تناقض آمار با احساس مردم
آندره دامون
نویسنده «ورلد سوسیالیست وبسایت»
وزارت تجارت ایالات متحده اعلام کرد تولید ناخالص داخلی آمریکا، از مهمترین شاخصهای اقتصادی، در سه ماه چهارم سال 2014 تنها 2/ 2 درصد رشد داشته است. این در حالی است که برآوردها قبلا رشد 6/ 2 درصدی را نشان میداد. این خبر پس از خبر وزارت کار از راه رسید که میگفت قیمتهای مصرفکننده در ماه ژانویه 7/ 0 درصد افت داشتهاند. افت 1/ 0درصدی قیمتها در یک سال منتهی به پایان ژانویه نخستین تورم معکوس ثبت شده از اکتبر 2009 است.
این ارقام ادعاهای مقامهای رسمی را مبنی بر اینکه ایالات متحده به لحاظ اقتصادی در سلامت و متفاوت با بقیه جهان که از رکود و تورم معکوس رنج میبرد، است زیر سوال میبرد. در واقع، رشد اقتصادی ایالات متحده که با فقرزدگی طبقه کارگر پس از بحران مالی ممکن شده هنوز بسیار پایینتر از میانگینهای تاریخی است.
سهشنبه گذشته، «استاندارد اند پورز» اعلام کرد شاخص «کیس-شیلر» نشان میدهد قیمتهای مسکن در یک سال گذشته تنها 6/ 4 درصد رشد داشته است که آهستهترین روند رشد بهای مسکن از سال 2011 است. دیوید بلیتزر، رئیس کمیته شاخص S&P Dow Jones به لسآنجلس تایمز گفته است: «احیای بخش مسکن در حال کمرنگ شدن است. پیش از رکود، هر زمان که تعداد خانههای نوساز در حد فعلی بود، ما در رکود بودیم.»
ضمنا تعداد افرادی که برای خود پرونده بیکاری تشکیل میدهند تا از تسهیلات بیمه بیکاری بهرهمند شوند، در مقایسه با هفته پیش از آن با 31 هزار نفر افزایش به 313 هزار نفر رسید که بزرگترین رشد از دسامبر 2013 بود. این به معنای اخراج عمومی و تعطیلی کسبوکارها دربرخی بخشها است.
این اخبار فاجعهبار اقتصادی در زمانی منتشر میشود که شاخص صنعتی داوجونز به بالاترین سطح خود در تاریخ رسیده و عدد 18140 را برای خود ثبت کرده است. این شاخص از اوج خود عقب نشسته اما همراه با دیگر شاخصهای جهانی نزدیک رکوردها مانده است.
خیز شاخصهای سهام جهان بازتابدهنده رضایت بازارهای مالی جهان از توافق دولت یونان به رهبری حزب چپ «سیریزا» با ادامه تحمیل اقدامات ریاضتی دیکته شده توسط اتحادیه اروپا است و همچنین نشانههایی از اینکه جنت یلن، رئیس فدرال رزرو در مورد افزایش زودهنگام نرخهای بهره در آمریکا تردید دارد.
نرخهای بهره فدرال ایالات متحده از آغاز سال 2009 نزدیک به صفر ماندهاند. این به همراه برنامه «تسهیل کمی» چند تریلیون دلاری بانک مرکزی آمریکا باعث شکلگیری حبابی بزرگ شده که ارزش بازار «نزدک» را به سه برابر ارزش سال 2009 رسانده است.
این رشد هنگفت ارزش داراییها به رغم وضعیت به نسبت افسرده اقتصاد ایالات متحده رخ میدهد، اقتصادی که در سال 2014 تنها 4/ 2 درصد رشد کرده است. در جریان «احیای» اقتصادی از سال 2010، اقتصاد ایالات متحده با نرخ متوسط 2/ 2 درصد رشد کرده، در حالی که اقتصاد این کشور در دهه 1990 بهطور متوسط 2/ 3 درصد و در دهه 1950، 2/ 4 درصد رشد داشته است.
حباب بازارهای سهام باعث ثروتمندتر شدن نخبههای مالی شده است. تعداد میلیاردرهای ایالات متحده از سال 2009 تقریبا دو برابر شده است. با این حال الیگارشهای مالی، به ثروت روزافزون خود عادت نکردهاند، روندی که در کاهش هزینه برای کسبوکار قابل مشاهده است. پول این میلیاردرها در عوض برای خرید ملک و اقلام لوکس مورد استفاده قرار گرفته است.
روز پنجشنبه بلومبرگ گزارش داد که میزان فروش جهانی خودروهای فوق لوکس 154 درصد رشد داشته و این در حالی است که میزان فروش کل خودروها حدود 36 درصد افزایش پیدا کرده است. گزارش بلومبرگ نشان میدهد که میزان ثبتنامهای «رولز رویس» تقریبا 5 برابر شده است. سال گذشته همچنین تقریبا 10 هزار خودروی بنتلی به خیابانها آمدهاند که افزایشی 122 درصدی از سال 2009 را نشان میدهد. لامبورگینی هم با 50 درصد رشد فروش بیش از 2هزار خودرو به بازار محصولات لوکس وارد کرده است.
همزمان تعداد مردمی که در ایالات متحده در فقر ماندهاند به بالاترین سطح خود رسیده است. در ماه ژانویه، «بنیاد تحصیلات جنوب» گزارش داد که کودکانی با خانوادههای کمدرآمد در مدرسههای دولتی آمریکا به اکثریت رسیدهاند. این برای نخستین بار در حدود نیم قرن گذشته است که چنین اتفاقی روی میدهد.
بازار کار آمریکا وضعیت بهتری نسبت به روزهای اوج بحران دارد، اما بسیاری از مشاغل پارهوقت، مشروط و با دستمزد کم هستند، مشاغلی که جایگزین شغلهای پردرآمدی شدهاند که در جریان بحران سال 2008 از دست رفتهاند. گزارشی از «طرح قانون استخدام ملی» نشان میدهد که در حالی شرکتهای آمریکایی از سال 2009، حدود 85/ 1 میلیون شغل با حقوق کم به اقتصاد اضافه کردهاند، حدود 83/ 1 میلیون شغل با درآمدهای متوسط و بالا را حذف کردهاند.
جیم کلیفتون، رئیس موسسه نظرسنجی گالوپ، چندی پیش اعلام کرد که رسیدن نرخ بیکاری ایالات متحده به سطوح «عادی» دروغی بزرگ است: «گالوپ شغل مناسب را شغلی با30 ساعت کار در هفته برای یک سازمان مشخص با دستمزد مقرر تعریف میکند. در حال حاضر، ایالات متحده با توجه به چنین تعریفی تنها 44 درصد جمعیت شاغل تمام وقت دارد.» کلیفتون میگوید: «من مدام میشنوم که میزان بیکاری به شدت کاهش پیدا کرده است، اما مردم چنین چیزی را احساس نمیکنند. هنگامی که رسانهها، کاخ سفید و وال استریت شروع به گزارش حقیقت کنند، درصد آمریکاییهایی که شغل خوب، یعنی شغلی تمام وقت و واقعی دارند بسیار کمتر خواهد شد. اینکه آمریکاییها میپرسند چرا با آماری سر و کار دارند که در زندگی واقعی آنها بازتاب نیافته جای تعجب ندارد.