بیاثری تحریک تولید با نقدینگی
بررسی میان رشد نقدینگی و رشد اقتصادی در سه افق زمانی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت حاکی از آن است که در کوتاهمدت و میانمدت رابطه مستقیم و نسبتا قوی بین رشد نقدینگی و رشد اقتصادی برقرار است، اما در بلندمدت تغییر رشد نقدینگی اثر معناداری بر رشد اقتصادی ندارد.
نکته دوم نیز واگرایی میان رشد نقدینگی و رشد اقتصادی حتی در کوتاهمدت در دوره تحریمها است. این موضوع نشان میدهد که در دوره تحریمهای اقتصادی که رکود اقتصادی عمدتا از ناحیه محدودیتهای شدید طرف عرضه اقتصاد بوده است، اتخاذ سیاست پولی انبساطی بهعنوان یک سیاست تقویت طرف تقاضا برای تحریک تولید و رشد اقتصادی جوابگو نبوده و تنها به افزایش نرخ تورم انجامیده است. ادبیات اقتصادی وسیعی در مورد تحریک رشد اقتصادی از مسیر خلق نقدینگی وجود دارد. این ادبیات انعکاسدهنده دیدگاههای مختلف در مورد نقش پول و سیاستهای پولی بر تولید و رشد اقتصادی است. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که در دورههای مختلف اقتصادی از جمله رونق و رکود سوالی که برای سیاستگذار پولی مطرح است آن است که برای کنترل وضع موجود در حالت رونق و برای خروج از شرایط رکودی آیا سیاست پولی میتواند راهکاری مناسب باشد؟
دیدگاههای نظری نقش پول در اقتصاد
از دیرباز دیدگاههای مختلفی در مورد نقش پول و اثر آن بر عملکرد واقعی اقتصاد مطرح شده است. از میان این دیدگاهها نظریات اقتصاددانان کینزی و کلاسیک در تقابل با یکدیگر بیش از دیگر نظریات به چشم میآیند. آنچه کینز به آن قائل بود، تحریک بخش واقعی و رشد اقتصادی از مسیر خلق پول بوده است. با وجود اینکه کینزینها برای رسیدن به وضعیت تعادلی در اقتصاد اجرای سیاستهای مالی را بر سیاستهای پولی ترجیح میدادند، اما معتقد بودند که سیاستگذار پولی با اعمال یک سیاست پولی انبساطی و از طریق تحریک سرمایهگذاری (کاهش نرخ بهره) منجر به افزایش تولید و رشد اقتصادی میشود. حال آنکه دیدگاه پولگرایان قائل به عقیم بودن سیاست پولی انبساطی در بلندمدت است. در این بین دیدگاه خنثی بودن پول در بلندمدت مبتنی بر معادله مقداری پول توسط اقتصاددانانی مانند فیشر و سپس توسط فریدمن تکمیل شد. رابطه مقداری پول بیانگر این موضوع است که مجموع رشد حجم پول و رشد سرعت گردش پول برابر است با مجموع رشد تولید واقعی و رشد سطح عمومی قیمتها. فیشر بر مبنای این رابطه معتقد بود که اگر سرعت گردش پول ثابت باشد، با توجه به میزان رشد تولید واقعی، رشد حجم پول به رشد سطح عمومی قیمتها منجر خواهد شد. در توضیح این دیدگاه باید خاطرنشان کرد که اساسا فیشر کارکردی که برای پول قائل بود به وسیله مبادله بودن و سنجش ارزش خلاصه میشد. بر این مبنا در دیدگاه اقتصاددانان کلاسیک اقتصاد به دو بخش حقیقی و پولی تقسیم میشد که در آن پول خنثی است، یعنی پول در تعیین متغیرهای حقیقی مثل تولید و اشتغال تاثیری نخواهد گذاشت.
دیدگاه میلتون فریدمن در بین اقتصاددانان پولگرای جدید برجستهتر به نظر میرسد. فریدمن با احیای رابطه مقداری پول معتقد بود «تورم پایدار» در همه جا پدیدهای پولی است. در صورت عدم تعادل در اقتصاد، در کوتاهمدت با اعمال سیاستهای پولی مناسب میتوان نرخ بیکاری را از نرخ طبیعی آن کاهش داد و موجب افزایش رشد اقتصادی شد، اما در بلندمدت نمیتوان نرخ بیکاری طبیعی را با اتخاذ سیاستهای پولی و مالی تغییر داد و افزایش رشد حجم پول در بلندمدت منجر به افزایش تورم خواهد شد، هرچند در کوتاهمدت میتواند اثرات محدودی بر تولید داشته باشد. البته این نظریه به معنای وجود یک رابطه دقیق بین نوسانات پولی و رشد اقتصادی نیست. وی معتقد بود با اعمال سیاستهای پولی مناسب اگرچه در کوتاهمدت میتوان نرخ بیکاری را کاهش و تولید را افزایش داد، اما با تعدیل انتظارات تورمی عاملان اقتصادی این روند ادامه نداشته و هزینهای جز تورمهای بالاتر را در پی نخواهد داشت. بنابراین در بلندمدت بازار پول، با تعدیل سطح قیمتها و تورم تسویه میشود نه تولید و رشد حجم پول نرخ تورم بلندمدت را تعیین میکند.
با بررسی روند رشد اقتصادی و رشد نقدینگی در اقتصاد ایران با افقهای زمانی متفاوت، میتوان به بررسی این موضوع پرداخت که سیاستهای پولی تا چه حد در راستای تحریک رشد اقتصادی حرکت میکنند. برای این منظور رابطه رشد نقدینگی و رشد اقتصادی در سه افق زمانی کوتاهمدت یک ساله، میانمدت 5 ساله و بلندمدت 10 ساله در اقتصاد ایران بررسی شده است.
اثر رشد نقدینگی بر رشد اقتصادی در افق زمانی کوتاهمدت یک ساله
با نگاهی به رشد نقدینگی و رشد اقتصادی کوتاهمدت (یک ساله) از سال 1380 تا 1393 میتوان دریافت که در برخی دورهها ارتباط مستقیم و همبستگی قوی بین رشد نقدینگی و رشد اقتصادی برقرار بوده است. به ویژه انبساط پولی سالهای 1384 و 1385 به افزایش رشد اقتصادی در این سالها انجامیده و در مقابل انقباض شدید پولی در سالهای 1386 و 1387 به کاهش قابل توجه رشد اقتصادی منتهی شده است و پس از آن انبساط پولی سالهای 1388 و 1389 با افزایش رشد اقتصادی همراه شده است.
اثر رشد نقدینگی بر رشد اقتصادی در افق زمانی میانمدت پنج ساله
بررسی روند رشد نقدینگی و رشد اقتصادی در یک بازه زمانی میانمدت (پنج ساله) از سال 1380 تا 1393 بیانگر آن است که ارتباط مستقیم و همبستگی قوی بین رشد نقدینگی و رشد اقتصادی در دوره 1380 تا 1390 برقرار بوده است. روند صعودی متوسط رشد نقدینگی پنج ساله طی سالهای 1381 تا 1386 با روند صعودی متوسط رشد اقتصادی پنج ساله در این دوره همراه بوده است و پس از آن روند نزولی متوسط رشد نقدینگی پنج ساله طی سالهای 1387 تا 1390 به روند نزولی متوسط رشد اقتصادی پنج ساله در این دوره انجامیده است. بنابراین تجربه تاریخی اقتصاد ایران نشان میدهد در افق زمانی میانمدت اعمال سیاست پولی در راستای تعیین رشد نقدینگی اثر معناداری بر نرخ رشد اقتصادی دارد. اما بررسی روند رشد نقدینگی و رشد اقتصادی در یک بازه زمانی بلندمدت (10 ساله) از سال 1380 تا 1393 ارتباطی بین رشد نقدینگی و رشد اقتصادی در این دوره را نشان نمیدهد. این امر شاهدی بر نظریه خنثایی پول در بلندمدت است و نشان میدهد که با وجود اثرات کوتاهمدت و میانمدت رشد نقدینگی بر رشد اقتصادی، در بلندمدت سیاست پولی نمیتواند اثر معناداری بر رشد اقتصادی برجای گذارد و تغییر در رشد نقدینگی عمدتا به تغییر نرخ تورم میانجامد.
اثر سیاست پولی بر رشد اقتصادی در دوره تحریم
بررسی رابطه میان رشد نقدینگی و رشد اقتصادی در هر سه افق زمانی (کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت) موضوع مهمی را آشکار میکند و آن واگرایی رشد اقتصادی و رشد نقدینگی در دوره تحریمهای اقتصادی یعنی طی سالهای 1391 تا 1393 است. این موضوع نشان میدهد که در دوره تحریمهای اقتصادی که رکود اقتصادی عمدتا از ناحیه محدودیتهای شدید طرف عرضه اقتصاد بوده است، اتخاذ سیاست پولی انبساطی بهعنوان یک سیاست انبساطی طرف تقاضا برای تحریک تولید و رشد اقتصادی جوابگو نبوده و این مساله حتی در کوتاهمدت نیز خود را نشان داده؛ چرا که انتظار میرفت در کوتاه مدت با انبساط پولی بتوان بر رشد اقتصادی اثرگذار بود اما آنچه در نمودار مشخص است آن است که در شرایط تحریم سیاست پولی کارآیی لازم را نداشته و افزایش رشد نقدینگی نتوانسته است به تحریک تولید و رشد اقتصادی بینجامد و عمدتا در افزایش تورم منعکس شده است.