خود منبعی: چگونه شرکتها ما را به کار بدون مزد وا می دارند
مارتا. ای. خیمنز برگردان محمود رضا عبداللهی
تصویر: مارتا. ای. خیمنز (1)
اشاره: در زمانه ی به اصطلاح انقلاب اطلاعاتی یا تکنولوژی ارتباطات، ممکن است کار، روابط تولید و بهره کشی به شکلهای جدید و بعضا نا شناخته ای در آید. شاید رو آوردن سرمایه داری به شیوه هایی نو چندان بعید نباشد، اما به نظر می رسدکه آگاهی عمومی از آن بسیار ناچیز است. خانم مارتا خیمنز در مقاله پیش رو که از نشریه "مانثلی رویو" شماره دسامبر سال 2007 انتخاب و ترجمه شده است، از منظری نو به این مسئله می پردازد که چگونه مصرف کنندگان کالا وخدمات بی آنکه بدانند به نیروی کار بدون مزد بدل می شوند. نویسنده مقاله
تبعات آن را نه فقط بهره کشی مضاعف که بیکار شدن بخش بسیاربزرگی از کارگران می داند. خانم خیمنز استاد با سابقه جامعه شناسی دانشگاه کلرادو در ایالات متحده است.
توسعه اقتصاد سرمایه داری جهانی، که پس از سقوط بلوک سوسیالیستی شتاب بیشتری گرفت، همه جا منجر به تغییرات اساسی در تقسیم کار، ساختار مشاغل، و کیفیت وکمیت کار مورد تقاضا شد.در ایالات متحده، آگاهی عمومی درباره علل کاهش شغل(کوچک شدن واحدهای اقتصادی، فرار سرمایه، انتقال سرمایه به دیگر کشورها،و تولید محصول در خارج از کشور) بسیار زیاد شده است به ویژه از زمانی که به طور گسترده آشکار شد که این روند نه تنها به کاهش شغل کارگران انجامیده است بلکه دامنگیر مشاغل "طبقه متوسط" و " بالای متوسط"- یعنی کارهایی که مستلزم تحصیلات و توانایی فنی هستند- هم شده است.
سیاستمداران، آکادمیسین ها، رسانه ها، و جویندگان کار کوچک شدن واحدهای اقتصادی، انتقال سرمایه به دیگر کشورها، و تولید محصول در خارج از کشور را عوامل اصلی بیکاری و کاهش فرصتهای شغلی حتا برای دانش آموختگان دانشگاهها می دانند. آنها اما از عامل " خود منبعی " غافل مانده اند." خود منبعی" واژه ای است که من درباره تاثیرات پیچیده و تقریبا نا شناخته ی به کار میبرم از تجدید سازمان بنیادین در ساعات کاری وغیر کاری ما به علت استفاده گسترده از فن آوری اطلاعات به وجود آمده است.
در این مقاله، اهمیت عامل " خود منبعی " را مورد بررسی دقیق قرار می دهم، آن چیزی که آن را تشدید روند انتقال کار از حوزه تولید ، یعنی جایی که کار آشکارو مزدی است، به حوزه مصرف، یعنی جایی که کار نا آشکار و غیر مزدی است،نام نهاده ام . این روند جدید نیست و عموما خدمات از جانب خود تلقی می شود. به باور من "خود منبعی" نشان از تغییرات کیفی در نیروها و روابط تولید ، مصرف و گردش کالا دارد، که این خود نیازمند بررسی های نظری و عملی است.
"خود منبعی" عامل ناشناخته رشد سود اقتصادی است حتا زمانی که میانگین حقوق و درآمد ها کاهش می یابد؛ این عامل سهم مهمی در ایجاد بیکاری واشتغال ناقص دارد. مصرف به شکل فزاینده ای نیازمند انجام کارهایی است که پیش از این به دست کارگران مزد بگیر صورت می گرفت. علت از میان رفتن این مشاغل اتوماسیون، کوچک شدن واحدهای اقتصادی، و تولید محصول در خارج نبوده است؛ این مشاغل به این علت از میان رفته اند که به دست ملیونها مصرف کننده بدون هیچ پرداختی انجام می شوند در حالی که آنهایی که در گذشته این مشاغل اداری و خدماتی با حقوق پایین انجام می دادند، یا بیکار شده اند و یا شاید دیگر امکان اشتغال مجدد نداشته باشند.
توجه من اولین بار در اواسط دهه 1980 به این مسئله جلب شد زمانی که دانشگاه محل کارم برای خرید کامپیوترهای شخصی به استادان یارانه پرداخت می کرد، کاری که هنوز انجام می گیرد. از آنجایی که کامپیوترها در ان روزها بسیار گران قیمت بودند، از دلایل این تصمیم دانشگاه تعجب می کردم. آری، استفاده از کامپیوتر بهره وری استادان را ، مانند سرعت پردازشگرها در روند نوشتن ، افزایش می داد. کار با کامپیوتر جالب بود و خیلی زود اعتیاد اور شد، با این منبع جدید روشهای پیشین نوشتن دست وپاگیر و کند به نظر می رسیدند.
مهمتر از آن، استفاده از کامپیوتر ساختار تولید فکری وشرایط باز تولید نیروی کار فکری را تغییر می داد. کامپیوتر نیاز جدیدی ایجاد می کرد و توانایی فرد را در انجام کارهایی که در" روزگارپیشین" وقت گیر و نیازمند کار نیروهای اداری بود، افزایش می داد. به استادان وقت بیشتری داده نمی شد تا کار با این ابزار تازه را بیاموزند؛ در عوض، آنها مقدار زیادی از زمان آزاد
مطالعه علمی خود را صرف یادگیری مهارتهای جدید کردند واز نیروی کاری خود برای هر چه بالا تر بردن سطح توانایی ها یشان سود بردند. با این سرعت بالا، بهره وری خود را به اندازه ای بالا بردند که می توانستند بدون بودجه تحقیقاتی ، کمکهای لازم ، و نیروهای اداری کار خود را انجام دهند. همچنین استفاده از کامپیوتر کارهای دفتری مربوط به تدریس( مانند تهیه کتاب نامه، یادداشت برای دانشجویان و همکاران، سیلابس، نامه نویسی، در خواست کتاب، جزوه برای دانشجویان، امتحان، ...) را در مقایسه با تایپ کردن یا تهیه دستنویس برای تایپ در قسمت اداری آسانتر می کرد .
در بیست و پنج سال گذشته، کامپیوترها کوچک، فراگیر، ارزان و بسیار کاراتر شده اند. استادان دانشگاه اکنون خود تایپیست، دستیار تحقیقاتی، و( تا اندازه ای) کارشناس کامپیوتر و شبکه شده اند؛ آنها کارهای اداری مجازی انجام می دهند، دروس مجازی تدریس می کنند، و بیشتر وبیشتر از فن آوری اطلاعات در کلاسها استفاده می کنند. آسانی استفاده از کامپیوتر که جزیی از تولید فکر و آموزش شده است، در هم آمیختن کار اداری وآموزشی را پنهان می کند. استفاده استادان از فن آوری اطلاعات تاثیر ضمنی دراز مدتی نه تنها در بهره وری کلی که در استخدام کارکنان (غیر استاد) دانشگاهها هم می گذارد. استادان انجام کارهایی را بر عهده می گیرند که در گذشته به دست دستیاران تحقیقاتی و آموزشی، منشی ها، تایپیستها، تحلیل گران اطلاعات، دانشجویان شاغل، نمونه خوان ها، کارمندان کتابخانه ها و دیگرانی که به آنها فکر نکرده ام، انجام می شد.
واگذاری کاراداری بدون مزد به استادان بازگشت ناپذیر است، و مقدار آن بسته به توانایی افراد و بخشها تفاوت می کند. این دو نوع کار، کار اداری بدون مزد و کار حرفه ای مزدی، به شکل جدایی نا پذیری در هم تنیده اند و چه بسا در ذهن بسیاری از استادانی که ازبی نیازی به دیگران و راحتی کار لذت می برند، این دو حوزه تفکیک نشده باشد و آنها به نوع و مقدار کاری که انجام می دهند فکر نکنند. نظراتی از این دست که استفاده از کامپیوتر به سرعت یافتن یا افزایش کارایی منجر می شود به دلیل اینکه کاری که قبلا" کارمندان اداری و دانشجویان در مراحل مختلف انجام می دادند اکنون یکجا صورت می گیرد، نمود نخبه سالاری است و تمسخر آمیز به نظر می رسد.
موضوع البته این نیست که فلان کار مناسب یک دارنده مدرک دکترا هست یا نه، بلکه مسئله بر سر تاثیرات ضمنی چنین تغییراتی بر مهارتها، درآمد و استخدام این کارمندان است. این افزایش کار برای استادان به این معنی است که از آنها انجام مقدار زیادی کارهای گوناگون بدون مزد غیر رسمی- با کامپیوتر در حوزه کار اداری- انتظار می رود، گر چه جزء وظایف تعریف شده آنها نیامده است . این وظایف ساعات کار آنها را در روز افزایش می دهد بی آنکه حقوق آنها هم زیاد تر شود. افزایش کار استادان ، علاوه بر افزایش کار نهفته در بیشتر کارهای اداری ، همچنین به معنی تغییرات دراز مدت در آینده اشتغال کسانی است ، که با در نظر گرفتن تحصیلات و آموزششان، تنها می توانند به شغلهای اداری متوسط و پایین امید داشته باشند.
بررسی خود منبعی در حوزه موسسات آموزشی نقطه شروع خوبی برای نظریه پردازی درباره ماهیت این پدیده است. این مسئله، از بعضی جهات ، گسترش شیوه ی اکنون شناخته شده ی" خودتان انجامش دهید" و "خدمات از جانب خود" و پذیرش بی چون و چرای کارهایی است که مصرف گرایی به حساب می آیند. چنین مواردی جدید محسوب نمی شوند، اما برای روشن کردن مفهوم خود منبعی می خواهم توجه شما را به تغییرات کیفی در مقدار کارهایی که مورد نیاز مصرف گرایی است، جلب کنم. چنانکه طرفداران حقوق زنان نیز درباره شیوه های سود جویی سرمایه داری از کار بدون مزد زنان درون و بیرون خانه روشنگری کرده اند.
دیگران درباره افزایش تولید در حوزه مسکن نوشته اند، جایی که کار بدون مزد مردان شامل مراحل آماده سازی و تحویل کالاها و اجناس مورد استفاده در ساختمان سازی، تغییرات و تعمیرات است. اما توسعه خرید اینترنتی کالا و خدمات، مدیریت امور مالی از طریق اینترنت، مزایای شغلی، بیمه سلامت، ..."خدمات از طریق خود" را وارد عرصه جدیدی کرده است. فهرستهای درهم برهم و دیوانه کننده تلفن، مرحله ابتدایی جایگزینی کارمندان حقوق بگیر بخش خدمات مشتریان با اطلاع رسانی یکدست بود که بیشتر مواقع مشکلات استفاده کنندگان از تلفن را هم رفع نمی کند. این فهرستها هنوز هم وجود دارند اما مردم بیشتر به وب سایتها رجوع داده می شوند تا اطلاعات را بیابندیا کارهایی که لازم است خود انجام دهند، بی آنکه کارمند مزد بگیر آنها را در انجام کارهایشان راهنمایی کند.
من هنوز از گرفتن کارت عابر بانک خودداری می کنم، زیرا افراد زیادی، عمدتا کارمندان زن، نیازمند شغلی در بانک هستند؛ و همین تازگی ها یاد گرفته ام چگونه بنزین بزنم چون فکر می کردم جوانی که این کار را می کند به این شغل نیاز دارد. این پمپ بنزین که اخیرا به تملکBP درآمده است، برای هر سرویس دو دلار و پنجاه سنت هزینه می گیرد. اینها اما ، به همراه سالاد بارها و سوپرمارکتهای سلف سرویس، اولین شکلهای فرایند دگرگونی شیوه مصرف به شمار می آیند که به طور روز افزونی مستلزم کار بدون مزد مشتری هستند در حالی که تعدادی شغل بی سر و صدا نا پدید می شوند. سوپر مارکتها اکنون تعداد صندوقدارهای خود را کاهش می دهند و به جای آنها از ماشینهای کنترل خود کار استفاده می کنند.
مصرف کنندگان اکنون نه تنها هنگام انتخاب خواربار بلکه هنگام در کیسه گذاشتن آن و پرداخت صورت حساب، با کمک صدایی مکانیکی و وحشتناک راهنمایی می شوند که به آنها می گوید چگونه کارهای مورد درخواست ماشین کنترل را انجام دهند. ماشینهای کنترل خودکار مخصوص فرودگاهها نیستند (جایی که مسافرین پس از خرید بلیط کامپیوتری، پرداخت وجه و گرفتن کارت سوار شدن را با استفاده از ماشین انجام می دهند)، بلکه در تالار هتلها (جایی که مشتریان کلیدها را از ماشین می گیرندو صورت حساب را هم به آن پرداخت می کنند)، سالنهای نمایش، اداره پست، و به شکل روز افزونی در همه جا دیده می شود. مشتریان کارهایی که پیش از این به دست کارگران مزد بگیر انجام می شد، خود انجام می دهند. آخرین باری که با هواپیما سفر کردم، کارکنان شرکت هواپیمایی از من(و نیز سایر مسافرین) خواستند تا از صورت بار خود پرینت بگیرند و به چمدانها بچسبانند. ما مسافرین نمی دانستیم چگونه این کار را انجام دهیم و مجبور شدیم با صدای بلند اعتراض کنیم تا سرانجام کسی این کار را برایمان انجام داد.
رشد معاملات بر روی شبکه اینتر نت به صورت خدمات از جانب مشتری- دربرگیرنده هر گونه نیاز قابل تصور مصرف کننده-، استفاده گسترده از کیوسکهای سلف سرویس ، و پیشرفت تکنولوژیکی بخش سلف سرویس در همه مکانها، امری لذت بخش و خود خواسته تلقی شده است. با این وجود، مفهوم خود منبعی توجه ما را به اهمیت واقعی کاربرد این چنینی فن آوری اطلاعات معطوف می سازد؛ آنها نه تنها ساختار مشاغل را با تعاریف نامشخص تغییر می دهند بلکه کار بدون مزد را جایگزین کار مزدی می کنند. این واقعیت که کار بدون مزد، بسته به موقعیت آن، با کار مزدی آمیخته شده است(همچون مورد معلمان)، یا زمان آن چندان به چشم نمی آید، تنها جنبه ای دیگر از تجربه لذت بخش مصرف است که اهمیت این مسئله را به عنوان منبع سود پنهان می کند-شرکتها و موسسات کوچک و بزرگ با کاستن از هزینه ها از طریق وادار کردن مشتریان به کار بدون مزد به جای فروشنده ها،صندوقدارها،کارمندان آژانسهای مسافرتی ، کارمندان هتلها و بانکها سود بیشتری به دست می آورند. با این که زمان کار بدون مزد هر مشتری بسیار اندک است،نتیجه کار بدون مزد ملیونها مشتری، کاهش چشمگیر هزینه ها برای این شرکتهاست.
ممکن است گفته شود که شغلهای حذف شده، که معمولا" شغلهایی نیازمند مهارت کم هستند، نباید حفظ می شدند، و این که اتوماسیون راه را برای ایجاد شغلهای جدیدی باز می کند که نیازمند مهارت بالاتر و حقوق بهتری هستند. البته آن شغلها معمولا نیازمند مهارتهایی فراتر از مهارتهایی هستند که این افراد دارند و تعداد بسیار زیادی از آنها احتمالا به کشورهایی که کار ارزان تر است، خواهند رفت. اگر چه خودمنبعی فرایندی بازگشت ناپذیر است، نباید بی چون و چرا پذیرفته شود. خود منبعی جنبه پر اهمیت "خالی کردن" بازار کار است، که با ایجاد شغل در بالا و پایین ساختار شغلی جامعه همراه است، در حالی که شغلهایی که در میانه قرار می گیرند از میان می روند.
مصرف کنندگان نمی دانند که علاوه بر مصرف کالا ها و استفاده از خدمات کارهای دیگری هم انجام می دهند. بدون اینکه مزدی بگیرند کار می کنند، با این تصور که آزاد وصاحب اختیارهستند وارد روابط چرخه و توزیع می شوند بی این که بخواهند و از آن آگاه باشند. اگر آینده آن چنان که "اسکات برنز" پیشنهاد می کند، به گونه ای پیش رود که مصرف کنندگان مجبوربه انجام کارهایی شوند که وظیفه تولید کنندگان است، آگاه کردن مردم از این " مصرف مولد" اهمیت می یابد. در حالی که این ممکن است مصرف کنندگان "طبقه متوسط" را بسیارراضی کند، اما آنها را به منبع عظیم کارگران بدون مزدی بدل می کند که به فرایند انباشت سرمایه یاری می رسانند؛ در حالی که خود را مصرف کننده می دانند به طور واقعی در قالب کارگران بدون مزد جای می گیرند. در این حال تعداد بسیاری از کارگران قربانی سیستم ومحکوم به مشاغل بسیار بد ، حقوق بسیار ناچیز، اشتغال ناکافی و بیکاری دائم می شوند.
Notes
1. See, for example, Nona Glazer, “Servants to Capital,” Review of Radical Political Economics 16, no. 1 (1984): 61–87, and Martha E. Gimenez, “The Dialectics of Waged and Unwaged Work,” in Jane L. Collins and Martha Gimenez, eds., Work Without Wages (New York: State University of New York Press, 1990).
2. See, for example, Scott Burns, The Household Economy (Boston, MA: Beacon Press, 1977).
3. For an illuminating discussion of the dialectical relationship between production and consumption see Karl Marx, A Contribution to the Critique of Political Economy (New York: International Publishers, 1970), 193–99.
پی نوشت:
1- Martha E. Gimenez