سوسیالیسم و تعاون
آنتونیو گرامشی برگردان رضا اسکندری
اقتصاددان خودخواندهی ملیگرایی ایتالیا، پروفسور آلفردو روکو، چنین باور دارد که برنامهی جمعگرای سوسیالیسم را با اعتراض سهمگینی که در پی میآید، به کلی در هم شکسته است. ثروت ملی ایتالیا بین 80 تا 100 میلیارد لیره در نوسان است. در شرایط کنونی، مزدبگیران در برابر سرمایهداران از چنان اکثریت گستردهای برخوردارند که اگر سود حاصل از تولید، بهصورتی جمعگرایانه و میان همگان تقسیم میشد، ارتقاء حاصله در رفاه شخصی کارگران ساده بسیار اندک میبود و یقینا به آن اندازه نمیرسید که بتوان از بحرانهای ناشی از گذار از یک سیستم [توزیعی] به یک سیستم دیگر برآید.
این اعتراض، اعتراضی کودکانه است؛ زیرا هدف سوسیالیسم صرفا این نیست که مسالهی توزیع کالاهای ساختهشده را مرتفع سازد. بلکه در مقابل، توجیه اخلاقی برای مبارزهی ما، و برای انقلابی که در پی این مبارزات خواهد آمد، ریشه در ایقانی دارد که پرولتاریا، به واسطهی نقد روشهای موجود تولید بدان میرسد و در مییابد که اشتراکگرایی، آهنگ تولید را نیز، با از میان برداشتن آن مولفههای مصنوعی که تولید را محدود میکنند، افزایش میدهد.
یکی از این مولفهها، که به هیچ روی مهمترین یا کماهمیتترین آنها نیست، طبیعت تصادفی توزیع ثروت میان افراد است. عموما این صاحبان سرمایهاند که صنعت را نیز به دست میگیرند، خواه حایز مهارتهای ذهنی و فنی لازم برای اجرای این نقش اجتماعی که داعیه آن را دارند باشند یا نباشند. درست است که نظام بورژوایی خود اقداماتی را برای مقابله با این توزیع غیراخلاقی فرصتها به عمل آورده است. بانکها و بنیادهای تولیدی میکوشند تا سرمایه را از اعضای غیرفعال جامعه جذب و انباشت کنند و آن را در دستان اعضای چیرهدست و فعالتر قرار دهند. در شرایط مدرنتر، شرکتهای عمومی، که در معنایی گستردهتر چیزی جز تعاونیهای صنعتی نیستند، با هدف بهرهبرداری سودآورتر و تاثیرگذارتر شکل گرفتهاند و هر چه بیشتر نشان دادهاند که سیستم بورژوایی میتواند با جدایی المانهای فنی از ترجیحات سرمایه، به سمت امحاء جوهرهی سرمایهداری حرکت کند. شرکتهای عمومی به همین دلیل، تجربهای اجتماعی با بیشترین جذابیتها برای سوسیالیسم هستند؛ زیرا این حقیقت را روشنتر از پیش به نمایش در میآورند که سرمایهداری به هیچ روی ضروری نیست؛ نشان میدهند که روح آغازگر و نیروی محرکهی حیاتبخش اقتصاد، به واسطهی این حقیقت که مدیران و نیروهای فنی یک سازمان صرفا کارگرانی مزدور و بدون انتفاع شخصی از منافع –تا آخرین ذرهی ان- هستند، مسدود نمیشود.
اگر حتی این اشکال سرمایهدارانهی تعاونی میتوانند تصدیقی بر ادعاهای تبلیغات سوسیالیستی باشند، پس چه چیزهای بیشتری را میتوان از تعاونیهای مصرف همچون اتحاد تورین به دست آورد؛ یک تعاونی که خصلت طبقاتی متمایزی یافته و رابطهی نزدیکی با توسعهی پرولتاریا پیدا کرده است.
مصرف پهنهای تقریبا بیطرفانه از کنش اجتماعی است. این بیشتر بر پایهی تولید، و نه مصرف، است که جمعیت به دو گروه تقسیم میشود. مصرف میتواند تنها به میدانی برای مبارزهی سیاسی، و نه عقلانیت اقتصادی، مبدل شود که در چارچوب آن، دولت، در مقام کمیتههای مدیریتی و اجرایی بورژوازی سرمایهدار، سیستمهای حمایت از تولید داخلی و محدودیتهای گمرکی را به کار میبندد تا تولید را با مصرف داخلی همطراز سازد. اما هرکسی یک مصرفکننده است؛ و تمام جمعیت، صرفنظر از آن اندک افرادی که برای سود به خردهفروشی میپردازند، احتمالا خود را در برابر تدابیر سختگیرانه و افزایش قیمتها متحد مییابند، حتی اگر هر گروه در روش اعتراضاش متفاوت باشد و غایات سیاسی متفاوتی را در اعتراضاتاش دنبال کند. به همین دلیل –از آن رو که در مصرف، قیود طبقاتی بیش و کم محو و مبهم میشود- مسلم است که نمیتوان ادعا کرد جنبشهای تعاونی، ذاتا جنبشهایی سوسیالیستی هستند، و سادهلوحانه و شدیدا آسیبزا خواهد بود که پیشنهاد کنیم این جنبش تماما به برنامهای سوسیالیستی تعلق دارد.
اما، صرفنظر از منافع چشمگیری که جنبش تعاونی برای تمامی مصرفکنندگان به بار آورده است (منافعی که پیشتر توسط اوتاویو پاستوره به خوبی توضیح داده شده است)، تعاونیهایی از سنخ اتحاد تورین، آزمایشگاههای تاثیرگذار و بزرگمقیاس برای پالایش و والایش نگرهی سوسیالیستی به مسئولیت اجتماعی است. واژگان مشتاقانهای را که در روزگار قدیم، ژرژ سورل عادتا به کار میبرد تا به تقدیر از عملکرد سازندهی اتحادیههای کارگری بپردازد، امروز میتوان با تغییراتی اندک در مورد تعاونیها به کار برد. زیرا تعاونیهایی بدین شکل، تلاشی هستند برای تبدیل ایدهآلهای اقتصادی سوسیالیستی به واقعیات. متاسفانه، این تعاونیها از مضار ناگزیر امتزاج با پیکرهای نامتجانس آسیب میبینند که برای بقا و توسعه، بیش و کم ناگزیرند خود را با آن سازگار کنند، و خود را ناگزیر مقید بدان مییابند. اما با این وجود، آنها هنوز از حیاتی مختص به خودشان سرشارند که دشوار میتوان آن را مقید ساخت، و هنوز میتوانند شکافهای پرناشدنی را در نظام حاکم ایجاد کنند.
علاوه بر این، بورژوازی خود در جوهرهی تاریخیاش، پدیدهای سرمایهدارانه نیست. بلکه سرمایهداری روبنایی بورژوایی است: صورتی عینی که توسعهی اقتصادی، پس از خیزش طبقهی جدید به سمت قدرت سیاسی و در نتیجهی مبارزات آن برای استقرار هرچه بیشتر ریشههایش در جهان، به خود گرفته است. و همانطور که این هستههای اقتصادی بسط یافته از سال 1789 –که بالقوه سرمایهدارانه بودند اما توسط بقایای فئودالیسم سرکوب شدند- بودند که نخستین شکافها را بر پیکرهی فئودالیسم وارد کردند؛ به همین ترتیب، هستههای اقتصادی ساخته و پرداختهی پرولتاریا و معطوف به غایات این طبقه، آن هم در قلب جامعهی بورژوایی، میتواند به اهرمی قدرتمند برای از هم شکافتن این جامعه مبدل شود.
از این چشمانداز، حتی تعاونیهای مصرفکنندگان هم میتوانند، اگر ما از آنها بخواهیم، نقشی انقلابی را برعهده گیرند. حتی در صورت کنونیشان، آنها شکلی از ارتباطاند که حال را به آینده پیوند میدهد. تعاونیها، بسطیافته، تقویتشده و متکثر، سلاحهای پرشماری هستند که مستقیما نظام بورژوایی را هدف گرفتهاند. همانطور که این جنگ، از آن رو که تمام فعالیتهای جامعه را میبلعد، با جنگهای پیش از خود تفاوت دارد، به همان اندازه، انقلاب پرولتاریایی نیز، به دلیل بازتاب بیواسطه و خارقالعادهای که بر کنشهای بینالمللی خواهد داشت، متفاوت از انقلابهای بورژوایی است. بنابراین، هرچه سازمانهای مصرف از این دست که پرولتاریا میتواند به ایجاد آن توفیق یابد، بیشتر باشند، برای پرولتاریا سادهتر خواهد بود که بر بحران هولناکی که در زمان دستیافتناش به آزادی رخ خواهد نمود فایق آید.
اتحاد تعاونی، سیام اکتبر 1916