پیشرفت اقتصادی و سقوط قیمت
دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۰۲ ب.ظ
والتر بلاک
نگاهی به آمار بیش از دو سال گذشته، نشان میدهد که قیمت نفت از چهار دلار در هر گالن به کمتر از دو دلار رسیده است. یعنی در این دوره زمانی هر گالن نفت، حدود ۵۰ درصد کاهش قیمت را تجربه کرده است. الگوئی مشابه نیز در مورد قیمت هر بشکه نفت خام وجود دارد.
اما چه عاملی باعث این تغییر شدید در قیمت نفت شده است؟ چند تئوری در اینباره وجود دارد. اول اینکه احتمالا حرص و اشتهای شرکتهای نفتی، افول کرده است. وجدان سرمایهدارانی که از راه فروش این محصول کسب سود میکردند بیدار شده است. بهجای دریافت هزینه بالا از مردم، کاری که در همه این سالها به آن مشغول بودهاند، حالا طرفدار اخلاقیات شدهاند و دیگر هزینههای ما را به خاطر سود خودشان بالا نخواهند برد.
اگر شما این نظریه را قبول داشته باشید، احتمالاً بهره هوشی شما تک رقمی است. میتوانید مطمئن باشید که مدیران و مالکان شرکتهایی که کار رساندن نفت به مصرفکنندگان را برعهده دارند هیچ تغییری در روش کار خود ندادهاند. آنها همچنان به دنبال این هستند که به ارزانترین قیمت خرید کرده و به بالاترین قیمت بفروشند. (همان کاری که همه ما، در هر شغلی که هستیم انجام میدهیم. پس خیلی به خود فخر نکنید که اگر ما بودیم این کار را نمیکردیم.)
آیا این زنجیره وقایع، میتواند نتیجه یک دولت خیرخواه باشد؟ سیاستمداران اغلب فکر میکنند با یک حرکت قلم خود و یا یک اقدام اجرائی، میتوانند اوضاع را برای مردم عادی بهتر کنند. آنها، احتمالا به نیت سود رساندن به مستاجران، برای اجاره سقف تعیین میکنند. برای کمک به تامین هزینه زندگی کارگران غیرماهر، قوانینی برای حداقل دستمزد وضع میکنند. احتمالا آنها پس از «موفقیت» در این دو حوزه (راهنمائی: به روشنی دارم کنایه میزنم) خواستهاند همین کار را در مورد نفت هم انجام دهند؟ خوب، این ممکن نیست. اولا هیچ دولتی نمیتواند قیمت کالایی مانند نفت را که در مقیاس جهانی مبادله میشود کنترل کند و دوم اینکه تا به حال تلاشی برای کاری مانند این، از طرف هیچ دولتی در جهان مشاهده نشده است.
پس چرا قیمت نفت تدریجا در حال کاهش است؟ پاسخ بسیار ساده است: عرضه و تقاضا. من متوجه هیچ نوع تغییر شدید در تمایل خریداران به مصرف سوخت نشدهام. پس مشکل باید در طرف دیگر، یعنی در عرضه باشد. در واقع، عرضه، محتملترین دلیل برای تغییرات فعلی است. فناوری جدید (فراکینگ) به دلیل افزایش عرضه نفت، اجازه داده تا این محصول با قیمت کمتری در اختیار مصرفکنندگان قرار بگیرد.
حالا که درباره علت این تغییرات قیمتی بحث کردیم، بیائید ببینیم چه کسانی از این تغییرات زیاندیده و چه کسانی سود میبرند؟ در نگاه اول و بدون تعمق زیاد میشود گفت که فروشندگان نفت و مشتقات آن، مانند گازوئیل از این وضعیت متضرر شده و خریداران نفع میبینند. اما میتوانیم اندکی عمیقتر شده و اثر این تغییرات قیمت را بر کالاهای جانشین و مکمل هم بررسی کنیم. به عنوان مثال، اتومبیل و گاز، از نظر اقتصادی کالاهای مکمل محسوب میشوند که مصرفکننده باید همزمان آنها را استفاده کند. با کاهش قیمت سوخت، تقاضا برای خودرو افزایش مییابد.
این افزایش تقاضا، به تناسب و در مورد همه نوع خودرو، وجود خواهد داشت. وضعیت کالاهای جانشین چگونه خواهد بود؟ با کاهش قیمت نفت، مردم تمایل خواهند داشت به جای مصرف سوختهای فسیلی و یا انرژی هستهای، از نفت و مشتقات آنکه هزینه کمتری دارند استفاده کنند. این وضعیت البته چوبی لای چرخ فعالان محیطزیستی خواهد بود که طرفدار استفاده از انرژیهای طبیعی مانند باد، خورشید، انرژی حرارتی و... هستند.
حتی قبل از کاهش قیمت نفت هم، این انرژیهای سبز، کارایی کمتری نسبت به سوختهای سنتی مانند، گاز و نفت و زغالسنگ داشتند. با کاهش فعلی قیمتها، انرژیهای سبز همان قدرت رقابت اندک قبلی را نیز از دست دادهاند.
آیا کاهش قیمت نفت، برای کل اقتصاد، صرفنظر از سود و زیان مستقیم فروشندگان و خریداران، سودمند است؟ یک راه پاسخ دادن، زیر سوال بردن اصل و کلیت موضوع است: اصلا چیزی به نام «کل اقتصاد» نداریم. فقط فرد و گروههایی متشکل از چندین فرد وجود دارد که اقتصاد را تشکیل میدهد. همانطور که دیدهایم، کاهش در قیمت به سود خریداران و زیان فروشندگان است.
اما روشی دیگر هم برای نگاه به مساله وجود دارد. میتوان آن را به عنوان بالا بردن مبلغ شرطبندی هم در نظر گرفت. فرض کنید قیمت نفت نه به میزان فعلی (حدود ۵۰ درصد) که بسیار بیشتر کاهش یابد. در واقع تصور کنید قیمت نفت به صفر برسد. نفت و مشتقات آنکه برای گرم کردن خانهها و به کار انداختن انواع وسایل حمل و نقل، مانند خودرو، قطار و هواپیما و... استفاده میشود، رایگان شود و در واقع نفت، مانند هوا و آب، قیمتی نداشته باشد. آیا این را میتوان قطعا به نفع یا ضرر انسان دانست؟
به نظر عدهای، این وضعیت مضر خواهد بود. بالاخره درباره همه مشاغلی فکر کنید که در بخشهای وابسته به نفت از بین میروند. دیگر استخدامی در بخشهای اکتشاف، تصفیه، استخراج، حمل و نقل، بیمه و... نفت در کار نخواهد بود. اما این برداشت مغلطهآمیز و اشتباه است.
از بین رفتن این مشاغل نه به معنی بیکاری بیشتر که به این معنی است که افرادی که تواناییهای آنها در این صنعت استفاده میشد، حالا آزاد هستند تا در بخشهای دیگر فعالیت کرده و خدمات و کالاهایی را برای ما فراهم کنند که پیش از این به آنها دسترسی نداشتیم. به عنوان مثال مهندسان میتوانند در بخش اکتشافات فضایی فعالیت کنند یا تجهیزات بهتر و پیشرفتهتر پزشکی و یا کامپیوتری بسازند.
تکنیسینها میتوانند تمرکز و توجه خود را بر بهبود سایر جنبههای زندگی مردم متمرکز کنند. حتی کارگرانی که کف ساختمانها و کارگاهها را در این صنعت تمیز میکردند میتوانند خدمات خود را در جای دیگری عرضه کرده و باعث کاهش قیمتها شوند.
آین رند، در کتاب خود با عنوان «اطلس شانه بالا انداخت» موضوعی مشابه را با اندکی تفاوت مطرح میکند. قهرمان داستان او، جان گالت، ماشینی میسازد که میتواند تمام انرژی مورد نیاز نوع بشر را تامین کند. او یک تبهکار اقتصادی نیست. این روشی است که پیشرفت اقتصادی از طریق آن رخ میدهد با کاهش و بله، شاید حتی سقوط قیمتها.
اما با واژه مخوف «تورم منفی» که اقتصاددانان بیسواد کینزی به شدت از آن میترسند چه کنیم؟ مگر همین کاهش قیمتها، یکی از عوامل ایجاد بحران ۱۹۳۰ نبود؟ خوب، بله. کاهش قیمتها یکی از عوامل بود اما عامل اصلی و ایجادکننده رکود نبود. در واقع علت اصلی رکود، هیچ ربطی به کاهش قیمتها که عامل مهمی در افزایش رفاه اقتصادی است، نداشت.
اما چه عاملی باعث این تغییر شدید در قیمت نفت شده است؟ چند تئوری در اینباره وجود دارد. اول اینکه احتمالا حرص و اشتهای شرکتهای نفتی، افول کرده است. وجدان سرمایهدارانی که از راه فروش این محصول کسب سود میکردند بیدار شده است. بهجای دریافت هزینه بالا از مردم، کاری که در همه این سالها به آن مشغول بودهاند، حالا طرفدار اخلاقیات شدهاند و دیگر هزینههای ما را به خاطر سود خودشان بالا نخواهند برد.
اگر شما این نظریه را قبول داشته باشید، احتمالاً بهره هوشی شما تک رقمی است. میتوانید مطمئن باشید که مدیران و مالکان شرکتهایی که کار رساندن نفت به مصرفکنندگان را برعهده دارند هیچ تغییری در روش کار خود ندادهاند. آنها همچنان به دنبال این هستند که به ارزانترین قیمت خرید کرده و به بالاترین قیمت بفروشند. (همان کاری که همه ما، در هر شغلی که هستیم انجام میدهیم. پس خیلی به خود فخر نکنید که اگر ما بودیم این کار را نمیکردیم.)
آیا این زنجیره وقایع، میتواند نتیجه یک دولت خیرخواه باشد؟ سیاستمداران اغلب فکر میکنند با یک حرکت قلم خود و یا یک اقدام اجرائی، میتوانند اوضاع را برای مردم عادی بهتر کنند. آنها، احتمالا به نیت سود رساندن به مستاجران، برای اجاره سقف تعیین میکنند. برای کمک به تامین هزینه زندگی کارگران غیرماهر، قوانینی برای حداقل دستمزد وضع میکنند. احتمالا آنها پس از «موفقیت» در این دو حوزه (راهنمائی: به روشنی دارم کنایه میزنم) خواستهاند همین کار را در مورد نفت هم انجام دهند؟ خوب، این ممکن نیست. اولا هیچ دولتی نمیتواند قیمت کالایی مانند نفت را که در مقیاس جهانی مبادله میشود کنترل کند و دوم اینکه تا به حال تلاشی برای کاری مانند این، از طرف هیچ دولتی در جهان مشاهده نشده است.
پس چرا قیمت نفت تدریجا در حال کاهش است؟ پاسخ بسیار ساده است: عرضه و تقاضا. من متوجه هیچ نوع تغییر شدید در تمایل خریداران به مصرف سوخت نشدهام. پس مشکل باید در طرف دیگر، یعنی در عرضه باشد. در واقع، عرضه، محتملترین دلیل برای تغییرات فعلی است. فناوری جدید (فراکینگ) به دلیل افزایش عرضه نفت، اجازه داده تا این محصول با قیمت کمتری در اختیار مصرفکنندگان قرار بگیرد.
حالا که درباره علت این تغییرات قیمتی بحث کردیم، بیائید ببینیم چه کسانی از این تغییرات زیاندیده و چه کسانی سود میبرند؟ در نگاه اول و بدون تعمق زیاد میشود گفت که فروشندگان نفت و مشتقات آن، مانند گازوئیل از این وضعیت متضرر شده و خریداران نفع میبینند. اما میتوانیم اندکی عمیقتر شده و اثر این تغییرات قیمت را بر کالاهای جانشین و مکمل هم بررسی کنیم. به عنوان مثال، اتومبیل و گاز، از نظر اقتصادی کالاهای مکمل محسوب میشوند که مصرفکننده باید همزمان آنها را استفاده کند. با کاهش قیمت سوخت، تقاضا برای خودرو افزایش مییابد.
این افزایش تقاضا، به تناسب و در مورد همه نوع خودرو، وجود خواهد داشت. وضعیت کالاهای جانشین چگونه خواهد بود؟ با کاهش قیمت نفت، مردم تمایل خواهند داشت به جای مصرف سوختهای فسیلی و یا انرژی هستهای، از نفت و مشتقات آنکه هزینه کمتری دارند استفاده کنند. این وضعیت البته چوبی لای چرخ فعالان محیطزیستی خواهد بود که طرفدار استفاده از انرژیهای طبیعی مانند باد، خورشید، انرژی حرارتی و... هستند.
حتی قبل از کاهش قیمت نفت هم، این انرژیهای سبز، کارایی کمتری نسبت به سوختهای سنتی مانند، گاز و نفت و زغالسنگ داشتند. با کاهش فعلی قیمتها، انرژیهای سبز همان قدرت رقابت اندک قبلی را نیز از دست دادهاند.
آیا کاهش قیمت نفت، برای کل اقتصاد، صرفنظر از سود و زیان مستقیم فروشندگان و خریداران، سودمند است؟ یک راه پاسخ دادن، زیر سوال بردن اصل و کلیت موضوع است: اصلا چیزی به نام «کل اقتصاد» نداریم. فقط فرد و گروههایی متشکل از چندین فرد وجود دارد که اقتصاد را تشکیل میدهد. همانطور که دیدهایم، کاهش در قیمت به سود خریداران و زیان فروشندگان است.
اما روشی دیگر هم برای نگاه به مساله وجود دارد. میتوان آن را به عنوان بالا بردن مبلغ شرطبندی هم در نظر گرفت. فرض کنید قیمت نفت نه به میزان فعلی (حدود ۵۰ درصد) که بسیار بیشتر کاهش یابد. در واقع تصور کنید قیمت نفت به صفر برسد. نفت و مشتقات آنکه برای گرم کردن خانهها و به کار انداختن انواع وسایل حمل و نقل، مانند خودرو، قطار و هواپیما و... استفاده میشود، رایگان شود و در واقع نفت، مانند هوا و آب، قیمتی نداشته باشد. آیا این را میتوان قطعا به نفع یا ضرر انسان دانست؟
به نظر عدهای، این وضعیت مضر خواهد بود. بالاخره درباره همه مشاغلی فکر کنید که در بخشهای وابسته به نفت از بین میروند. دیگر استخدامی در بخشهای اکتشاف، تصفیه، استخراج، حمل و نقل، بیمه و... نفت در کار نخواهد بود. اما این برداشت مغلطهآمیز و اشتباه است.
از بین رفتن این مشاغل نه به معنی بیکاری بیشتر که به این معنی است که افرادی که تواناییهای آنها در این صنعت استفاده میشد، حالا آزاد هستند تا در بخشهای دیگر فعالیت کرده و خدمات و کالاهایی را برای ما فراهم کنند که پیش از این به آنها دسترسی نداشتیم. به عنوان مثال مهندسان میتوانند در بخش اکتشافات فضایی فعالیت کنند یا تجهیزات بهتر و پیشرفتهتر پزشکی و یا کامپیوتری بسازند.
تکنیسینها میتوانند تمرکز و توجه خود را بر بهبود سایر جنبههای زندگی مردم متمرکز کنند. حتی کارگرانی که کف ساختمانها و کارگاهها را در این صنعت تمیز میکردند میتوانند خدمات خود را در جای دیگری عرضه کرده و باعث کاهش قیمتها شوند.
آین رند، در کتاب خود با عنوان «اطلس شانه بالا انداخت» موضوعی مشابه را با اندکی تفاوت مطرح میکند. قهرمان داستان او، جان گالت، ماشینی میسازد که میتواند تمام انرژی مورد نیاز نوع بشر را تامین کند. او یک تبهکار اقتصادی نیست. این روشی است که پیشرفت اقتصادی از طریق آن رخ میدهد با کاهش و بله، شاید حتی سقوط قیمتها.
اما با واژه مخوف «تورم منفی» که اقتصاددانان بیسواد کینزی به شدت از آن میترسند چه کنیم؟ مگر همین کاهش قیمتها، یکی از عوامل ایجاد بحران ۱۹۳۰ نبود؟ خوب، بله. کاهش قیمتها یکی از عوامل بود اما عامل اصلی و ایجادکننده رکود نبود. در واقع علت اصلی رکود، هیچ ربطی به کاهش قیمتها که عامل مهمی در افزایش رفاه اقتصادی است، نداشت.
۹۴/۰۱/۱۷