آلونک نشینان جه می کنند؟
دکتر پرویز پیران عضو هیات دانشگاه علامه طباطبایی و محقق برجسته حوزه اجتماعی به شمار می آید. او در مقاله زیر به موضوع زندگی تهی دستان در حاشیه شهرهای ایران پرداخته است.
آلونک نشین بر پا شده از قوطیهای حلبی انباشته از شن و ماسه و خسن و خاشاک،تنها به«حلب شهر»منطقهء 8 شهرداری تهران محدود نمیشود. حداقل در مناطق زیر پوشش پژوهش حاضر،دو منطقه دیگر،یکی در خیابان اتحاد واقع در منطقهء 4 و دیگری اجتماع آلونک نشین«پل مدیریت»در منطقهء 2، از معماری مشابهی بهرهدارند.ذهن خلاق معماران اجتماع آلونکی«پل مدیریت»آنان را به تعبیه پنجره بر برخی از آلونکها توانا ساخته که کاملا تازگی دارد و سفیدی گچ اندود محیط پنجرهها نگاهها پرسنده را به سوی خود میکشاند و اطاقها را،هرچند کوتاه مدت،با آفتاب عالمتاب آشتی داده است و این مکان را فراهم آورده تا چند گلدان شمعدانی در کنار پنجرهها جاخوش کنند و با گلهای سرخ روشن خود بر تازه واردین از گرد راه رسیده به لبخند بنگرند.
تکه زمینی که اجتماع آلونکی«پل مدیریت»بر آن آمیده است در مجموع 2500 تا 3000متر مربع مساحت دارد و 22 آلونک ساخته شده از حلبی به شکل مکعب مستطیل با سقفی به شکل 8 را در خود بجای داده است.برسقفهای آلونکها ورقهای حلبی،تکههای چوب و وسایل مستهلکی چون سه چرخههای شکسته خودنمایی میکنند.اطاقها از 6 متر تا 20متر مربع مساحت دارند و در برخی با دست بردیوار گچ مالیدهاند که اثر حرکت انگشتان بر گچ نرم بخوبی مشهود است و ناصافی آن از بکار نبردن وسیله دیگری بجز دستها،حکایت دارد.شب هنگام رهگذرانی که از بیرون به آلونکها نظر کنند،هزاران منفذ ریزی را بر پیکر آنها خواهند دید که نور را به بیرون میریزد.کف آلونکها ناصافاند و از تکههای مقوا مفروش شدهاند.که بر روی آنها تکههای رنگ وارنگ موکت به ابعاد گوناگون پهن شدهاند.اکثر آلونکها مانند«حلب شهر» منطقه 8 از دو اطاق درهم تشکیل شده است که اولی کفش کن،آشپزخانه و بقولی«هال»به حساب میآید و ظرف آب و چراغ خوراکپزی نفتی رنگ رفته و چند ظرف ملامین و روی با سینی کنگره داری را در خود جای داده است. اطاق دیگری برای پذیرایی از تازه واردین و آشنایان و خواب اهل آلونگ در نظر گرفته شده است.در اطاق خواب ثروتمندترین ساکنین،تلویزیون آنتی کوچک ضبط صوت خاک گرفته،چرخ خیاطی که اکثر مارک از چهره پراندهاند لیکن دستی،از نوع مارشال و سینگر بنظر میرسند و به ندرت یخچال ایرانی و زهوار در رفته دیده میشود.
اجتماع آلونکی«پل مدیریت»ثمره چادر زده ن چهار یا پنج خانوار روستایی عمده متشکل از زنان و پیرمردان در حوالی سال 1350 است که سریعا از سوی هم ولایتیها در مدت 4 تا 5 ماه مناسب زندگی تشخیص و با ورود آنان اجتماع آلونکی پا بعرصه وجود گذارده است.خانوارهای اولیه دوره گرد بودهاند و ظاهرا در روستای«پیلک»15 کیلومتری آمل روزگار میگذراندهاند که نداشتن شغل مناسب،زمین و کشتکار از یکسو و هیاهوی شهر که پول باد آورده نفت گران شده را نوید میداده است از سوی دیگر به کنده شدن ایشان و ورود به تهران یاری رساندن است.همه ساله عدهای از ساکنین برای کارگری کشاورزی خاصه برنج کاری به روستا باز میگردند.
علت انتخاب محل اولیه،گود بودن و لذا قابلیت استتار از یک طرف و وجود مسیل وقناتی از طرف دیگر ذکر شده است.ضمنا حاشیه مسیل کمتر از سوی زمین خواران و زمینداران شهری مورد ادعا واقع میشده است.صاحب قنات با فریفتن آنان،زمین خود را ساخته و علیرغم قول اولیه مسیر قنات را منحرف و ساکنین آلونکها را از آب محروم میسازد.لذا آنان از گودی اطراف مسیل حرکت کرده بر تپه مجاور مقیم شدهاندو حالا هر چند ساعت یکبار همسایگان با «قروغیظ»شلنگی را ساعتی بر روی آنان میگشایند تا با عجله ظرفهای خود را شسته،اندکی آب برای خوردن و پختن بردارند.برق غیر مجاز است و دستشوییها در پشت آلونکها بصورت سرباز در فضای آزاد قرار دارند و در فصل تابستان لشکری انبوه از مگسها را پذیرایی و به اطراف گسیل میدارند.نبودن آب،مسیل کثیف در کنار و توالت روباز در فضای آزاد و ولنگاری و بیتوجهی وضع بهداشتی اسف انگیزی پدید آورده است تا بدانجا که صورتهای نشسته و چشمان قی کرده کودکان و حتی مردان و زنان در اولین برخورد توجه را جلب میکند.
در 21 خانوار390 الی 400 نفر زندگی میکنند.نسبت جنسی 3 دختر در مقابل 2 پسر است.حدود 10 تا 15 نفر بیش از 50سال و بقیه کمتر و اکثرا جواناند و در«پل مدیریت»از زاهدان مادر بر زمین سرد و محیط ناهموار گام نهادهاند.اکثریت خانوارها بصورت تک همسریاند و فقط تعدادی دارای دو همسراند،یکی در ده و دیگری در«پل مدیریت»ساکناند،
طلاق در بین آنان دیده نشده است و ازدواج در سن بسیار کم و معمولا بصورت درون همسری صورت پذیرد.مهریه 40 تا صد هزار تومان شیربها از بیست 30هزار تومان در نوسان است.شیربها.نقدا پرداخت میشود تا صرف خرید جهزیه شود.بهنگام عروسی چند آلونک خالی و با پارچههای رنگی و وارنگ تزئین و بر در و دیوار تورهای صورتی و سفید میآویزند و عروس و داماد که معمولا از اهالی آلونکها یا از اهالی روستاهای اطراف آملاند را در کنار هم قرار داده،به خواندن تصنیفهای محلی مشغول میشوند و بالاخره ناهار یا شامی فراهم آورده،از همسیگان خود در اجتماع آلونکی،پذیرایی میکنند.
شغل اکثر مردان دوره گردی،زباله گردی،ماشین شویی و ایستادن بر چهار راهها بدلایل گوناگون از جمله سیگار فروشی است،آهنگر،راننده و گرد و بادکنک فروش نیز در بین آنان یافت میشود.زنان چند سیخکباب و میخ و قند شکن و فرفرهای در دست به دوره گردی مشغولاند،کف بین نیز هستند و برخوردار از روانشناسی ناخوانده که سختی روزگار و سختی معاش بدانان آموخته،دختران جوان را به باز کردن رازهای آینده و شاهزادگانی که به زودی بر درگاه خانه ایستاده و ایشان را فراخواهد خواند،میطلبند تا از بافتن آسمان و ریسمان بهم و نوید دادن از خبرهای خوش آینده و ایجاد رضایت خاطر،سکهای به کف آورند و تکه نانی بخانه برند.در آمد متوسط مردان از راههایی که مشروع تلقی میشود روزانه 2000 الی 2500ریال میشود.برخی از زنان نیز به کلفتی خانههای مجاور میروند.کودکان و نوجوانان بیعلاقه به تحصیل از بام تا شام به جمع آوری مفتول و صندلی شکسته و بالاخره زبالههای شهر مشغولاند،برخی به کارگری در مغازههای اطراف همت گمارده،تعدادی نیز گدایی میکنند و از شهر آرا تا تجریش را زیر پوشش خود دارند.
بچههایی که به کار مشغول نیستند در محوطه آلونک به خاک بازی میپردازند و خود را به گلولای آغشته میسازند.تنها یک نوجوان در کل اجتماع تا دوم نظری خوانده است و بقیه به ولگردی مشغولاند و یا سگبازی و کفتر بازی میکنند.اکثر از 2-13 سالگی سیگار بر لب مینهند و عمیقا دود آن را به ریهها میفرستند تا بزرگ شدن خود را به رخ دیگران کشند.زنان و مردان خسته از تلاش قوت لایموت،عصرها بر درگاه الونکها آرام گرفته، گپ میزنند و غیبت این و آن میکنند.برای همین امر سبب شده است تا بین زنها به گرات زدوخورد رخ دهد و وسیلهای برای تفریح مردان و رهگذران فراهم آید.
زمینه آسیب زایی بس مساعد است و آسیبها(البته نه به شدت«حلب شهر»منطقه 8)در حال گسترشاند.چند معتاد ساکن اجتماع آلونک نشین، اعتیاد و خرید و فروش مواد مخدر خاصه هروئین را بدرون اجتماع آوردهاند و ساکنین به نجوا از چند مورد فاحشگی سخن میگویند.البته گدایی نیز که مرسوم است.دزدی مکرر وسایل خانههای اطراف گزارش میشود و طبعا ساکنین اجتماع آلونگ نشین فورا در مظان اتهام قرار میگیرند و بازجویی میشوند.در مواردی به دزدی اعتراف کردهاند و همین امر خشم ساکنین اطراف از وجود آلونکها ناخرسنداند را دوچندان کرده است و مایلاند که شهرداری هرچه زودتر به حیات اجتماع خاتمه دهد و آلونکها را برچیند. شهرداری نیز گاه و بیگاه به امید انجام این کار به محل میآید که آخرین بار در تابستان سال 1366 بوده است که چند آلونک تخریب لیکن با تجمع مردم و ایستادن بر سر راه وسایل و ماشینها،امر تخریب متوقف و فعالان کاغذی برجیب دارند که شهرداری را از تخریب آلونکها تا اطلاع ثانوی باز میدارد.بعلت خطر تخریب،آلونک جدیدی برپا نمیشود،بهمین دلیل دو تا سه خانوار در یک آلونک بسر میبرند.فقط اقوام بسیار نزدیک را به درون راه میدهند و از اقامت دیگران در محل بشدت جلوگیری میکنند.نگران مسکن خویشاند و لذا در مواردی که به مسکن مربوط میشود تجانس گروهی فوقالعاده بالایی را نشان میدهند و همه از کوچک و بزرگ کلمات مشابهی بکار میبرند و به یکسان توضیح میدهند.کمک متقابل بعلت دروابط نزدیک بیشاز سایر اجتماعهای آلونک نشین به چشم میخورد و از آنجا که همه قوم و خویش یکدیگراند نظارت بر کار دیگران و آگاه شدن از همه چیز رایج است.
مدتی قبل مقداری زمین در باغ فیض و جنت آباد به ساکنین اجتماع آلونکی پل مدیریت اختصاص داده شد و حتی پی کنی برای شروع ساختمان نیز به فرجام رسیده است،لیکن ساکنین به دو ددلیل منصرف شدهاند.یکی آنکه اکثرا برای اتمام بنا پول کافی در اختیار ندارند و دوم آنکه برخی اقدام شهرداری را حیله برای تخریب الونکها پنداشته و نگران باز پسگیری زمین ها پس از تخلیه آلونکها بودهاند.لذا این اقدام بینتیجه مانده و اجتماع آلونکی«پل مدیریت»به حیات خود ادامه داده است.ناگفته نگذاریم که 15 خانوار در 7 الونک صاحب دفترچه بسیجاند.
آلونک نشینها فقط اقوام نزدیک خود را در جمع خود میپذیرند،نگران مسکن خود هستند و در مواردی که به مسکن آنها مربوط میشود تجانس گروهی فوقالعاده بالایی نشان میدهند.
در اجتماع 400 نفره آلونک نشینان«پل مدیریت»،تنها یک نوجوان وجود دارد که تا کلاس دوم نظری درس خوانده است.
اجتماع آلونکی«پل مدیریت» ثمره چادر زدن چهار یا پنج خانوار روستایی در حوالی سال 1350 است که با مناسب تشخیص داده شدن توسط اینان،در طول 4 تا 5 ماه سریعا به یک اجتماع 21 خانواری تبدیل شده است.
تجسم تقریبی اجتماع آلونکنشین منطقهء 2 شهرداری(پل مدیریت) (به تصویر صفحه مراجعه شود) با تشکر از:غفور فرجپور،مرتضی جلالپور و منصور خاندانی-اعضای گروه تحقیق دانشجوئی برنامهریزی شهری منطقه 2 پل مدیریت
سابقه اجتماع آلونکی مورد بحث به مکانی به نام«کمپ»باز میگردد که ظاهرا قدیمیترین اجتماع آلونکنشین تهران بوده و در دوران جنگ دوم جهانی پدید آمده است.
اثاثیه خانه در اجتماعهای آلونکی نوع سوم معمولا از یک یا دو فرش ماشینی،چند تکه موکت و حد اکثر یک یا دو قالیچه بافت روستا،تلویزیون کوچک سیاه تو سفید،گاه یخچال ایرانی کوچک و کهنه و بندرت کولری بر فراز بام تشکیل شده است.رادیویی معمولا جلد شده با پلاستیک و ساعتی زنگدار نیز در گوشهای قرار دارند و پرداختن به آنها در انحصار رئیس خانواده است. برای مدتها از برق غیر مجاز استفاده میکردهاند و پس از قطع و وصل مکرر صاحب کنتور شدهاند.آب را از شیرهای بر داشت عمومی تامین میکنند و علاوه بر آن لولهکشی بدیعی از شلنگهای باریک،نوبتی آب شهر را به واحدها میرساند.اکثر اهالی از اطراف شهری در شمال غربی کشور آمدهاند و بزبان ترکی سخن میگویند.البته نسل جدید همه زاده اجتماع مورد بحثند زیر خانوارهای اقامتی حد اقل 20 ساله در اجتماع داشتهاند.همه خانوارها عضو محله محل اقامت به شمار میآیند و از دفترچه بسیج،کارت ارزاق و شیر و سیگار برخوردارند و از نظر اقتصادی کاملا جذب محله شدهاند.اثر خانوارها تک همسریاند و بنا به تعریف متداول،زوجین با یکدیگر سازگارند. یعنی گرچه گاه رئیس خانار همسر را کتک نیز میزند،لیکن پس از لختی صلح برقرار میشود و مساله عادی تلقی میشود. بالاخره باید گفت که فاضلاب خانهها به استثنای توالتهای خصوصی به جوی سرازیر میشود.
در اجتماع آلونکی دیگری از نوع سوم 32 خانوار زندگی میکنند که از جنوب شرقی کشور آمدهاند.نخست«حلب شهر»کوچکی بر پا داشته و سپس با وقوع انقلاب اسلامی واحدها را نظم بخشیده یا بلوک سیمانی ساختهاند،و گاه آنها را به شرط نداشتن بچه و نیامدن میهمان و داشتن ضامن معتبر،از 30 تا 50 تومان روزانه به اجاره نیز میدهند.اجتماع در طرح مسیلها واقع است و همین امر ناثباتی وضع مسکن را تشدید کرده سبب تحرک مکانی در خور توجهی گردیده است.جالب آنکه تازه واردین که در سالهای 57 به بعد وارد شدهاند با ارزشگذاری و انگ و بر چسبزنی از یک سو و روابط قوی موجود در اجتماعهای آلونک نشین از سوی دیگر،آگاهی آلونکنشینان بر موقعیت اجتماعی خویش را بالا برده و تجانس و وفاق اجتماعی،گروهگرایی درون گرایانه مشهودی را به ارمغان آورده است. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی،نزدیک به صد هزار خانوار آلونکنشین در گودهای جنوب شهر تهران و سایر مناطق آلونکی مسکن گرفته بودند.
خانارهای نقل مکان کرده و از اجتماع رفته فامیل و هم ولایتیاند.مساحت خانهها از 21 تا 40 متر مربع است و گاه تا 250 هزار تومان خرید و فروش میشود،از 32 خانوار ساکن اجتماع 5 خانوار تلویزیون دارند و برق را بصورت غیر مجاز تامین کردهاند.از شیرهای بردشات عمومی آب مصرفی را تامین میکنند و در بشکههای حلبی نگاه میدارند.جمعیت اجتماع 176 نفر ذکر شده که زنان خانهدار و مردان به سیگار فروشی و جمعآوری نان خشک و فروش نمک اشتغال دارند.چند نفر نیز مسافرکشی کرده و عمر میگذرانند. کودکان و نوجوانانی که به مدرسه رغبتی ندارند،یا فروش سیگار مددکار خانوادهاند.
باز هم در اجتماع آلونکی دیگری از نوع ستوم 100 خانوار با جمعیتی حدود 700 نفر روزگار میگذرانند که اکثراً از حوالی زنجان آمدهاند.کل اجتماع زمینی به مساحت تقریبی 4000 متر مربع را به خود اختصاص داده تو همه آلونکهای آن با بلوکهای سیمانی ساخته شده است.حدود 10 خانوار درهای آهنی و بقیه درهای چوبی دارند و برخی نیز از اشیاء فرسوده بعنوان دیوار واحد مسکونی استفاده کردهاند.برق بصورت غیر مجاز است و آب از طریق لوله کشی شلنگی بصورتی نوبتی به خانهها میرسد و در ظرف حلبی نگاهداری میشود.فاضلاب خانهها به رودخانهای که از کنار اجتماع میگذرد ریخته میشود.در این اجتماع تجزیه زبالهها رواجی تام و تمام دارد و انبارهای نان خشک نیز بچشم میخورد.چند کارگاه آهنگری نیز در داخل و دور و بر آلونکها وجود دارد.قدیمیترین واحد مسکونی اجتماع 20 سال پیش و جدیدترین آنها هشت سال قبل بر پا شده است.متوسط در آمد هر خانوار حدود 40000 ریال در ماه است.پنج نفر با ماشین شخصی خود مسافرکشی میکنند و 21 وانت بار نیز کار جمعآوری نان خشک و تحویل به دامپروریهای اطراف را بعهده دارند. کاغذ و کارتن و پلاستیک نیز جمعآوری و فروخته میشود.برخی از اهالی این اجتماع جزیی کشاورزی در موطن خود دارند که همه ساله آنان را به روستا میکشاند تو مدتی نگاه میداد.اکثراً بیسوادند،همه خانوارها تک همسری بشمار میروند،و مهریه را بین 50 تا 100 هزار تومان و شیربها را بسته به شرایط،تاسی هزار تومان تعیین میکنند.
با توجه به تکنگاری اجتماعهای آلونکنشینی نوع ستوم،باز هم فرضیه اساسی پژوهش در سطح کلان تأئید میگردد.بدین معنا که با شروع توسعه برونزا و تحمیلی کشور از طریق سرمایهگذاریهای روبنایی حاصل از در آمد نفت،قطبهای توسعه برونزا در مراکز استانها و بویژه در مرکز اداری کشور، شکل میگیرد به نحوی که بخش اعظم امکانات به قطبهای یاد شده سرازیر میگردد.با تمرکز امکانات و در آمد و شغل در نقاط محدود،آرایش فضایی جامعه بهم خورده تو تمرکز فضایی در قطبهای یاد شده حاصل میآید.بهمراه تمرکز فضایی،نرخ مبادله بین شهر و روستا و شهرهای کوچک و مراکز توسعه برونزا به زیان روستا و شهرهای کوچک تغییر میکند و واردات،جانشین تولیدات روستایی و بطور کلی داخلی میشود،نتیجتاً روستا به زائدهای با ساختار جامعه بدل میشود و علت وجودی خود را از دست میدهد.
ادامه حیات اقتصاد معیشتی برپایه خانوار،امکان تحول درونی روستا را با توجه به سطح فرهنگی و شاریط اقلیمی به حد اقل میرساند و تمرکز امکانات،جمعیت را به ستوی خود کشانیده،مهاجرت گاه بنهکن،شدت میگیرد.با امکان یافتن مصرف بدون تولید و از طریق واردات به بهای فروش
بر نوع سوم اجتماعهای آلونکنشین تهران برخلاف دو نوع قبلی که با عناوین«حلب شهرها»و«روستاهای درون شهر»مورد بحث قرار گرفتند،نامی خاص نمیتان بخشید.زیرا نامگذاری دو نوع قبلی بر معیارهای فیزیکی و نوع معماری اجتماعهای آلونکی استوار بود،اما بافت فیزیکی نوع سوم اجتماعهای آلونکی دارای ویژگی خاصی نیست و معماری ساده آن با مساکن تهیدستان شهری و خانهسازی غیر مجاز حاشیهء شرقی و جنوبی تهران تفاوت بارزی ندارد و تا حد زیادی از آنها قابل تفکیک نیست.تنها ملاکی که بررسی نوع سوم آلونکنشینی تهران را در حیطه پژوهش حاضر قرار میدهد و پرداختن به آن را در چارچوب طرح مساله و تعاریف مطروحه مجاز میسازد،تفاوتی است که بین این قبیل اجتماعها تو سایر نقاط بلافصل و دوروبر آنها وجود دارد و این تفاوت که دارای ریشهای اجتماعی-فرهنگی است،در وجدان جمعی ساکنین اطراف اجتماعهای آلونکی نقش بسته،باز خورد آن بر شخصیت و مالاً رفتار اهالی آلونکنشین اثر آشکار گذارده است و معیار تمایز این قبیل اجتماعها از سایر مکانهای شهری شده است.ارزشگذاری وانگ و بر چسبزنی از یک سو و روابط قومی موجود در اجتماعهای مورد بحث از سوی دیگر،آگاهی آلونکنشینان بر موقعیت اجتماعی خویش را بالا برده و تجانس و وفاق اجتماعی،گروهگرایی درون گرایانهء مشهودی را به ارمغان آورده است.
تفاوت آشکار بین اجتماعهای آلونکی و سایر مساکن اطراف آن در مفاهیمی چون«اهل آلونک»،«آلونکیها»،«بچههای آلونکها»،و نظایر آن تجلی یافته است و معمولاً با مشاهده تخطی از عرف عام و راه و رسم متداول،از سوی هر فردی طرح میگردد و نسبت و ارتباط فرد خاطی با آلونکها و آلونکنشینی احتمال داده میشود.البته چنین تفاوتی در مورد انواع دیگر آلونکنشینی نیز صادق است،لیکن اجتماعهای نوع اول و دوم هویتی خاص خود کسب کردهاند و چون شهرکی مستقل(خاصه شهرکهای منطقه 16 شهرداری تهران) خود را به محیط تحمیل کرده و پذیرفته شدهاند،اما اجتماعهای نوع سوم با محیط بلافصل خود تفاوت چندانی ندارند و از نظر فیزیکی در پیرامون خود ادغام شده لیکن از نظر اجتماعی متمایز باقی ماندهاند.بر این اساس ارتباط با اهالی این قبیل اجتماعها سختتر و میزان اطلاعات بدست آمده کمتر و قابلیت اتکاء و اعتبار یافتهها پائینتر است.خصومتی آشکار بین ساکنین نقاط کاملاً محیط بر اجتماعهای آلونکی و مردم آلونکنشین وجود دارد که اجتماعهای نوع سوم از جهانی شدیدتر است.افراد خارج از اجتماع باور دارند که وجود آلونکنشینی در اطراف ایشان باعث کاهش قیمت زمین و خانه آنان شده،از مطلوبیت و کیفیت محله میکاهد و منزلت مکان زندگی آنان را در نظام درجهبندی موجود شهر تهران کاهش میدهد.بر کنار از این مساله،روابط پایدار اقتصادی بین ساکنین اجتماعهای آلونکی و مردم اطراف آنان پدید آمده و بده و بستانهایی شکل گرفته است.بسیاری از زنان آلونکی برای انجام کارهای یومیه منازل اطراف به کمک ساکنین آنها میروند که این امر از جهات گوناگون قابل مطالعه و امعان نظر است.
ساخت فیزیکی اجتماعهای آلونکی نوع سوم بسیار منظمتر از دو نوع دیگر است و معمولاً در کنار خیابان اصلی و در ادامهء نظم موجود و بر سیاق خیابانهای طراحی شده،روییدهاند.در مورد حتی گذر اصلی و خیابان مرکزی اجتماع آلونکی هم عرض خیابانهای موازی خود بوده و اسفالت نیز شده است.(نقشههای شماره 1 و 2 خاصه در مقام مقایسه با نقشه سایر اجتماعهای آلونکی موید چنین نظمی است).خانههای بر پا شده بر زمینهای مستطیل شکل حد اکثر 70 متر مربع و حد اقل 20 متر مربع مساحت دارند و عموماً از بلوکهای سیمانی،آجرهای دست دوم و یا خارج از استاندارد و یا شکسته،درهای فرسوده آهنی که ناشیانه رنگ خوردهاند و زندگ زدگی آن اینجا و آنجا از زیر رنگ بیرون زده است،و پنجرههای چوبی ناهماهنگ ساخته شدهاند.بلوکهای سیمانی و آجرها با ملاطی ناچیز و یا حتی بدون ملاط رویهم چیده شدهاند.به نحوی که رهگذران نا آشنا را بدین اندیشه فرو میبرد که مبادا خانه با تکانی اندک از پای بست فرو ریزد.لیکن مقاومت واحدها نسبتاً خوب است و بهر تقدیر شامگاهان در زیر سقف هر واحد تنی چند بیمحابا سر بر بالین نهاده و دمی آرام میگیرند.معمولاً در آهنی کوچک و پلهای سیمانی که بر خیابان قرار دارد،ورودی واحدها را تشکیل میدهد.در هابه حیاط کوچکی که در برخی از موارد سقف آن با ایرانیت پوشیده شده است،باز میشود و واحدها به 1 یا 2 اطاق متصل بهم، آشپزخانه و انبار باریک تو کوچکی تقسیم شده است.گاه توالت بسیار کوچکی نیز در کوشه حیاط قرار دارد و در مواردی از توالتهای عمومی اجتماعی استفاده میشود.چند شاخه سیم لخت که به چراغ کم سو و پر گرد و غباری منتهی میگردد،نوری زرد را بدرون واحدها میپاشد.سقفها به مدد تیرهای چوبی و باز هم با ملاطی کم مایه و نهایتاً قیرگونی رقیقی،شکل گرفتهاند و بر بام برخی از واحدها،در و پنجرههای فرسوده و اشیاء بسیار دیگری برای روز مبادا نگاهداری میشوند فاضلاب اکثر آلونکهای نوع سوم نیز به مسیلهای اطراف آنها ریخته میشود و تنها در یک مورد جوی خیابان بدین امر اختصاص یافته است.آب رودخانه،مسیل و جوی،هرکدام که در دسترس باشد،مورد استفاده قرار میگیرد و ظرف و لباس و سایر وسایل در آن شسته میشوند.مشاغل ساکنین باز هم چون سایر اجتماعهای آلونکی از جمله مشاغل رده پائین خدماتی در بخش خصوصی و عمومی بحساب میآید و صرفا در موارد معدودی تخصصهایی در زمینه حمل و نقل و تعمیر وسائیط نقلیه بچشم میخورد که میزان آن نسبت به اجتماعهای نوع اول و دوم بیشتر است.
در یکی از این قبیل اجتماعهای آلونکی یکصد و نه خانوار با جمیعتی قریب به 700 نفر رحل اقامت افکنده و زندگی میکنند.جالب آنکه اکثر اهالی این اجتماع قوم و خویش یکدیگرند و بیش از 50 خانوار نام فامیل مشترکی دارند و از روستای خصی به اجتماع آمده و زیست جمعی شهری خود را آغاز کردهاند. از این روی تجانس گروهی بسیار بالایی در بین ساکنین اجتماع آلونکی بچشم میخورد و حرکات و سکنات همه اهالی زیر ذره بین تیز بین سایرین قرار دارد و
کوچکترین واقعهای بزودی توجه همگان را جلب میکند و به نحوی که هر رفت و آمد نا آشنایی را فورا ثبت میکنند و بهم خبر میدهند.
سابقه اجتماع آلونکی مورد بحث به مکانی به نام«کمپ»باز میگردد که ظاهرا قدیمیترین اجتماع آلونکنشین تهران بوده و در دوران جنگ دوم جهانی پدید آمده است.
اثاثیه خانه در اجتماعهای آلونکی نوع سوم معمولا از یک یا دو فرش ماشینی،چند تکه موکت و حد اکثر یک یا دو قالیچه بافت روستا،تلویزیون کوچک سیاه تو سفید،گاه یخچال ایرانی کوچک و کهنه و بندرت کولری بر فراز بام تشکیل شده است.رادیویی معمولا جلد شده با پلاستیک و ساعتی زنگدار نیز در گوشهای قرار دارند و پرداختن به آنها در انحصار رئیس خانواده است. برای مدتها از برق غیر مجاز استفاده میکردهاند و پس از قطع و وصل مکرر صاحب کنتور شدهاند.آب را از شیرهای بر داشت عمومی تامین میکنند و علاوه بر آن لولهکشی بدیعی از شلنگهای باریک،نوبتی آب شهر را به واحدها میرساند.اکثر اهالی از اطراف شهری در شمال غربی کشور آمدهاند و بزبان ترکی سخن میگویند.البته نسل جدید همه زاده اجتماع مورد بحثند زیر خانوارهای اقامتی حد اقل 20 ساله در اجتماع داشتهاند.همه خانوارها عضو محله محل اقامت به شمار میآیند و از دفترچه بسیج،کارت ارزاق و شیر و سیگار برخوردارند و از نظر اقتصادی کاملا جذب محله شدهاند.اثر خانوارها تک همسریاند و بنا به تعریف متداول،زوجین با یکدیگر سازگارند. یعنی گرچه گاه رئیس خانار همسر را کتک نیز میزند،لیکن پس از لختی صلح برقرار میشود و مساله عادی تلقی میشود. بالاخره باید گفت که فاضلاب خانهها به استثنای توالتهای خصوصی به جوی سرازیر میشود.
در اجتماع آلونکی دیگری از نوع سوم 32 خانوار زندگی میکنند که از جنوب شرقی کشور آمدهاند.نخست«حلب شهر»کوچکی بر پا داشته و سپس با وقوع انقلاب اسلامی واحدها را نظم بخشیده یا بلوک سیمانی ساختهاند،و گاه آنها را به شرط نداشتن بچه و نیامدن میهمان و داشتن ضامن معتبر،از 30 تا 50 تومان روزانه به اجاره نیز میدهند.اجتماع در طرح مسیلها واقع است و همین امر ناثباتی وضع مسکن را تشدید کرده سبب تحرک مکانی در خور توجهی گردیده است.جالب آنکه تازه واردین که در سالهای 57 به بعد وارد شدهاند با ارزشگذاری و انگ و بر چسبزنی از یک سو و روابط قوی موجود در اجتماعهای آلونک نشین از سوی دیگر،آگاهی آلونکنشینان بر موقعیت اجتماعی خویش را بالا برده و تجانس و وفاق اجتماعی،گروهگرایی درون گرایانه مشهودی را به ارمغان آورده است. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی،نزدیک به صد هزار خانوار آلونکنشین در گودهای جنوب شهر تهران و سایر مناطق آلونکی مسکن گرفته بودند.
خانارهای نقل مکان کرده و از اجتماع رفته فامیل و هم ولایتیاند.مساحت خانهها از 21 تا 40 متر مربع است و گاه تا 250 هزار تومان خرید و فروش میشود،از 32 خانوار ساکن اجتماع 5 خانوار تلویزیون دارند و برق را بصورت غیر مجاز تامین کردهاند.از شیرهای بردشات عمومی آب مصرفی را تامین میکنند و در بشکههای حلبی نگاه میدارند.جمعیت اجتماع 176 نفر ذکر شده که زنان خانهدار و مردان به سیگار فروشی و جمعآوری نان خشک و فروش نمک اشتغال دارند.چند نفر نیز مسافرکشی کرده و عمر میگذرانند. کودکان و نوجوانانی که به مدرسه رغبتی ندارند،یا فروش سیگار مددکار خانوادهاند.
باز هم در اجتماع آلونکی دیگری از نوع ستوم 100 خانوار با جمعیتی حدود 700 نفر روزگار میگذرانند که اکثراً از حوالی زنجان آمدهاند.کل اجتماع زمینی به مساحت تقریبی 4000 متر مربع را به خود اختصاص داده تو همه آلونکهای آن با بلوکهای سیمانی ساخته شده است.حدود 10 خانوار درهای آهنی و بقیه درهای چوبی دارند و برخی نیز از اشیاء فرسوده بعنوان دیوار واحد مسکونی استفاده کردهاند.برق بصورت غیر مجاز است و آب از طریق لوله کشی شلنگی بصورتی نوبتی به خانهها میرسد و در ظرف حلبی نگاهداری میشود.فاضلاب خانهها به رودخانهای که از کنار اجتماع میگذرد ریخته میشود.در این اجتماع تجزیه زبالهها رواجی تام و تمام دارد و انبارهای نان خشک نیز بچشم میخورد.چند کارگاه آهنگری نیز در داخل و دور و بر آلونکها وجود دارد.قدیمیترین واحد مسکونی اجتماع 20 سال پیش و جدیدترین آنها هشت سال قبل بر پا شده است.متوسط در آمد هر خانوار حدود 40000 ریال در ماه است.پنج نفر با ماشین شخصی خود مسافرکشی میکنند و 21 وانت بار نیز کار جمعآوری نان خشک و تحویل به دامپروریهای اطراف را بعهده دارند. کاغذ و کارتن و پلاستیک نیز جمعآوری و فروخته میشود.برخی از اهالی این اجتماع جزیی کشاورزی در موطن خود دارند که همه ساله آنان را به روستا میکشاند تو مدتی نگاه میداد.اکثراً بیسوادند،همه خانوارها تک همسری بشمار میروند،و مهریه را بین 50 تا 100 هزار تومان و شیربها را بسته به شرایط،تاسی هزار تومان تعیین میکنند.
با توجه به تکنگاری اجتماعهای آلونکنشینی نوع ستوم،باز هم فرضیه اساسی پژوهش در سطح کلان تأئید میگردد.بدین معنا که با شروع توسعه برونزا و تحمیلی کشور از طریق سرمایهگذاریهای روبنایی حاصل از در آمد نفت،قطبهای توسعه برونزا در مراکز استانها و بویژه در مرکز اداری کشور، شکل میگیرد به نحوی که بخش اعظم امکانات به قطبهای یاد شده سرازیر میگردد.با تمرکز امکانات و در آمد و شغل در نقاط محدود،آرایش فضایی جامعه بهم خورده تو تمرکز فضایی در قطبهای یاد شده حاصل میآید.بهمراه تمرکز فضایی،نرخ مبادله بین شهر و روستا و شهرهای کوچک و مراکز توسعه برونزا به زیان روستا و شهرهای کوچک تغییر میکند و واردات،جانشین تولیدات روستایی و بطور کلی داخلی میشود،نتیجتاً روستا به زائدهای با ساختار جامعه بدل میشود و علت وجودی خود را از دست میدهد.