جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

زندگی بر پایه اقتصاد

اداره اقتصاد کشور با نفت 7دلاری

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۰۹ ب.ظ

 

رئیس اتاق بازرگانی تهران از روزهای سخت اداره اقتصاد کشور با نفت ۷ دلاری، تامین کالاهای اساسی مانند گندم با هواپیمای اسکورت و خرید نسیه کالای اساسی در زمان جنگ تحمیلی می‌گوید.

کمتر کسی است که نام یحیی آل اسحاق وزیر بازرگانی دولت هاشمی و رئیس اتاق بازرگانی تهران را نشنیده باشد. پای حرف هایش که می نشینی خجالت می کشی. ازاینکه این مردهایی با کار سخت و گاهی دست خالی مملکت را به اینجا رسانده‌اند، بی هیچ ادعایی.

او زودتر از بسیاری از پسرهای امروز مسئولیت خانواده را در دوران مبازرات قبل از انقلاب اسلامی عهده دار شده و می گوید بازاریان با حمایت انقلابیون و تامین مالی نقش پررنگی در به ثمر رسیدن انقلاب داشته اند. مرد روزهای سخت معتقد است کشور در دوران جنگ تحمیلی با چنگ و دندان و نفت 7 دلار اداره شده ولی علی رغم همه تحریم ها حال و روز امروز کشور حتی با نفت 40 دلار بهتر از دهه شصت است.

آل اسحاق این را هم می‌گوید که در برخی جاها بیش از حد وقت کشور صرف تمرین نسخه های مختلف اقتصادی شده و به گونه ای زور سیاست خیلی جاها به اقتصاد چربیده و اکنون تا دیر نشده باید نسخه‌ای جامع تدبیرکرد و نسخه اقتصاد مقاومتی عصاره و چکیده همه این سعی و خطاهاست.

با توجه به اینکه شما قبل از انقلاب اسلامی در دل بازار فعالیت داشته و خانواده انقلابی داشته اید و بعد از انقلاب در بدنه کشور به ویژه حوزه اقتصادی فعالیت داشته اید، فکر می کنید طی این سی و شش سال اخیر نقش و جایگاه اقتصاد و اقتصادیون در کشور چه بوده است؟

آل اسحاق: معماری نظام اقتصادی مظلوم واقع شده و به نظر من آن طور که باید توجه نشده، در حالی که اقتصاد نخ تسبیحی برای تمام حوزه هاست. اگر چه زمان با زمان و ضروت زمانی متفاوت است. مثلا در روزهای اول انقلاب محکم شدن پایه های نظام لازم بود. و با به وجود آمدن جنگ تحمیلی باید حق می دادیم که هم و غم دولت تامین امنیت و اداره جنگ باشد، اما پس از اتمام جنگ حق بر این بود که اقتصاد جایگاه بالاتری نسبت به حوزه های دیگر داشته باشد.

مشکلی که در این دوران داشتیم و همه دلسوزان نظام هم آن را گوشزد کردند، این بود که وزن عمده مسائل به سمت جریان های سیاسی هدایت شد. جریان‌های سیاسی خود را در همه حوزه‌ها به ویژه در پایه‌های نظری اقتصادی پررنگ کردند و مقدار زیادی از وقت نظام صرف این شد که استراتژی و جهت‌گیری‌های اقتصادی چه باشد. زمانی بحث اقتصاد دولتی مطرح شد، زمانی اقتصاد مدیریت‌شده و زمانی اقتصاد بازار و به شکلی مکاتب مختلف در این دوران مطرح شد که اگرچه مباحث خوبی بود، ولی بیش از اندازه وقت نظام و کشور را گرفت، آن هم در شرایطی که ابتدا جبران خسارت‌های ناشی از جنگ تحمیلی لازم بود.

دشمنان از روز اول حواس‌شان به مسائل اقتصادی ما بود که با تحریم‌ها و ایجاد محدودیت‌های مختلف در منابع و نحوه مصرف خدمات بازرگانی، ما را تحت فشار قرار دهند، اما متأسفانه به جای آنکه حواسمان به جنگ و دعواهای سیاسی بود و به جای آنکه نسخه‌ای برای سیاست‌های اقتصادی طولانی‌مدت بپیچیم، حواس‌مان به جمع‌آوری رأی و نظر مردم و انتخاب دولت بود.

یعنی در یک بنگاه اقتصادی عمده توجه ما این بود که چگونه از این بنگاه برای جلب آرای مردمی استفاده کنیم، در صورتی که مصالح آن بنگاه اقتصادی مغفول ماند. یکی از مشکلاتی که ما گرفتار آن شدیم و هنوز هم با آن دست به گریبانیم این است که در روابط خارجی به ویژه روابط اقتصادی آن چیزی که در آرمان‌های انقلاب بر آن تأکید شده بود که باید از همه جانب خود را آماده کنیم تا از دشمن ضربه نخوریم، اشتباه کردیم و مسئله اقتصاد را قوت ندانستیم و عمدتاً به جهت‌های سیاسی رفتیم.

الان دنیا دیگر جنگ‌ها از آتش و موشک به جنگ نرم و جنگ‌های اقتصادی تبدیل شده و کشورها را با تحریم تحت فشار قرار می‌دهند، همان کاری که با روسیه در مورد اوکراین کردند و عدم توجه به حوزه اقتصاد تهدید محسوب می‌شود.

اقتصاد مقاومتی و نسخه‌ای که از سال گذشته در این راستا اعمال شده چقدر می‌تواند گره‌گشای مشکلات کشور باشد؟

مدل اقتصادی ما ملغمه‌ای از تمام دیدگاه‌های اقتصاد سوسیالیستی، سرمایه‌داری و اقتصاد بازار است که خیلی از آنها با هم ضد و نقیض است، ولی از یک جهت کشور را آبدیده کرده است و از دید منفی اگر نگاه کنیم، باید گفت بسیاری از فرصت‌ها را از دست داده‌ایم.

اقتصاد مقاومتی در حقیقت ماحصل 36 سال تجربه و مقاومت است و به گونه‌ای چکیده تمام تجربیات این سالهاست و بالای 80 درصد از خواسته‌های بخش خصوصی با اقتصاد مقاومتی محقق می‌شود به شرط آنکه این نسخه عملیاتی شود. مشکل ما این است که مدلی می‌خواهیم که واقعیت‌نگر و آرمانگرا باشد یعنی نسخه عملیاتی برای جمهوری اسلامی ایران. الگویی که بتوان براساس آن برنامه توسعه نوشت و به شرط آنکه با جمهوریت نظام، اسلامی بودن آن و ایرانی بودن آن هم‌خوانی داشته باشد، چرا که هر بار نسخه‌ای نوشته‌ایم، یکی از این سه آیتم مغفول مانده است، در نتیجه به نتیجه مطلوب نرسیده‌ایم.

*نباید اقتصاد را با متر سیاست سنجید

باید بر این نکته هم تأکید کرد که اینکه جریانات سیاسی حاکمیت‌شان را بر همه حوزه‌ها به ویژه حوزه اقتصادی بچربانند، اشتباه است و نباید اقتصاد را با متر سیاست سنجید، چرا که دو جنس متفاوت از هم دارند. بهره‌وری، سود، تولید ناخالص داخلی را نمی‌توان با رأی و جلب نظر رأی‌دهندگان سنجید و اگر سیاسیون هم دنبال قدرت هستند ابتدا باید اجازه دهند تا با اقتصاد، قدرت شکل بگیرد، سپس از آن استفاده کنند، نه آنکه از ابتدا آن را مچاله کنند.

بسیاری از نسل جدید ممکن است در جریان وضعیت اقتصادی زمان مبارزه با رژیم پهلوی نبوده باشند و اینکه اصناف و بخش اقتصادی کشور به حالت ویژه‌ای در آن دوران اداره می‌شد و ظاهراً شما هم در آن زمان در دل بازار و بازاریان قرار داشتید.

آل‌اسحاق: قبل از انقلاب اسلامی بخشی از اداره انقلابیون تأمین معیشت و زندگی آنهایی که به دلیل مبارزه با رژیم طاغوت در زندان به سر می‌بردند، یا از کار برکنار شده بودند، توسط بازاریان انجام می‌شد، چرا که رژیم آن زمان به محض آنکه متوجه می‌شد، کسی در این زمینه فعالیت می‌کند به زعم خودشان فرد را از هستی ساقط می‌کردند و اگر در اداره‌ای مشغول بود، از تمام حقوق محروم می‌شد، در نتیجه هزینه‌ اداره خانواده‌های این افراد توسط بخشی از بازار تأمین می‌شد.

جریانی در بازار در قالب کار تشکیلاتی، خانواده مبارزان را در هر شهری شناسایی می‌کردند و با دست‌های مرئی و نامرئی خانواده‌ها را حمایت می‌کردند.

مثلاً در خانواده‌ خود ما پدر من از سال‌های دور در زندان شاه بود و من به عنوان یک جوان هجده ساله و پسر بزرگ خانواده مسئول معیشت هشت سر عائله بودم. احساس می‌کردم دست‌های پنهانی از من حمایت کردند تا در جایی مشغول کار شوم و پولی که دریافت می‌کردم، بسیار بیشتر از کاری بود که انجام می‌دادم و غرض مقصود حاصل بود. به نوعی جریانی که توانست انقلاب را از این زاویه حفظ کند، کسبه و بازاریان بودند.

* تامین هزینه اعتصاب چند ماه کارگران توسط یک نفر

حتی گاهی اوقات جلوی مغازه برخی از بازاریان مبارز را تیغه دیوار می‌کشیدند تا فرد نتواند کاسبی کند و باز هم بازاریان بودند که اجازه نمی‌دادند تا همکار آنها ورشکست شود و اکنون نیز با گذشت سی و چند سال، هنوز این افراد در اتاق بازرگانی حضور دارند. کسی را سراغ دارم که هزینه اعتصاب کارگران یک کارخانه را برای چند ماه پرداخت کرد.

خاص‌ترین خاطره‌ای که از اوایل انقلاب اسلامی دارید، چیست؟

آل‌اسحاق: بعد از انقلاب هر کس بنا به توان و امکان گوشه‌ای از کار را گرفت و من هم وارد حوزه اقتصادی شدم و در وزارت بازرگانی به عنوان مدیر مرکز منسوجات منصوب شدم. فقط یک حکم دریافت کردم و هیچ جایی برای انجام امور نداشتیم، تا جایی که از سازمان حمایت آن موقع دو اتاق به شکل انبار تحویل گرفتم و شخصاً میز و صندلی‌ها را از انبار یک اداره بیرون کشیدم و با وانت به این مکان منتقل کردم. یکی از اتاق‌ها را دفتر کار و دیگری را اتاق منشی کردم.

خودم مهر و سایر نیازها را با دست خالی تهیه کردم، تا کم‌کم وزارتخانه شکل گرفت و معاون خرید وزارت بازرگانی شدم؛ یعنی مسئولیت کل خرید کشور برعهده‌ام قرار گرفت.

آن موقع نیاز کشور زیاد و خبری هم از پول نبود تا جایی که خودم در سفری یک‌ماهه به دور دنیا برای تهیه جنس رفتم و گاهی مجبور بودیم شب را در فرودگاه بخوابیم.

مسائل یکی دو تا نبود. حتی نمی‌گذاشتند، کشتی که حامل بار برای ایران است، به سلامت در بندر پهلو بگیرد و از روی آسمان، کشتی را هدف قرار می‌دادند.

وقتی می‌خواستیم در شرایط جنگ تحمیلی گندم تهیه کنیم، مجبور بودیم کشتی‌ها را به صورت کاروانی و زنجیره‌ای وارد آبها کنیم و علی‌رغم آنکه یک هواپیما کشتی‌ها را محافظت می‌کرد، اما از هر 7 کشتی، هواپیمای دشمن حتماً یک کشتی را هدف قرار می‌داد و کشتی غرق می‌شد.

یعنی حتی به معیشت مردم هم در شرایط جنگ رحم نمی‌کردند؟

آل‌اسحاق: بله. و در جنگ از هر راهی به دنبال ضربه زدن بودند تا جایی که پس از جنگ تا مدت‌ها کار ما لایروبی بنادر امام(ره) و بنادری بود که کشتی در آنجا غرق شده و اجناس در کف دریا ته‌نشین شده بود.

پس اکنون در شرایط بسیار بهتری به سر می‌بریم و با این حال خیلی‌ها از وضع کنونی راضی نیستند!

آل‌اسحاق: از سال 72 تا 76 که وزیر بازرگانی وقت بودم، با وجود تحریم‌ها، کل کشور فقط 10 میلیارد دلار ارز داشت و وزارت بازرگانی باید 10 هزار قلم کالا را برای کشور تهیه می‌کرد و ما از سیم ترمز گرفته تا پنیر و نخود و لوبیا و تمام مایحتاج و کالاهای اساسی روزمره مردم را باید تهیه می‌کردیم.

آن موقع چیزی تولید نمی‌شد، در حالی که الان بسیاری از کالاها در داخل تولید می‌شود و با آن زمان قابل قیاس نیست و سخت‌تر آنکه همه منتظر بودند با تمام شدن جنگ به رفاه نسبی رسیده و تمام مشکلات‌شان برطرف شود.

شما چگونه با این شرایط کار را مدیریت می‌کردید؟

آل‌اسحاق: زمانی بود که فقط 3 میلیارد دلار آن هم به صورت یوزانس 6 ماهه و نه پول نقد در اختیار داشتم که با آن ترتیب کشور اداره شد.

پس چرا اکنون با این همه بودجه بیشتر همه می‌نالند؟

آل‌اسحاق: الگوی زندگی عوض شده است و شاید مصرف بالا رفته است و همه با این دیدگاه که باید از جان و مال خودشان مایه بگذارند تا انقلاب را حفظ کنند، جلو رفتند.

مثلاً زمانی به اندازه ذخیره دو روز گندم در کشور بیشتر نداشتیم و بدون انکه بگذاریم مردم توجه شوند و از قحطی بهراسند، گندم را با هزار راه و سختی وارد کردیم و در لحظه آخر متوجه شدیم کامیون برای حمل گندم ها از بندر به داخل کشور را نداریم و مجبور شدیم، با استفاده از نیروی نظامی کار را انجام دهیم.

با یک زمانی 200 هزار تن لاستیک برای مصرف ادوات جنگی و داخلی نیاز داشتیم، در حالی که فقط 60 هزار تن لاستیک داشتیم و باید جنگ اداره می‌شد.

بنابراین به جای آنکه 140 هزار تن لاستیک وارد کنیم، نصف این رقم وارد کردیم و پول بقیه را به 10 کارخانه تولیدکننده لاستیک دادیم تا ماشین‌آلات وارد کنند و به مرور کشور تولید لاستیک را افزایش دهد، در حالی که افزایش حجم تولید کاری زمانبر است و تا به ثمر رسیدن باید نیاز بازار مدیریت می‌شد.

*انجام 100 میلیارد دلار تجارت در شرایط تحریم

الان شرایط بسیار ساده‌تر است و با اینکه 120 میلیارد دلار پول منجمد شده داریم، با تمام تحریم‌ها 100 میلیارد دلار گردش مالی واردات و صادرات کشور است.

آن زمان کشور را با نفت 7 تا 10 دلار می‌چرخاندیم و اکنون که نفت به 40 تا 50 دلار رسیده می‌گوییم چه کنیم.

الان شما وارد هر شهری که می‌شوی 5 شهرک صنعتی مملو از ماشین آلات می‌بینی که با 30 درصد ظرفیت کار می‌کنند، در حالی که ما زمانی لنگ تجهیزات و ماشین‌آلات بودیم.

زمانی نیروی متخصص و تحصیل کرده نداشتیم، الان 500 هزار نیروی تحصیل کرده آماده به کار داریم. همه این اتفاق‌ها افتاده و اگر کمی نظام تدبیر و هماهنگی‌مان بهبود یابد و از طرفی تحریم‌ها تا حدی برداشته شود، یک جهش بسیار بزرگ خواهیم داشت، چرا که زیرساخت‌ها آماده است.

سوال آخر من متفاوت است. روز 22 بهمن سال 57 چه می کردید و کجا بودید؟

آل اسحاق: به یمن ورود امام حد فاصل میدان آزادی تا فرودگاه بین مردم شاخه های گل تقسیم می کردیم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۲۲
مهدی اشرفی وند

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی