جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

زندگی بر پایه اقتصاد

 

ملى شدن صنعت نفت و حوادثى که قبل و بعد از آن اتفاق افتاد در تاریخ ایران حادثه بزرگى بود و براى ده‌ها سال مورد بحث بوده و براى ده‌ها سال دیگر هم مورد بحث خواهد بود.

ملی شدن صنعت نفت ایران در تاریخ 29اسفند 1329 یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران است. ملی شدن صنعت نفت درواقع پیشنهادی بود که ابتدا با امضای همه اعضای کمیسیون مخصوص نفت مجلس شورای ملی ایران در ۱۷اسفند ۱۳۲۹ به صحن علنی مجلس ارایه و ۲۴اسفند تصویب شد و سپس با تایید سنا در روز ۲۹اسفند به قانون مبدل شد. پس از نخست‌وزیری مصدق در اردیبهشت۱۳۳۰، اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سرلوحه برنامه دولت قرار گرفت. با تصویب این قانون شرکت سابق نفت ایران و انگلیس خلع ید و صنعت نفت ایران در عمل ملی اعلام شد، اما از همان زمان اثرات ملی شدن صنعت نفت به محل نزاع تبدیل شد. برخی افراد ملی شدن صنعت نفت را باعث عقب‌ماندگی اقتصاد ایران می‌دانند و برخی دیگر نظری مخالف دارند، تحلیل شما در این باره چیست؟ این پرسش را «تعادل» با دکتر محمد طبیبیان در میان گذاشت. تحلیل وی از این موضوع به شرح زیر است:

 ملى شدن صنعت نفت و حوادثى که قبل و بعد از آن اتفاق افتاد در تاریخ ایران حادثه بزرگى بود و براى ده‌ها سال مورد بحث بوده و براى ده‌ها سال دیگر هم مورد بحث خواهد بود. این رویکرد و عواقب آن از جنبه‌هاى مختلفى مى‌تواند مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین هر اظهارنظر مختصری نمى‌تواند اهمیت مطلب و ابعاد مختلف آن را پوشش دهد و توضیح مکفى باشد. براى مثال این رویکرد در چارچوب روابط بین‌المللى اتفاق افتاد که سابقه سلطه استعمارى انگلستان، زمینه خشم و کینه عمیقى را بین مردم کشورهایى که تحت نفوذ انگلستان بودند فراهم مى‌کرد. مشکل مردم ایران مضاعف بود چون هر نوع تحمیل از طرف استعمار انگلیس یک تحمیل رقابتی از طرف استعمار روس را نیز به‌همراه داشت تا جایى که این دو قدرت به تقسیم ایران نیز نزدیک شدند. دو معاهده و قرارداد بر سرنوشت ایران حاکم بود. یکى قرارداد رویتر و دارسی از یک طرف و از طرف دیگر قرارداد ترکمانچاى. در این چارچوب تاریخى بود که نشان دادن علایم استقلال و ایستادگى اهمیت مى‌یافت و این جنبش داخلى که حقیقتا مورد حمایت گسترده مردم بود اهمیت تاریخى یافت.


از طرف دیگر نحوه‌یى که ملى شدن صنعت نفت انجام شد خود قابل‌توجه است. یک وجه مهم این رویکرد، شخص دکتر مصدق است. از نظر من بخشى از کار او که بسیار مهم و در تاریخ ما بى‌سابقه است این بود که او براساس قواعد بازى که غربى‌ها ساخته و پرداخته بودند مانند سازمان ملل و دیوان لاهه و قوانین بین‌المللى، براساس همین قوانین بازى، بحث حقوقى ملى کردن نفت به معنى خلع ید از انگلستان را برنده شد. در تاریخ ما او مهم‌ترین فردى بود که این توان را از خود نشان داد و منحصربه‌فرد است. لیکن باوجود موفقیت در امر منازعه حقوقى او پیشبرد وجه دیپلماتیک مساله را با نحو موثرى پیگیرى نکرد و به‌ثمر نرساند و یک وجه شکست او که منجر به کودتاى انگلیسى امریکایى شد، هم به همین امر مربوط می‌شود. مدیریت او در جنبه‌هاى داخلى نیز قابل‌نقد است. براى مثال در سازمان‌دهى امور دولتى او ضعیف بود. مثلا رییس پلیس او را چند نفر از مخالفان سیاسى از منزلش ربوده و در اطراف تهران به قتل رساندند! یا اینکه عامل کودتا که به ایران آمد به‌نام کرمیت روز روولت در منزل کسانى به‌سر مى‌برد که از وابستگان خانوادگى او بودند و او با اطلاع از مطلب اقدامى براى دستگیرى و خنثى کردن اقدامات آنها انجام نداد. این نوع مطالبى است که افرادى در سن و سال من در زمان‌هاى دانشجویى و پس از آن در منابع مختلف مطالعه مى‌کردیم و البته هنوز جنبه‌هاى تاریک این واقعه وجود دارد که در آینده روشن خواهد شد. مساله کودتاى انگلیس- امریکا در ایران بى‌تردید بر جریان‌هاى سیاسى و بینش روشنفکران و تحصیلکرده‌هاى ایران تاثیر عمیق گذاشت. ازجمله محمدرضا شاه هرگز پس از کودتا نتوانست مقبولیت یابد، حتى در دیدگاه نزدیکان خودش. به‌جاى تلاش براى کسب مقبولیت، مبناى قدرت خود را بر اعمال زور و قوه قاهره و کیش شخصیت فردپرستانه قرار داد که بنیان ناپایداری بود. این شرایط در حرکت‌هاى انقلابى و پس از آن نیز در شکل‌گیرى بسیارى از حوادث در کشور ما تاثیر عمیق گذاشت. بحث پیشرفت و عقب‌ماندگى ایران مستقل از عواقب مساله ملى شدن صنعت نفت و حوادث ناشى از آن نیست و بنابراین نمی‌توان تاثیر این حوادث تاریخى را انکار کرد و به حساب نیاورد. براى مثال جنگ عراق علیه ایران و تحریم‌هاى غرب بر شرایط اقتصادى کشور تاثیر گذاشت. حال چگونه مى‌توان تاثیر ملى شدن نفت که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم بر تاریخ بیش از نیم قرن تاثیر گذاشته را جدا کرده و درمورد آن قضاوت کرد؟ آنچه بر میزان رشد اقتصادى کشور تاثیرگذاشته نه فقط به ملى شدن نفت بلکه به آنچه در صحنه سیاسی داخلى و بین‌المللى- تحت‌تاثیر آن رویداد یا جدا از آن- نیز مربوط مى‌شود.

از طرف دیگر آیا مى‌توان تصور کرد که بهتر بود اصولا دکتر مصدق و نیروهاى سیاسى به‌دنبال این ایده نمى‌رفتند و اجازه مى‌دادند شرکت نفت انگلیس به کار خود ادامه مى‌داد؟ این فرض هم معتبر نیست چون به قدرت رسیدن دکتر مصدق بر پایه این برنامه سیاسى استوار بود که دست استعمارگران را از منابع کشور کوتاه کند و پیرامون همین ایده بود که نهادى تحت‌عنوان جبهه ملى از نیروهاى مختلف سیاسى شکل گرفت و اصولا این نهاد برنامه دیگرى هم نداشت و آنچه از آن باقى ماند نیز جز مجموعه‌هاى بدون دستور کار و پارادایم و برنامه بود که در نقطه ضعیفی به هم پیوند می‌خوردند و آن هم یک خاطره از یک حادثه تاریخى بود.

اینکه کارکرد شرکت نفت ایران و انگیس یا درواقع شرکت نفت بریتانیا موضوع تحریک احساسات ایرانیان بود نیز از یک‌طرف به قرارداد رویتر و دارسی که بین ایرانیان بدنام بود و از طرف دیگر به وقایع سال1933 مربوط مى‌شود. از سال1311 مقامات اقتصادى ایران با شرکت نفت مزبور مذاکره مى‌کردند تا سهم دولت ایران از عواید تولید نفت را کمی افزایش دهد و این مذاکرات به جایى نمى‌رسید و سختگیرى رضاشاه انگلیسى‌ها را خشمگین کرد و نگرانى از این امر سبب شد که به نحو حیله‌گرانه‌یى تغییر جهت دهد. داستان انداختن پرونده قرارداد نفت در بخارى توسط رضاشاه و سوزاندن آن در تاریخ 6آذر 1311 (27نوامبر 1932) موضوع شناخته شده‌یى است (در جلسه هیات دولت پس از عتاب و خطاب با وزرا که چرا مذاکرات پیشرفت ندارد، پرونده را گرفت و در بخاری انداخت). این کار در ظاهر به‌دلیل خشم از عدم پیشرفت مذاکرات انجام شد و تحت توجیه ظاهری علاقه به فسخ قرارداد دارسی مورد تبلیغ قرار گرفت. لیکن عملا متون اصلى نسخه‌هاى قرارداد و مکاتبات مربوط متعلق به ایران را نابود کرد (این امر سبب شد که در دادگاه‌های بین‌المللی مدارک لازم دراختیار نمایندگان ایران نباشد). این کار با ژست انقلابیگرى و استقلال‌طلبى انجام شد و برخى مردم ساده‌لوح هم پیرو تبلیغ این مطلب با خوشحالى به خیابان ریختند و به جشن و چراغانی پرداختند. لیکن طبق نوشته بسیاری از تاریخ‌نگاران اصل قضیه این نبود، بلکه هدف او تدوین قرارداد جدیدى بود که مدت قرارداد قبلى را تمدید مى‌کرد و مناطق جغرافیایى بیشترى را هم در کنترل شرکت نفت انگلیس قرار مى‌داد. در منابع مختلف آمده است که رضاشاه معادل 30هزار تا یک میلیون لیره برای این کار خود از انگلستان پاداش دریافت کرده است که البته مستندات معتبری هم برای این مطلب وجود ندارد. تلاش براى لغو این قرارداد که بین مردم به بدنامی شهره شد و یک حیله جدید انگلیسی به‌حساب آمد و به‌تدریج وجوه آن آشکار شد، از زمینه‌هاى حرکت‌هاى سیاسى دکتر مصدق و نیروهاى اجتماعى بود که در ١٧اسفند ١٣٢٩ به نتیجه رسید.  

بنابر این طرح این پرسش که آیا اگر ملی شدن نفت عملى نمى شد کشور پیشرفت بیشترى مى کرد سوال به جایى نیست چون ضرورت حذف تمام آن زمینه تاریخى را مى‌طلبد که منطقی نیست.

براساس تجربه و مطالعاتى که طى سال‌ها انجام داده‌ام به نتیجه‌گیرى متفاوتى در مورد وجوهى از مساله مى‌پردازم که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اصل قضیه را من در عدم وجود اطلاع کافى در کشور در مورد کارکردهاى اقتصاد و خصوصا اقتصاد جهانى و مدیریت و نظارت بر شرکت‌هاى بزرگ مى‌دانم. به این معنى که در کشور ما نیروی انسانی کافی وجود نداشت که نحوه کارکرد شرکت بزرگى مثل شرکت نفت انگلیس را درک کند و متغیرهاى اقتصادى و حسابدارى و مالی را تجزیه و تحلیل کند و برحسب محاسبه دقیق حق منطقى کشور از منافع را تعیین کرده و با مهارت در مذاکره، طرف مقابل را به قبول این حق راضى کند. تمام این تخصص‌ها در کشور در حد کافی وجود نداشت. به همین دلیل هم روش‌هاى احساسى و مقابله‌جویى و شعارى مورد استفاده قرار می‌گرفت. درواقع بسیاری از اقدامات شعاری جنجال برای سرپوش‌گذاشتن بر ندانم‌کارى بود. یعنی با شعار و احساسات در مورد یک مساله جنجال به‌راه بیندازند و چون روش منطقی برخورد با آن را نمی‌دانند به یک راه‌حل بد تن در دهند، مانند قراردادی که مجددا در سال1933 با شرکت نفت انگلیس بسته شد. شاید مانور رضاشاه در سوزاندن پرونده مذاکرات نفت هم از همین نوع مانورهایی بود که بسیار شناخته‌شده هستند.  براى تشریح این مطلب چند مورد را مطرح مى کنم. از سال١٩٢٠ قیمت سهام شرکت‌هاى نفتی بین‌المللى به‌شدت کاهش یافت. براى مثال شاخص آن از ١٠٠ در اوایل سال١٩٢٠ به حدود ٥٥ در سال١٩٢٢ تنزل یافت. شاخص قیمت نفت‌خام هم که در سال١٩١٥ مثلا در حد 100 قرار داشت در سال١٩٢٤ به ٢٠٠ رسید. لیکن تنزل خود را شروع کرد به‌نحوی‌که در سال‌١٩٣٢ مجددا به قیمت قبل از ١٩٢٠ کاهش یافته بود. به این معنى که این ایام مترادف با دوران بعد از جنگ اول جهانی و دوران رکود بزرگ اقتصادى و ورشکستگى‌ها و کاهش سودآورى شرکت‌ها بود و شرکت‌هاى انرژى هم به‌شدت تحت فشار بودند. با کاهش سهم درآمد نفت دولت ایران و دریافتى مبالغ کمتر از شرکت نفت انگلیس، رضاشاه و بسیاری از افراد سیاسی که از شرایط جهانی جز مطالب روزنامه‌یی (تازه در‌صورتی‌که اهل مطالعه می‌بودند) چیزی نمی‌دانستند، این را یک اقدام توطئه‌آمیز علیه خود می‌دیدند و درواقع چانه‌زنى‌هاى دولت او با شرکت نفت انگلیس بدون مبناى واقعى انجام مى‌شد.

به‌عنوان مثال در 28تیر1311 نماینده کرمان به‌نام روحی در مجلس شورای ملی صحبت کرد و چنین گفت که سهم ایران از درآمد نفت از یک‌میلیون و 300هزار لیره به 360هزار لیره تنزل یافته است و این مطلب را دولت باید پیگیری کند و دیگر نمایندگان و افراد و نشریات هم در این باب سخن می‌گفتند. حال به نمودار زیر توجه کنید. این نمودار روند قیمت نفت در بازار جهانی را از بعد از جنگ اول نشان می‌دهد که به‌دلیل خرابی‌ها و عدم تحرک اقتصاد‌های عمده و بعدا بحران بزرگ سال‌های 1333-1929 در غرب، روند تنزل اساسی نشان می‌دهد. اگر شاخص قیمت نفت را در سال1920صد درنظر بگیرید این شاخص در سال1932 به 28 تنزل یافته بود و اگر در آمد ایران در سال1920، با وجود نوع قرارداد معادل یک‌میلیون و 300هزار لیره بوده طبعا با این تنزل، محاسبه نشان می‌دهد که در سال1932 باید حدود همان 360هزار لیره باشد. اگر درک درستى از شرایط بین‌المللی و وضعیت آن شرکت وجود داشت و نیروهاى کارشناسى که چنین شرایطى را تحلیل کنند و نیروهاى کارشناسی که بتوانند صورت‌هاى مالى شرکت را مورد ریزبینى قرار دهند وجود ‌داشت، و سیاسیون هم عادت به گوش‌فرا‌دادن به حرف منطق این‌گونه افراد ‌داشتند، آن‌گاه مى توانستند رقم معقول قابل ادعا را تعیین و براى کسب آن مذاکره کنند. لیکن در غیاب این مهارت‌ها و وجود استبداد ذهنی، آن یکى پرونده را در آتش بخارى انداخت و به یک قرارداد جدید بد‌تر از قبلی رضایت داد، و این دیگرى به ملى‌کردن و بیرون‌کردن شرکت نفت انگلیس اقدام کرد که در کشور کودتا شد و به‌جاى شرکت قبلی کنسرسیوم نفتى امریکا آمد.

ملاحظه کنید که همین شرکت نفت بریتانیا طی سال‌ها در امریکا و خصوصا خلیج مکزیک به حفاری و اکتشاف و استخراج نفت مشغول بوده است. از آنجا که شیوه مدیریت، نظارت، بازرسی و نظم قانونی و حقوقی جا افتاده است بحثی پیرامون غارت منابع و استعمار مطرح نمی‌شود. در سال2010 این شرکت خبرساز شد چون یکی از حفاری‌های آن دچار نقص فنی شد و بخشی از دریا و سواحل از سرریز نفت آلوده شد. کشور امریکا نیز با مذاکره و بحث این شرکت را موظف به پاک کردن آلودگی‌ها و پرداخت غرامت به شهر‌ها و صنایع و ماهیگیران و سایر کسبه کرد و باز‌هم دیگر کسی از تعدی و استثمار این شرکت سخنی به میان نمی‌آورد چون مهارت‌های مالی، اقتصادی، فنی و حقوقی و مهارت مذاکره سبب می‌شود که راه‌حل‌های مورد قبول دو طرف به‌دست آید.

این که ما ضرورت‌های مربوط به اقتصاد و بازار‌های مالی و مدیریت کمپانی‌های بزرگ و روابط مالی و حقوقی را فرا نگرفتیم، و به‌خصوص در سطح سیاسی در این مورد بی‌سوادی و جهل اقناعی تاریخی وجود داشته منجر به تصمیم‌های پرهزینه دیگری نیز شده است. برای مثال، مشابه همین برخورد با بانک شاهی انجام شد. گرچه این بانک در‌نتیجه قرارداد رویتر ایجاد شد و نخستین بانک کشور بود و نسبت به آن هم نظر منفی بسیاری مطرح می‌شد، بدون اینکه کسی اصولا وجوه ضعف و قوت آن را بررسی و برای رفع نقاط ضعف آن مطلبی ارایه کند. فقط بستن و بیرون کردن آن از ایران مد نظر بود که یک اشتباه بزرگ بود. این بانک پس از اتمام قرارداد به‌صورت یک بانک خارجی معمولی آماده کار در ایران بود لیکن در زمان رضاشاه از ایران اخراج شد و در امارات و هنگ‌کنگ فعالیت کرد و اکنون به‌عنوان بانک HSBC از معتبر‌ترین بانک‌های بین‌المللی به حساب می‌آید.

خلاصه کلام اینکه ما در مورد حوادث تاریخی نباید خود را دچار سردرگمی کنیم. شخصیت‌های وطن‌دوست و خدمتگزار حتی اگر اشتباهاتی داشته‌اند باید مورد احترام قرار دهیم. ایام و سال‌روزهایی که برای ملت ایران جنبه غرور و افتخار داشته است را باید تکریم کرده به نیکی به یاد بیاوریم. لیکن از این تجربیات شایسته است چگونگی حسن اداره امور و روزگار خودمان را بیاموزیم و با شعار و مبارزه‌طلبی احساسی وقت و فرصت‌ها را از دست ندهیم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۰۲
مهدی اشرفی وند

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی