بانکهراسی شبکهای
انتشار شایعاتی درباره ناتوانی شرکت پدیده شاندیز در بازپرداخت تسهیلات دریافتی از موسسه «میزان» کافی بود تا صدها مشتری نگران به شعب این موسسه در سه استان خراسانی کشور هجوم ببرند. هجوم یکباره سپردهگذاران به شعب میزان و درخواست آنان برای بازپسگیری سپردهها خیلی زود به یک بحران مالی برای موسسهای تبدیل شد که با وجود نداشتن مجوز از سوی بانک مرکزی، 15 سال به فعالیت خود ادامه داده بود و رویای تبدیل شدن به بانک را در سر میپروراند. مسوولان میزان به شیوههای مختلف تلاش کردند به سپردهگذاران اطمینان دهند که خطری متوجه سرمایه آنان نخواهد بود اما فشار افکار عمومی و گردش اخبار گوناگون در شبکههای اجتماعی به حدی بود که حتی دستگیری عدهای به عنوان شایعهساز نیز نتوانست جو روانی شکلگرفته علیه این موسسه را آرام کند.
این رویداد تنها مثال کوچکی از «هراس بانکی» (Banking Panic) است که سبب ورشکستگی بانکهای بسیاری در سراسر جهان شده و بحرانهای مالی متعددی را رقم زده است. هراس بانکی در تعریف، به هجوم سپردهگذاران برای دریافت وجوهی که نزد بانکها سپردهگذاری کردهاند، گفته میشود و معمولاً در پی عدم اطمینان ناشی از حوادثی نظیر جنگ، شورش یا کودتا در کشور یا سوء مدیریت در یک یا چند بانک رخ میدهد. هنگام بروز چنین پدیدهای حتی بانکهای مطمئن نیز در معرض ورشکستگی قرار میگیرند چرا که با وجود داشتن اعتباری چندین برابر موجودی سپردهگذاران، با هجوم یکباره مشتریان برای دریافت سپردهها نمیتوانند پاسخگوی همه آنان باشند.
تردیدی نیست که بازارهای مالی بازارهای وابسته به اطلاعات هستند. تلگراف نخستین تکنولوژی بود که توانست به انتقال این اطلاعات کمک کند. اما همانقدر که توانست برای اقتصاد و جریان اطلاعات مورد نیاز بازارها پیامدهای مثبتی به ارمغان بیاورد، رهاوردهای ناخوشایندی نیز به همراه داشت. پس از ظهور این تکنولوژی، بانکها و بازارهای مالی بارها و بارها شاهد هجوم مشتریانی بودند که در پی انتشار اخبار یا شایعات، نگران و سراسیمه خواهان بازپس گرفتن سپرده یا فروش سهام خود میشدند. بنا به گزارش بانک انگلستان، در کشورهای صنعتی، هراس بانکی از چهار مورد در قرن هجدهم به 12 مورد در قرن نوزدهم و 22 مورد در قرن بیستم افزایش پیدا کرده است. هراس بانکی پدیده جدیدی نیست اما آیا در حضور شبکههای اجتماعی مدرن که به همهگیری سریع آن دامن میزنند، بازارهای مالی آسیبپذیری بیشتری پیدا کردهاند؟
اگر در گذشته برای انتشار اخبار و شایعات مربوط به این بازارها روزها و ساعتهای زیادی وقت لازم بود امروزه به مدد شبکههای اجتماعی، گسترش اپیدمی واهمه از ضرر و زیان، سرعتی صدچندان پیدا کرده است. دیگر فرقی نمیکند در کدام گوشه از جهان چه اتفاقی رخ میدهد. اخبار و اطلاعات، درست یا نادرست، کامل یا ناقص، شفاف یا مبهم به سرعت باد منتشر میشود. هر فرد میتواند با یک کلیک، دهها بار خبری را بازنشر کند که ممکن است در افکار عمومی منشاء یک سونامی باشد. نهادها، موسسات و چهرهها، همه در خانههای شیشهای زندگی میکنند. چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد. اکنون در سراسر جهان شبکههای اجتماعی به ابزاری برای انتشار اطلاعاتی تبدیل شدهاند که میتواند به نحو ناخوشایندی بازارهای مالی را دچار شوک کند. این اطلاعات گاهی صحیح و قابل اطمینان اما در اغلب مواقع نادرست، ناقص یا دستکاریشده است.
به نظر میرسد اطلاعات نادرست، شایعات، شوخیهای فریبآمیز (Hoaxes) و شنیدهها، ناگزیر هر از گاهی بازارهای مالی را به بازی میگیرند. فیشر بلک، اقتصاددان و مدیر سابق انجمن مالی آمریکا معتقد است بسیاری از تاجران و سرمایهگذاران بر مبنای اطلاعات اشتباه یا نادرست عمل میکنند و اطمینان زیادی به این اطلاعات دارند در حالی که به واقع احساس امنیت آنان واهی و نابجاست. وی معتقد است این شیوه عملکرد سبب ایجاد اختلال و ناکارآمدی بازارهای مالی میشود. تا وقتی این دست اطلاعات خریدار دارد گروهی نیز مشغول تولید این اطلاعات گمراهکننده خواهند بود. «شایعهسازان» یا ترولها در فضای وبلاگها و شبکههای اجتماعی هیزم به آتش میریزند و سبب تشدید تنشها در افکار عمومی میشوند؛ افکاری که موج آنها میتواند بحرانساز شود. بدین ترتیب افکار عمومی در مقابل یک شرکت، بانک، فرد، جایگاه، سیاست یا دیدگاه، بدون در نظر گرفتن واقعیت یا حتی عقلانیت و ترجیحات شخصی جبههگیری میکنند یا ترجیح میدهند با هر واکنشی حتی غیرعقلانی از سپرده یا سرمایه خود در برابر ضررهای احتمالی محافظت کنند.
اما اگر بپذیریم که شایعات برمبنای اطلاعات غیرواقعی و بدون مدارک و مستندات شکل میگیرند میتوان انتظار داشت که تاثیرگذاری آن بر افکار عمومی موقت باشد و حبابهراسی که در جامعه ایجاد شده خیلی زود بترکد. اگر مدرک جدیدی برای دامن زدن به شایعات رو نشود، توفان فروکش خواهد کرد اما تا آن زمان قطعاً کنشگران بازارها ضررهای زیادی متحمل خواهند شد.
در ژانویه سال 2013، شایعه استعفای غیرمنتظره مدیرعامل Deutsche Bundesbank در کمتر از نیمساعت بیش از 250 هزار بار در شبکههای اجتماعی از جمله توئیتر بازنشر شد و در همین مدت ارزش یورو در برابر دلار 55/0 درصد کاهش پیدا کرد. گرچه این افت ارزش ناچیز به نظر میآید اما با در نظر گرفتن گستردگی چشمگیر بازارهای بینالمللی ارز میتوان تخمین زد که فعالان بازارهای مالی در مجموع چه ضرر سنگینی متحمل شدهاند. مسوولان بانک در مدت کوتاهی خبر را تکذیب کردند و تکذیبیه مذکور نیز در شبکههای اجتماعی بیش از 350 هزار بار بازنشر شد اما، بازگرداندن آب رفته به جوی امکانپذیر نبود. این تنها یک مورد از شایعاتی است که در بازارهای مالی جهان زلزله ایجاد کرده است.
رویدادهایی از این دست اما، برای سیاستگذاران ارتباطی در حوزه اقتصاد درسهای ارزشمندی دارد. نهادهای اقتصادی میبایست با این پدیده آشنا باشند، راههای مقابله با آن را به خوبی بشناسند و از همه مهمتر برای پیشگیری از وقوع آن تدابیری بیندیشند. ارتباطات اقتصادی-مالی، بخشی از علم ارتباطات است که به درک بهتر این پدیده و تدوین راهکارهایی برای مواجهه با آن کمک میکند.
تردیدی نیست اطلاعاتی که در یک نظام ارتباطات اقتصادی-مالی منسجم و کارا به جریان میافتد باید سودمند باشد. منظور از اطلاعات سودمند اطلاعات دقیق، به موقع، متناسب و مرتبط، قابل درک و اقتصادی است. به همان اندازه که انتشار اطلاعات صحیح و به موقع در یک سیستم میتواند به بهبود فرآیندهای اقتصادی کمک کند شواهد بسیاری وجود دارد که اطلاعات نادرست، نامناسب، کنترلنشده یا تاییدنشده و غیرمعتبر میتواند صدمات جبرانناپذیری به این سیستم وارد کند. پس، برای جلوگیری از انتشار اخبار و اطلاعات نادرست و شایعاتی که میتواند تبعات جبرانناپذیری برای جامعه در پی داشته باشد، نظام اطلاعرسانی اقتصادی باید دقیق، هوشمند و منسجم عمل کند ضمن آنکه برای پاسخگویی به افکار عمومی و اطلاعرسانی جامع، نهاد یا دست کم اتاق فکر قوی و متمرکزی وجود داشته باشد.
روابط عمومیها گرچه در چنین شرایطی میتوانند نقش اتاق فکر را برای یک سازمان ایفا کنند اما مسوولان ارشد سازمانها نباید به عملکرد سنتی روابط عمومی بسنده کنند.
طی مدتی که رسانهها از مشکلات موسسه میزان در بازپس گرفتن سرمایه 440 میلیاردتومانی از پدیده شاندیز سخن میگفتند بسیاری از مدیران این موسسه با انتقاد از رسانهها این اخبار را تشویش اذهان عمومی نامیدند. اما متاسفانه پیشبینی رسانهها درست از آب درآمد و میزان منحل شد. اکنون بسیاری از کارشناسان اقتصادی، بانک مرکزی را به دلیل بینظمی در بازار غیرمتشکل پولی و ناامنی برای سپردههای مردم مورد انتقاد قرار میدهند اما از منظر ارتباطات، آنچه بر میزان گذشت هشداری نسبت به ضعف عملکرد بانک مرکزی در حوزه انتشار اطلاعات و مواجهه با بحران در افکار عمومی بود.
دوران روابط عمومیهای سنتی به پایان رسیده است؛ تا به خود بیایند و بخواهند با تکیه بر رسانههای سنتی اطلاعات را تکذیب یا اصلاح کنند، انتشار ویروسی اخبار در شبکههای اجتماعی افکار عمومی را برای کنشهای دستهجمعی بسیج کرده است. روابط عمومی مدرن باید خود را با رسانههای اجتماعی و شیوههای تعامل با آن تطبیق دهد. در غیر این صورت میتوان انتظار داشت، بانکهراسی به سبک میزان، بار دیگر یقه نظام بانکی را بگیرد.