بینش اقتصادی؛ بینش سیاسی
دکتر موسی غنینژاد
اقتصاددان
احزاب از جمله تشکلهای سیاسی گروهی هستند که جنبشهای سیاسی، فکری و اقتصادی جامعه را نمایندگی میکنند اما خیلی تمایلی ندارند راجع به مسائل اقتصادی به وضوح صحبت کنند.
آنان تنها در مرامنامه خود به بحثهای کلی در مسائل اقتصادی میپردازند، اما بینش فکری و اقتصادی خیلی روشنی برای حل مسائل بیان نمیکنند. آنچه تاکنون از سوی اکثر احزاب در حوزه اقتصاد مطرح شده بیانکننده توصیههای آنها برای حل مسائل اقتصادی کشور بوده است. به عنوان مثال تاکیداتی بر اهمیت اشتغال، افزایش تولید و سرمایهگذاری، ضرورت توسعه بخش خصوصی، کاهش تصدیهای دولت و توسعه صادرات غیرنفتی و ... دارند، اما بسیار کلی است و معمولا به مباحث تئوریک و جزئیات نمیپردازند. این دست مسائل در کشور بسیار مطرح شده است، آنچه برای انتخاب آگاهانه افراد مورد نیاز است و اهمیت دارد، نه بیان مشکلات بلکه شیوه حل این مشکلات است.
در سال 76 هنگامی که اصلاح طلبان بر سر کار آمدند و احزابی تشکیل دادند، مرامنامه اقتصادی منتشر کردند که بسیار کلی بود. از تعدادی مسوولان حزب سوال شد که چرا در اساسنامه خود به روشنی بیان نکردهاند که به چه جریان فکری اقتصادی معتقد هستند؟ پاسخی که دادند این بود که مشخص بودن خط فکری از میزان محبوبیت در میان افکار و قدرت در انتخابات میکاهد. این بینش سیاسی مانع از شکل گرفتن بینش اقتصادی مشخص میشود و تنها حرفها و شعارهای عامهپسند گفته میشود، اما با چه بینش و روش اقتصادی این اهداف قابل دستیابی هستند، مشخص نیست. کشور ما به طور تاریخی با انبوهی از مشکلات روبهرو بوده است. از جمله نرخ رشد پایین درآمدسرانه، نوسانات بالای قیمت نفت، تورم مزمن، سطح غیرقابل قبول فقر و... . هر یک از گروهها و احزاب باید اعلام کنند که برنامهشان برای مواجهه با این مشکلات چیست و این مشکلات را از چه طریق و به چه میزان میتوانند حل کنند؟ بدیهی است تنها احزاب با یک نظام فکری و برنامهای مشخص و مدون میتوانند پاسخگو باشند.
بسیاری از کسانی که طرفدار اقتصاد باز هستند اعتماد به نفس کافی برای بیان دیدگاههای خود ندارند و احزابی هم که گرایش به سمت اقتصاد آزاد دارد مواضع خود را صراحتا بیان نمیکنند احتمالا به این خاطر که شهامت کافی برای پاسخگویی به سوالات منتقدان خود را ندارند. این مساله برای حزبیها، همحزبیها و نیز کسانی که به سمت این احزاب میآیند و به این احزاب میپیوندند مبهم است.
با وجود اینکه طرز تفکر اقتصادی خصوصی، رقابتی و غیرانحصاری نهادینه شده است باز هم احزاب موضع خود را صراحتا اعلام نمیکنند و این موضوع برای آنها مسالهساز میشود. این وضعیت ما را در فضای مبهمی گرفتار کرده است و احزاب هم در موضعگیریهای خود در مقابل احزاب دیگر نمیتوانند به صراحت بینش خود را بیان کنند.
پررنگترین حوزه فعالیت احزاب در مقاطع نزدیک به رایگیری از مردم و در قالب حضور آنها در انتخابات است. فعالیتهای احزاب در ایران نهادینه نشده است و فاصله میان اوج فعالیتهای حزبی و سقوط آن در ایران بسیار کوتاه است. به واقع احزابی که در ایران شکل میگیرند، به دلیل سیستم غیر حزبی و فردی که وجود دارد، توانایی ثبات و استمرار فعالیت خود را پس از مدتی و به ویژه پس از شکست در رقابتها و انتخاباتها از دست میدهند. در بیشتر کشورهای دموکراتیک دنیا احزاب نمایندگانی معرفی میکنند و احزاب به خودی خود در انتخابات شرکت نمیکنند و اگر حزبی در جامعه در سطح قابل قبولی نفوذی نداشته باشد نمیتواند به مجلس راه یابد. بنابراین موظفند برای حل این مشکل نظام حزبی منسجمی تشکیل دهند تا در چارچوب این نظام فعالیت کنند و حزب هم ناگزیر است در تمام زمینهها از جمله اقتصاد فعالیت داشته و همچنین پاسخگو باشد. سیستم قبل از انقلاب به گونهای بود که نمایندهها به صورت فردی برحسب جمعیت انتخاب میشدند، فعالیت میکردند و اینگونه که در یک چارچوب برنامه سیاسی معرفی شده باشند و رقابت کنند نبود.
رقابت بین کاندیداها در واقع رقابت بین وعدهها است. وعدههایی که از منابع عمومی میدهند. چگونگی برخورد با انتخابات، مدارس، راه حل برای کنکور دانشگاهها، مسائل رفاهی مسوولان کشور، انتخاب اعضای کابینه از بین زنان، تاکید بر گسترش فوتبال و موضوعاتی از این قبیل محور انتخاب افراد است. از طرفی ارزشهای فردی نامزدها مانند امانتداری، سادهزیستی و مردمی بودن که مورد تاکید قرار میگیرد. هرچند در جای خود دارای اهمیت است، اما اصلیترین عنصر برنامه برای اداره کشور مورد توجه قرار نمیگیرد.