شعر خوشحال
جمعه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۳۰ ق.ظ
یکنفر وقتِ کار، می خندید
از غم روزگار می خندید
گریه می کرد مَرد بی مایه
مرد سرمایه دار می خندید
خواب دیدم که بعدِ تدفینم
همسرم بر مزار می خندید!
آن زمانی که « ریزعلی » شد لخت
یکنفر در قطار می خندید!
داخل مترو جمعه شب دیدم
آدمی در فشار می خندید
یکنفر کرد اختلاس و سپس
در زمان فرار می خندید!
توی آلودگی زنی جان داد
خانم « ابتکار » می خندید!
افتخارم سرودن است و زنم
هی به این افتخار می خندید!
امیرحسین خوش حال
۹۴/۰۲/۲۵