اقتصاددان ایتالیایی، ویلفرد پارتو
اقتصاددان و جامعه شناس بزرگ ایتالیایی از پدر ایتالیایی و مادر فرانسوی در سال 1848 در شهر پاریس دیده به جهان گشود.
نام پارتو در اقتصاد با «موقعیت بهینه پارتو» مشهور است. «موقعیتبهینهپارتو» به وضعیتی گویند که در یک جامعه، وضعیت و موقعیت یک فرد بدون بدتر شدن موقعیت فرد دیگر، تحقق پیدا نمیکند.
پارتو در کنار ماکس وبر، یکی از جامعه شناسان معروف جهان بهشمار میرود. او در زمینه جامعه شناسی، مطالبی راجع به چگونگی تحول نظام سیاسی، چرخش نخبگان، انقلاب و تحول اجتماعی، نظریههایی ابراز نموده است. جالب است که اقتصاددانان او را جامعه شناس و جامعه شناسان او را اقتصاددان میدانند. پارتو که یکی از پیروان مکتب اقتصادی لوزان بهشمار میآید، در سال 1893، کرسی درس اقتصاد را در دانشگاه لوزان در اختیار گرفت و جانشین لئون والراس (بانی نظریه اقتصاد رفاه) گردید.
بهنظر پارتو قوانین و قواعد جامعه شناسی به صورت دگم عمل میکنند. او اعتقاد دارد «کسی که معتقد است به حقیقت دست یافته است، نمیتواند باور کند که در دنیا حقایق دیگری نیز میتواند وجود داشته باشد.»
در نظریه جامعه شناختی پارتو، او معتقد به جنگ طبقاتی است؛ ولی بر خلاف مارکس که اعتقاد دارد در نهایت طبقه «پرولتاریا» رهبری جامعه را بهدست میگیرد، باور دارد که «طبقه نخبگان» در خاتمه جنگ طبقاتی، هدایتکننده جامعه میباشد. پارتو از دیدگاه جامعه شناختی اعتقاد دارد که نخبگان مشخصی همیشه بر سر قدرت نخواهند ماند، آنها بعد از مدتی به وسیله نخبگان دیگری از مسند قدرت به زیر کشیده خواهند شد؛ روندی که او آن را در جامعه شناسی «چرخش نخبگان» میخواند. او معتقد است که «چرخش نخبگان» در زمینههای سیاسی، ایدئولوژی و همچنین اقتصادی وجود دارد و تاریخ نیز «گورستان نخبگان» میباشد. بهنظر او این حرکت آرام نخبگان بهجای یکدیگر ادامه پیدا خواهد کرد. برخی مواقع نیز این روند آرام تبدیل به حرکتهای تند تاریخی شده و طبقه دیگری از نخبگان، رهبری جامعه را در دست میگیرد؛ چیزی که او از آن به عنوان «انقلاب نخبگان» یاد میکند.
پارتو معتقد است در چرخش سیاسی نخبگان، گروهی بر جامعه تسلط خواهند یافت که از جرات کافی برخوردار هستند. او این گروه را «گروه شیرها» میخواند؛ ولی این پایان ماجرا نیست، گروههای نخبه دیگری، یکی بعد از دیگری با گذشت زمانبر جامعه مسلط خواهند شد.
در صحنه اقتصاد نیز، بهنظر پارتو، «چرخش نخبگان» با روند مشابهی ادامه مییابد. او طبقه سرمایهدار را در جامعه به دو گروه تقسیم میکند؛ گروه رانت خواران و گروه سفته بازان. پارتو گروه سفته بازان را که با ریسک زیادی به فعالیتهای اقتصادی میپردازند، عامل تغییرات اقتصادی در جامعه میداند؛ در حالی که بهنظر او گروه رانتخواران که پس انداز کننده درجامعه نیز محسوب میشوند، قدرت قابلتوجهی برای حفظ وضعیت موجود و ثبات جامعه در اختیار دارند. بهنظر او مبانی مالکیت بر ثروت نیز هر چند وقت یکبار از طریق جنگ یا تهدید داراییهای خصوصی، دست خوش تغییر و تحول میشود. او برای اثبات نظریه خود، موارد تاریخی «امپراتوری رم»، «انقلاب فرانسه»، «جنگ بین آتن و اسپارت» را نام میبرد.