بازار کار به کدام سمت می رود؟
اکنون مرحله¬ای از تحولات جمعیتی در کشور آغاز شده که به دوران "پنجره¬ی جمعیتی" معروف است. فاز پنجره جمعیتی با تورم جوانی جمعیت و ورود گروه بزرگی از جوانان که برای شغل و انباشت سرمایه¬ی انسانی رقابت می¬کنند، آغاز می شود. جمعیت جوان کشور از ویژگی¬های توسعه¬ای نظیر تحصیلات عالی، آگاهی و مهارت برخوردار است که می تواند منشاء تحولات اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیکی در کشور باشد. با در نظر داشتن منافع و مزایای بالقوه این تجربه گذار جمعیتی در کشور، جمعیت شناسان چنین ساختار جمعیتی را به «پنجره» یا «هدیه» جمعیتی تعبیر نموده، و اقتصاددانان نیز از آن به عنوان «سود جمعیتی» یاد کرده¬اند. بالفعل شدن این سرمایه بالقوه مستلزم آن است که اولاً، شناخت درستی از ویژگی ها و مزایای این جمعیت وجود داشته باشد، و ثانیاً، امکانات و شرایط لازم برای استفاده از چنین موهبتی فراهم گردد. در چنین شرایطی است که نیروی جوان موجود می تواند به تولید و بهر¬ه¬وری بپردازد، و رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی را تضمین نماید.
رسول صادقی / عضو گروه جمعیت شناسی دانشگاه تهران
در دوران پنجره جمعیتی نسبت جمعیت در سنین فعالیت افزایش یافته، به حداکثر خود میرسد و فرصتهای متعددی برای رشد و توسعه اقتصادی فراهم می گردد. موتورهای پنجره جمعیتی برای رشد و توسعهی اقتصادی، اثرات ترکیبی و رفتاری آن است. در این زمینه بلوم و ویلیامسون (1998) معتقدند پنجره و موهبت جمعیتی به دو دلیل موجب ایجاد فرصتهایی برای رشد تولید سرانه و رشد اقتصادی میشود؛ اول اینکه نوعی تأثیر خالص ساختار سنی در GDP کل وجود دارد؛ افزایش جمعیت در سنین فعالیت منجر به افزایش نسبت تولیدکنندگان به مصرفکنندگان میشود و این شرایط برای رشد تولید سرانه مطلوب است. این اثرِ ترکیبی با توجه به فراهم شدن زمینههای حضور زنان در بازار کار قوت بیشتری پیدا میکند. دلیل دوم به اثرات رفتاری ساختار سنیِ درحال تغییر بر میگردد. اثرات رفتاری اشکال مختلفی دارند، زیرا از یکسو، بدنهی در حال رشدی از نیروی کار جوان در ساختار نیروی کار وجود دارد که میتواند بهرهوری و تولید را افزایش دهد، و از سوی دیگر، با توجه به الگوی چرخهی زندگی، تغییرات ساختار سنی با ایجاد تغییراتی در الگوهای تولید و مصرف، منجر به افزایش تولید و پس انداز میشود.
از اینرو، مکانیزمهای ترکیبی و رفتاری پنجره جمعیتی نظیر افزایش عرضه نیروی کار، افزایش مشارکت زنان، کاهش نسبتهای وابستگی (بار تکفل)، تعامل تغییرات ساختار سنی جمعیت با چرخه زندگی تولید و مصرف، افزایش قدرت پس اندازها و سرمایهگذاری، بهبود و توسعه سرمایه انسانی، افزایش کیفیت جمعیت و غیره، فرصت طلایی و پتانسیلهای زیادی برای اثرگذاری مثبت بر رشد و توسعه اقتصادی فراهم میکند.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا پنجره جمعیتی (DW) به پنجره فرصت اقتصادی (EW) تبدیل خواهد شد؟ به بیان دیگر، چطور میتوان سود جمعیتی را به سود توسعهای تبدیل کرد؟ در پاسخ میتوان گفت که این وضعیت بهطور اتوماتیک عمل نمیکند و بهرهبرداری از آن نیازمند بسترهای مناسب اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نهادی است. دو بستر مهم برای بهرهبرداری از فرصت طلایی جمعیت برای توسعه، یکی گسترش فرصتهای شغلی و وضعیت اشتغال مساعد، و دیگری، سرمایهگذاری مطلوب است.
مهمترین چالش پیش روی پنجره و سود جمعیتی، بیکاری و فقدان فرصتهای شغلی به ویژه برای جوانان است. در این شرایط که بخش قابل توجهی از نیروی کار نمیتواند اشتغال داشته باشد، سود بالقوه جمعیتی به آسانی تبدیل به «بار جمعیتی» میشود. بیکاری یکی از مهمترین چالشهای پیشروی جوانان ایرانی است که پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مختلفی را به دنبال داشته و دارد. دو عامل عمدهای که این وضعیت را رقم زده، یکی تورم جوانی به معنای رشد بالای جمعیّت در دوره بعد از انقلاب، و دیگری عدم برنامهریزی مناسب اقتصادی-اجتماعی است.
گروههای سنی واقع در سنین جوانی، بالاترین میزان بیکاری را در مقایسه با سایر گروههای سنی دارند. به طور متوسط سالانه 1.2 میلیون نفر جوان وارد بازار کار میشوند، این درحالی است که سالانه فقط 300 هزار نفر نیروی کار بازنشسته میشوند. میزان بیکاری زنان جوان تقریباً دو برابر مردان جوان است. نیمی از زنان فعال در دهه 20 زندگی شان نمیتوانند کار پیدا کنند و بخش کوچکی از زنان، جمعیت فعال را میسازند که یا در بازار کار هستند یا متقاضی ورود به بازار کار می باشند. بر اساس آخرین آمار نیروی کار مرکز آمار ایران، در سال ۱۳۹۳ زنان با ۴۳.۶درصد نرخ بیکاری جوانان ۱۵-۲۴ساله را تشکیل می دهند در حالی که نرخ بیکاری مردها در این گروه تنها ۱۹.۱درصد است. نرخ بیکاری جوانان ۱۵-۲۹ساله را نیز ۳۸.۹درصد زنان و ۱۶.۳درصد مردان تشکیل می دهند.
علاوه بر بالا بودن نرخ بیکاری جوانان، محاسبه سهم جوانان از جمعیت بیکار نشان می دهد که در سال 1355، 43 درصد بیکاران کشور را جوانان 29-15 ساله تشکیل میداده است. این رقم در سال 1385 به حدود 77 درصد افزایش یافته است. بر اساس نتایج سرشماری 1385 حدود 3 میلیون بیکار در کشور بوده است که 77 درصد آن (2.3 میلیون نفر) در سنین جوانی (29-15 سال) بودهاند. این رقم برای مردان 74 درصد و برای زنان 84 درصد بوده است. در سال 1390، بیش از 3.5 میلیون نفر بیکار داشته ایم که 62.4 درصد آنها (جمعیتی برابر با 2.2 میلیون نفر) در گروه سنی 29-15 سال قرار داشته اند، این رقم برای مردان و زنان به ترتیب 59 درصد و 73 درصد بوده است.
طبق آمارهای موجود در فاصله سالهای 91-1383 از مجموع ۲.۶ تا 3.5 میلیون بیکار کشور، ۱.۷ تا حدود ۲.3 میلیون نفر در سنین ۱۵ تا ۲۹ سال قرار داشته اند. به عبارت دیگر، کشور در ۸ سال گذشته در اوج تقاضای کارجویان برای کار قرار داشته و طبق گفته کارشناسان، فشار تقاضا برای ورود به بازار کار تا حداقل نیمه دهه ۹۰ نیز ادامه خواهد یافت. در سالهای اخیر بالاترین نرخ بیکاری مربوط به گروه سنی 15 تا 29 سال بوده که رقمی حدود 25 درصد بوده است، رقمی که دو برابر میزان بیکاری عمومی است. فاصله و شکاف نرخ بیکاری جوانان و نرخ بیکاری عمومی در کشور حداقل ۱۰ درصد است که فاصله قابل توجهی است. طبق آمار رسمی و اظهار نظر مقاماتی مانند وزیر کار، در حال حاضر نیز 6 میلیون جویای کار در کشور وجود دارد و در سالهای پیشِ رو 7 میلیون دیگر به این تعداد اضافه خواهد شد. 4 میلیون و 500هزار نفر آنها را نیز فارغالتحصیلان دانشگاهی تشکیل میدهند. بهاینترتیب پیشبینی میشود در صورت حل نشدن بیکاری این دسته از جوانان طی 2 سال آینده، یک سونامی 5 میلیون نفری از بیکاران مطلق در کشور به راه افتد. این آمارها نشان میدهد با روندی که در سالهای گذشته طی شده، نتوانستهایم از فرصت پنجره جمعیتی بهره ببریم. این پنجره در کشورهایی مانند چین و ژاپن به رشد و توسعه آنها منجر شده، اما در ایران به خیل بیکاران و مشکلات اجتماعی دامن زده است.
نکته قابل توجه دیگر، تفاوتهای استانی در نرخ بیکاری جوانان کشور است. نرخ بیکاری مردان جوان در 8 استان کشور از مرز 30 درصد فراتر رفته؛ مثلاً در استانهای خوزستان، سیستان و بلوچستان به 38 درصد رسیده است. این نرخ در استانهای ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، لرستان و کرمانشاه به مرز 35 درصد نزدیک شده است. نرخ بیکاری زنان جوان در 5 استان کشور، یعنی استانهای کهگیلویه و بویراحمد، ایلام، لرستان، خوزستان و کرمانشاه نیز از 50 درصد فراتر رفته و حتی در استان کرمانشاه به 60 درصد رسیده است .
نکته قابل تأمل در بیکاری جوانان در ایران، نرخهای بالای بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی است. در سالهای اخیر، بیشترین درصد کارجویان کشور را جوانانی تشکیل میدهند که پس از تحصیلات دانشگاهی متقاضی کار هستند. بعد از رقابت آموزشی و تحصیلی، جوانان ایرانی با موانع متعددی در گذار به اشتغال مواجهند. بهویژه جوانان فارغ التحصیل دانشگاهی که با میزان بالای بیکاری و همچنین طول مدت طولانی بیکاری روبرو هستند. بر اساس برآورد صالحی اصفهانی و اگل (2007) تقریباً سه سال بیکاری برای آنهایی که شغلی ندارند، از زمان فارغ التحصیلی مورد انتظار است.
بر اساس برآوردها، حدود ۴۳ درصد کل متقاضیان کار کشور فارغ التحصیلان دانشگاهی هستند. سهم زنان بیکار با تحصیلات دانشگاهی از جمعیت بیکار حتی به 50 درصد رسیده است. میزان بیکاری جوانان در میان افراد با تحصیلات دانشگاهی بالاترین است. به طوری که نرخ بیکاری برای کل جوانان 25 درصد، اما برای جوانان با تحصیلات دانشگاهی 37 درصد است. میزان بیکاری مردان و زنان جوان با تحصیلات دانشگاهی به ترتیب، 29 و 48 درصد بوده است.
بیکاری جوانان بویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی، هزینههایی را بر اقتصاد، جامعه، افراد و خانوادههایشان وارد میکند. معمولاً جوانانی که قادر به کسب درآمد نیستند، از نظر مالی توسط خانوادههایشان حمایت میشوند، در نتیجه منابع مالی برای سرمایهگذاری در بخشهای مختلف اقتصادی برای خانواده ها کاهش مییابد. در اینصورت، سرمایه گذاریهایی که برای آموزش و تحصیلات انجام شده نیز از دست میرود. همه این موارد تهدیدی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی خواهد بود.
اگر روندهای جدید تغییرات ساختار سنی جمعیت در ایران، به ویژه حجم قابل توجه جمعیت جوان، به درستی مدیریت شود و سیاستهای مناسب و مؤثر اتخاذ شود، میتوان زمینهی بهرهبرداری از پنجرهی جمعیتی فرصت را فراهم آورد و ابعاد مختلف توسعهای را بهبود بخشد. اما در مقابل، اگر مدیریت ضعیف امتداد یابد، نه تنها این فرصت از دست خواهد رفت، بلکه با روی دیگر سکه یعنی تهدیدها، چالشها و مسائل آن بیشتر روبهرو خواهیم شد.