کالای گیفن در اقتصاد خرد چیست؟ (+ با مثال)
در ادبیات اقتصاد خرد، کالای گیفن (Giffen Good) کالایی است که اگر قیمت آن افزایش یابد، تقاضای خرید آن نیز افزایش مییابد و افزایش قیمت تاثیری درکاهش تقاضا ندارد.
در شرایط عادی و بر اساس تئوری عرضه و تقاضا (Supply-Demand Theory)، اگر قیمت یک کالا افزایش یابد، اثر جایگزینی باعث میشود که مصرفکنندگان از آن کالا کمتر خرید کرده و بیشتر از محصولات جایگزین استفاده نمایند. در حالی که کالای گیفن با افزایش قیمت افزایش تقاضا را نیز به همراه خواهد داشت.
در تئوری عرضه و تقاضا با افزایش قیمت یک کالا، بازار عکسالعمل نشان داده و جهت کسب سود بیشتر، تولید و عرضه آن کالا را افزایش میدهد که همین تولید و عرضه بیشتر باعث کاهش قیمت خواهد شد. متعادلسازی قیمت براساس عرضه و تقاضای موجود در بازار، در بازههای زمانی کوتاه و میان مدت اتفاق خواهد افتاد حال آنکه در مورد کالای گیفن حتی در دراز مدت و با وجود افزایش عرضه، قیمت کالا کاهش نخواهد یافت.
گنجاندن یک کالای خاص در تعریف کالای گیفن صرفا با عدم پیروی آن از تئوری عرضه و تقاضا ممکن نیست و بستگی به شرایط خاصی دارد. اقتصاددانان موارد نادری را کالای گیفن نامیدهاند و در موارد زیادی نیز بحث و جدل صورت گرفته است که از آن جمله میتوان به «نفت سفید» (باپ۱۹۸۳) «بنزین» (ابرامسکی 2005) و حتی خود «پول» (ستاتس گای 2011) اشاره نمود.
شاید تنها نمونه تاریخی که قریب به اتفاق اقتصاددانان آن را مصداق کالای گیفن دانستهاند «سیبزمینی» در سالهای میانی قرن 19 در کشور ایرلند باشد.
اقتصاد خرد سه شرط اساسی برای کالای گیفن متصور است. اول کالای مورد بحث باید کالای پست (Inferior Good) باشد، دوم آنکه عدم وجود کالاهای جانشین (Substitute Goods) ضروری است و شرط سوم آن است که کالا باید درصد زیادی از درآمد خریداران را تشکیل دهد. کالای پست به کالایی گفته میشود که با افزایش درآمد مصرفکننده، تقاضایش برای آن کالا کاهش یابد مانند ماشینها و البسه دست دوم یا غذاهای ارزان قیمت.
در این یادداشت به بررسی شرایط طلا در بازار ایران به عنوان کالای گیفن خواهیم پرداخت. افزایش روز افزون قیمت طلا و سکه در ماههای اخیر، بهرغم کاهش نسبی قیمت جهانی آن، موضوعی است که ذهن فعالان اقتصادی و علی الخصوص رییس بانک مرکزی را سخت به خود مشغول کرده است. بر روی کاغذ و با کاهش قیمت جهانی، قیمت داخلی طلا نیز میبایست کاهش یابد؛ در حالی که بازار داخلی فقط با افزایش قیمت جهانی عکسالعمل نشان میدهد. از سوی دیگر با افزایش قیمت طلا، تقاضا برای خرید آن نیز باید کاهش یابد، در حالی که در سالجاری طلا در بازار داخلی جز در موارد نادری رنگ کاهش قیمت را به خود ندیده است. افزایش تقاضا بهرغم افزایش قیمت پدیدهای غیرمعمول و برخلاف جریان معمول بازار است. به عبارت دیگر رفتار طلا در ماههای اخیر بر خلاف تئوری عرضه و تقاضا است.
حال باید این ادعا را بررسی نمود که آیا طلا کالای گیفن محسوب میشود یا خیر؟ هرچه قیمت طلا بالاتر میرود عطش خریداران جزئی و کلی برای خرید آن نیز بیشتر میشود. طبق انتظار خریداران، قیمت طلا در آینده کاهش نخواهد یافت و همین افزایش قیمت، سود آنها را تضمین مینماید.
سود تضمینی خرید طلا به نوعی ریسک سرمایهگذاری را کاهش و در عین حال فرصت سودآوری را افزایش میدهد و بر همین اساس خریداران با اعتقاد به عدم کاهش قیمت طلا و سکه، حداقل نسبت به قیمت خرید اولیه، اقدام به خرید بیشتر طلا و سکه میکنند. افزایش بیشتر قیمت طلا، تقاضای بیشتر برای خرید را به دنبال خواهد داشت؛ چراکه تعداد بیشتری متوجه سودآوری خرید طلا شده و اقدام به خرید آن میکنند. گرچه افزایش قیمت به نوعی عکسالعمل بازار نسبت به افزایش تقاضا میباشد، اما در ماههای اخیر هر چه افزایش قیمت طلا بیشتر شده است، تعداد بیشتری نیز به صرافت خرید طلا افتادهاند. به نوعی قیمت طلا در یک چرخه گرفتار شده است: تقاضای روزافزون، قیمت طلا را افزایش میدهد و افزایش قیمت طلا، اقبال عمومی به این سمت را افزایش میدهد.
نمونه این شرایط را میتوان در بازار ارز هم مشاهده کرد که این روزها با بازار طلا در حال الا کلنگ بازی است. ترس از کمبود ارز و شرایط تحریم هجوم سرمایه به این بازار را نیز باعث شده است.
با همه این تفاسیر، آیا میتوان طلا را کالای گیفن نامید؟
آنچه در ایرلند اتفاق افتاد این بود که قوت غالب مردم ایرلند را سیب زمینی تشکیل میداد و از این رو حق انتخاب دیگری برای خرید وجود نداشت. اجبار به خرید سیبزمینی امکان چانه زنی و کاهش قیمت را از مردم گرفته بود.
مناسبنبودن فضای کسبوکار، نرخهای پایین و دستوری بهره بانکی، تورم زیاد، افزایش نقدینگی غیر مولد، وجود سرمایههای سرگردان، عدم وجود پیشبینیهای دقیق اقتصادی، رکود اقتصادی جهانی و داخلی، عدم فروش اوراق قرضه با سود مناسب، عدم اعتماد به ذخیره کافی طلا و ارز بانک مرکزی و تحریمهای جامعه جهانی را میتوان از جمله عواملی دانست که هجوم سرمایه به بازار طلا و ارز را باعث شده است. علیالخصوص دو عامل آخر در این مهم بسیار تاثیرگذار بودهاند.
شرایط بد اقتصادی و عدم سود آوری در عرصه تولید و بهره پایین بانکها آلترناتیوهای اندکی را پیش روی سرمایهگذاران قرار داده است که مجبور به استفاده از آن هستند که یکی از آنها طلا میباشد. بنابراین در شرایط فعلی که گزینههای زیادی برای سرمایهگذاری مطمئن وجود ندارد، طلا یک گزینه مناسب است. به زبان ساده کالای جانشینی در شرایط فعلی برای طلا وجود ندارد، از این رو شاید بتوان ادعا کرد که شرط دوم کالای گیفن برقرار است.
افزایش قیمت روزانه طلا باعث شده است که ارزش داخلی آن نسبت به ارزش جهانی طلا روز به روز هزینه خرید بیشتری را به خریداران تحمیل کند.
گرچه بعضی از خریداران طلا بخشی اندکی از سرمایه خود را خرج خرید طلا میکنند، لکن بخش عمدهای از خریداران طلا را خریداران جزیی طلا تشکیل میدهند که بعضا تمام دارایی خود را صرف سرمایهگذاری در بازار طلا میکنند. این بدان معنی است که میتوان امیدوار بود که شرط سوم کالای گیفن نیز تا حدودی برقرار است. اما آیا طلا یک «کالای پست» است؟ قطعا خیر. طلا با کمترین قیمت آن هم جزو کالای لوکس شناخته میشود. قیمت یک سکه طلا در حال حاضر بیش از درآمد ماهانه قشرهای پایین جامعه است.
خریداران اصلی طلا هر دو قشر متوسط و بالای جامعه هستند. قیمتهای فعلی برای خریداران جزئی طلا به قدری است که بخش عمدهای از درآمد آنها را قبض میکند. از دیگر سو، افراد تاثیرگذار در افزایش تقاضای بازار طلا و سکه را کسانی تشکیل میدهند که ریسک سرمایهگذاری خود را با افزایش میزان خرید و فروش طلا، کاهش میدهند. افزایش خرید علاوه بر قیمتهای بالای طلا، بخش عمدهای از درآمد این قشر را نیز شامل میشود. به عبارت دیگر باید گفت طلا در شرایط فعلی چه برای خریداران جزئی و چه خریداران کلی کالای پست محسوب نمیشود. از این رو میتوان گفت که شرط اول کالای گیفن نقض میشود.
در چنین شرایطی اقتصاددانان از تعریف دیگری استفاده میکنند که برای کالاهای لوکس قابل تعمیم میباشد: کالای وبلن. کالای وبلن(Veblen Good) به کالاهای لوکسی اطلاق میشود که با کاهش قیمت آنها تقاضای خرید آنها نیز کاهش مییابد.
نوشیدنیها و ادکلنهای فرانسوی، ماشینهای لوکس، البسههای مارکدار، ویلاهای بزرگ و گران قیمت از این جملهاند. ادعا میشود که کاهش قیمت این کالاهای لوکس میتواند تقاضا را کاهش دهد؛ زیرا کاهش قیمت آنها در دراز مدت باعث میشود که دیگر به عنوان محصولات منحصر به فرد یا لوکس شناخته نشوند. طلا اما در روزهای اخیر نه به دلیل کالای لوکس بودن آن، بلکه به دلیل شرایط ذکر شده بالا، با افزایش قیمت و تقاضا مواجه است. در حقیقت بار روانی افزایش روزافزون قیمت طلا و به تبع آن افزایش سود، بر خریداران باعث میشود که آنها را ترغیب به خرید یا افزایش میزان طلا میکند.
تا پیش از بحران اقتصادی اخیر، رفتار پارادوکس کالاهای گرانقیمت نسبت به تقاضای بازار را با استفاده از تعریف کالای وبلن توجیه میکردند، اما پس از این بحران کالاهای لوکسی مانند «طلا و جواهرات» (فالکستین 2011)، «پول» (کواک2011)، «طلا» (مک ال روی 2011 و وارما2011)، «نقره» (هامل 2008) نیز به عنوان کالای گیفن پیشنهاد شدهاند. در شرایط بد اقتصادی سرمایهگذاران به دنبال کاهش ریسک سرمایهگذاری هستند. به منظور کاهش ریسک، سرمایهگذاران کالاهایی را میخرند که ارزش مالی زیادی داشته، در عین حال نرخ بازگشت کمی دارند.
برای افزایش سودآوری، میزان خرید کالا افزایش مییابد. با رصد اتفاقات ماههای اخیر بازار طلا و ارز میتوان رگههای از این رفتار را مشاهده کرد. خرید طلا سادهترین و در عین حال سودآورترین روش سودآوری در ماههای اخیر بوده است. سرمایهگذاران بازار طلا با افزایش میزان خرید، افزایش سود خود را تضمین میکنند. بنابراین و با عنایت به مباحث مطرح شده شاید بتوان در شرایط فعلی تعریف کالای گیفن را کمی تغییر داد و در مورد طلا شرط «کالای پست» بودن آن را نادیده گرفت و شاید نیاز است کالاهایی مانند طلا را به نوعی کالای گیفن-وبلن نامید.
این روزها انگیزه خرید طلا و ارز چنان شده است که در شبهای سرد زمستان صفهای طولانی در مقابل بانک شکل گرفته است. وقتی این صحنهها را در تلویزیون مشاهده میکنم، یاد فیلم جویندگان طلا میافتم. در سکانسی از فیلم، چاپلین که در پی طلا به آلاسکا آمده است حاضر است برای رسیدن به هدف، در سرمای طاقتفرسای آلاسکا درب خانهها را برفروبی کند.