید دوره خاتمی خیلی از کسانی که اینجا میآمدند، دنبال کار دیگری بودند. کسی سراغ بازار ارز نمیآمد. همین کاری که دلالها میکردند از پس صرافها هم برمیآمد و تازه اطمینان به آنها بیشتر بود اما در دوره احمدینژاد اوضاع عوض شد. معتقد است اگر پول داشت میتوانست بهره بالایی ببرد. روزهایی که بازار پر از مردمی بود که حاضر بودند یک دلار را ٤٥٠٠ تومان هم بخرند و قیمت ربع سکه به ٣٥٠ هزار تومان هم رسیده بود. به گفته وی در دورهیی مردم دلار مسافرتی میگرفتند و در بازار آزاد میفروختند. پاسپورت و کارت ملی برای دریافت دلار اعتباری داشت اما حالا وضعیت تغییر کرده است.