علی مزیکی : استقرار نظام تامین اجتماعی و حذف یارانه
تصوری که دولت در خصوص حذف یارنه نقدی ثروتمندان دارد، این است که اگر یارانه را از این گروه اجتماعی حذف کند، احتمالاً نارضایتی زیادی برای یک عدهای به وجود میآید. دلیل آن هم این است که شما وقتی میخواهید از یک سری افرادی که از برخی معیارها برخوردارنیستند یا هستند، چیزی بگیرید یا بدهید؛ این باعث میشود نارضایتی بوجود بیاید.
اگر در این فرایند، عدهای که تقریباً شباهتهای زیادی به هم دارند، برخی از آنها یارانهشان حذف بشود و بعضی از آنها حذف نشوند، این طبعاً موجب نارضایتی میشود، شما اگر ببنید که همسایهتان، دوستتان، شخصی که شاید به نظر شما، وضع مالیش از شما خیلی بهتر هست، یارانه میگیرد و شما یارانه نمیگیرید، ناراحت میشوید و وقتی که شما خودتان را جای دولت بگذارید، به نظر من تصور درستی است که این کار موجب نارضایتی عمومی بشود و بعد ممکن است مشکلات امنیتی و سیاسی ایجاد کند.
بنابراین دلیل اصلی تعلل دولت در حذف یارانه ثروتمندان، میتواند ازدست رفتن بخشی از پایگاه اجتماعی دولت باشد.
این به نظر من اصلیترین دلیلی است که دولت در حذف یارانههای نقدی ثروتمندان کمی تعلل میکنند. نکتهای که وجود دارد این است، در گذشته وقتی میخواستند این پرداخت یارانه را شروع کنند، اگر آن موقع به فکر بودند به چه نحو این کار را به صورت هدفمند انجام دهند، واقعاً مشکل به این شکل و در اشل گسترده بهوجود نمیآمد. اما الان به نحوی است که خود این پول، هرچند پولی زیادی نیست اما شاید دولتمردان فکر میکنند، در صورت حذف ثروتمندان از دریافت یارانه نقدی به پایگاه اجتماعی دولت ضربه وارد خواهد ساخت.
شاید دولت، هزینه اینکه بخواهند یارانه یک عده را حذف کند را حساب کرده و به نتیجه رسیده که هزینه حذف بخش ثروتمند جامعه، اغتشاشات و مشکلاتی است که ممکن است به وجود بیاید و اتفاقاً این هزینه بیش از فایدهای است که از حذف ثروتمندان نصیب دولت میشود. این در حقیقت اولین دلیلی است که میتوان برای تعلل دولت در حذف یارانه ثروتمندان نام برد.
سیاستهای رفاهی دولتها اغلب سعی دارند خانوارهای نیازمند را هدف قرار دهند. شناسایی این افراد مسالهای مهم برای اقتصاد ایران است؛ راههای بسیاری نیز برای شناسایی آنها وجود دارد.
نه تنها برای یارانههای نقدی بلکه برای سایر سیاستهای رفاهی نیز نیازمند شناسایی گروههای نیازمند هستیم. این قبیل سیاستها اگر با عدم شناسایی دقیق گروههای نیازمند همراه باشد موجب ناکارمدی آن سیاستها میشود. البته به نظر نمیرسد در نظر گرفتن درآمد بهعنوان تنها معیار بررسی «صلاحیت» افراد برای دریافت یارانه بسیار مناسب باشد. مشکل این است که افراد با درآمد بالاتر راحتتر میتوانند ثروت خود را با توجه به قدرت سرمایهای که دارند پنهان کنند، در نتیجه دولت نمیتواند دهکهای پایین درآمدی را به سادگی شناسایی کند.
بنابراین درآمدهای خوداظهاری مردم نمیتواند معیار عملیاتی و خوبی برای شناسایی افراد نیازمند باشد، راه صحیح برای شناسایی افراد نیازمند استفاده از معیارهای ترکیبی است. در این موارد بهتر است برای تصمیمگیری از ترکیب چند معیار که اصطلاحا ابزار نمایه (Proxy means) نامیده میشود استفاده کرد. یعنی دولت برای پرداخت یارانه، افرادی را که درخواست دریافت یارانه دارند، طبق معیارهایی امتیازبندی کند. امتیاز به عواملی که شخص را نیازمند و مستحق دریافت یارانه میکند تعلق میگیرد. تجربه شناسایی گروههای خاص به کمک بانکهای اطلاعاتی و تحقیقات میدانی در سایر کشورها نیز وجود دارد. در ایران نیز میتوان به این سمت حرکت کرد و قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی دولت را مکلف به تجمیع اطلاعات اقتصادی خانوارها و توزیع یارانه براساس این اطلاعات کرده است.
یک موضوع دیگر هم به هر حال معیاری و خطکشی است که دولت باید داشته باشند، دولت واقعاً معیار دقیقی برای اینکه تشخیص دهد، افراد مختلف کدامیک مستحق دریافت یارانه هستند یا خیر؟ ندارد. در حقیقت نظام اطلاعات در کشور ما به صورت دقیق و پیشرفته شکل نگرفته است. دلیل نبودن اطلاعات در ایران دو جنبه دارد، یکی اینکه اصلاً اطلاعاتی وجود ندارد و دولت نمیداند، واقعاً افراد جامعه درآمدشان چقدر است، ثروتشان چقدر است، چون ماهیت بسیاری از فعالیتهای اقتصادی در کشورمان به طور مشخص ثبت نشده است.
اکنون فرض کنیم، دولت یک معیار دقیقی هم داشته باشد، در واقع فرض کنید دولت میداند هر فردی چقدر درآمد دارد و از چه وضعیتی در زمینه درآمد-ثروت بهسر میبرد. سؤال بعدی که پیش میآید این است که واقعاً یارانه حق چه کسی است؟ این سؤال به نظر من خیلی مهم است و پاسخ به آن مقدار زیادی سلیقهای است. شاید یک دولتی بیایید و بگوید من به عدهای که درآمدشان زیر 200 تومان است باید یارانه بدهم و دولت دیگری بیایید و بگوید که خیر، نباید به این درآمد یارنه تعلق بگیرد. این موضوع قدری به نظر دولتها هم بستگی دارد.
این موضوع قدری سوال فلسفی است، به هر صورت فلسفه پرداخت یارانه چه بود و اصلاً چرا دولت یارانه را باید پرداخت کند. دولت در هر حال با این موضوع نیز درگیر است. فارغ از بحث فلسفی این موضوع، واقعاً دولت ابزار دقیقی برای شناسایی پردرآمدها یا حتی سطحی از شناسایی خانواده ها در دست ندارد.
برای پرداخت یارانه به اقشار کمدرآمد میتوان بهطور مثال معلولیت، وجود زن باردار در خانواده، ناتوانی عضوی از خانوار و داشتن امراض لاعلاج که توانایی کار را سلب میکنند، میزان سواد، زن بودن سرپرست خانوار، بیکاری سرپرست خانوار در حداقل دورهای معین و همینطور معیار جغرافیایی برای امتیازدهی را مد نظر قرار داد، منظور از معیار جغرافیایی، استان محل سکونت و شهری و روستایی بودن محل زندگی افراد است. تحقیقات مربوط به نقشه فقر کشور را میتوان در این جهت قرار داد.
اگر این نقشه فقر با اطلاعات جدید بهروزرسانی شود، جهت هدایت پرداختهای دولت را تا حدودی مشخص میکند، این روش میتواند راهکار خوبی برای شناسایی افراد بسیار نیازمند باشد. روش دیگر برای شناسایی افراد کمدرآمد، استفاده از نهادهای زیرمجموعه دولت است که طبق وظایف تعریف شده سازمان تعدادی از افراد نیازمند را شناسایی کردهاند، نهادها و سازمانهای متعددی ایجاد شده مانند صندوق بازنشستگی، سازمان تامین اجتماعی، کمیته امداد امام خمینی، سازمان بهزیستی، بنیاد مستضعفان و جانبازان، بنیاد شهید و امثال آن.
به نظر دولت باید به سمت راهحلی حرکت کند. این راه حل نظام تامین اجتماعی فراگیر است، در ایران وقتی میگویید، نظام تامین اجتماعی همه، حواسشان سمت دفترچه بیمه میرود، در صورتیکه وقتی من میگویم نظام تامین اجتماعی، منظورم دقیقاً نظامی همه جانبه است که هم وضعیت رفاهی خانوادهها را در نظر بگیرد، وضعیت اشتغال و بیکاریشان را در نظر بگیرد، سلامت هم یکی از بخش هاست.
بخش دیگر در این زمینه، اگر این فرایند یارانهها، از طریق یک نظام تامین اجتماعی پرداخت میشد، مکانیسم خاص خودش را داشت و به طور مشخص، امروز میتوانست پیگیری شود. ولی الان یارانهای که پرداخت میشود در اصطلاح یک روش پرداخت حقوق است. اینکه دولت به همه بگوید، یارانه نقدی به همه میدهیم، دیگر اسمش یارانه نیست. به نوعی حقوقی است که به همه ایرانیها داده میشود.
دولت باید از طریق سازمان بهزیستی، کمیته امداد، قبل از همه اینها وزارت رفاه، افرادی که واقعاً نیازمند هستند را شناسایی کند، منتهی چون این ماجرا در قالب دیگری رفته و از شکل نظام تامین اجتماعی جامع خارج شده، بجای اینکه از طریق نظام اجتماعی با تایید وزارت رفاه تخصیص پیدا کند، از طریق بودجه دولت و مستقیم در حساب مردم ریخته میشود. مشخصاً ممکن است آدمهایی نیازمندتر باشند و نیاز به پول بیشتری داشته باشند، از یک طرف هم افرادی نیاز ندارند، ولی چون مکانیسم شناسایی نبوده است، علاوه بر نیازمندان به افرادی که نیازی هم ندارند پرداخت شده است. سوال این است، چرا دولت به این سمت نمیرود که سامانی برای این طرح هدفمندی پیدا کند، دلیل آن این است که مکانیسمش درست طراحی نشد.
در هر صورت حذف عدهای از یارانهبگیران کار سخت و پرخطایی است و نیازمند برنامهریزی دقیقی است و شاید در حال حاضر تنها راه، همین پرداخت یارانه به تمامی افراد باشد، تا در آینده دولت کارآیی هزینههای خود را افزایش دهد و سازوکار بهتری برای تخصیص هدفمند منابع و شناسایی افراد نیازمند بهکار ببرد تا بتواند به یک نظام جامع و همهجانبه تامین اجتماعی که پرداخت یارانه نقدی بخش کوچکی از آن است، برسد. در حقیقت کمال چنین نظام تامین اجتماعی فراگیر و هدفمندی میتواند مکمل سایر سیاستهای دولت از قبیل سیاست-های رشد و اشتغالزایی شود که ممکن است در مواردی موجب آسیب پذیر شدن بعضی افراد شود. بهطور کل دولت باید به مرور افراد با درآمد پایین را شناسایی کند و کار کارشناسانه بیشتری برای حذف عدهای از دریافت یارانه یا اینکه به چه کسانی یارانه پرداخت شود، انجام دهد