اخلاق توسعه ای نداریم
درحالی که دولت طی یک سال و نیم گذشته تلاش کرده تا فضای حاکم بر بازار کار را به سمت بهبود سوق دهد ولی همچنان نگرانیهایی در مورد آینده بازار کار کشور وجود دارد. فعالان اقتصادی بر این باورند که رکود اقتصادی، کاهش میزان سرمایهگذاری و سایه تحریمها مانع از توسعه اقتصادی شده است. به همین دلیل امکان بهبود وضعیت کسب وکارها در کشور مهیا نیست. سیدحامد واحدی، عضو هیات رییسه اتاق تهران در مورد روند رو به رشد این روزهای توسعه اقتصادی کشور معتقد است که توجه به نرخ بیکاری، وضعیت تورمی و شرایط کلی اجتماعی کشور نشان میدهد با وجود 8 دهه تلاش برنامهنویسان برای توسعه اقتصاد ایران هنوز موفقیت قابل توجهی کسب نشده است زیرا ساختار اقتصاد ایران «برنامهپذیر» نیست.
وی بر این باور است که اجرایی کردن برنامه پنجم توسعه سرنوشتی عجیب پیدا کرده و به گفته نویسندگان آن سبکترین برنامه اقتصادی کشور از نظر حجم بوده است. واحدی همچنین از جدیت دولت یازدهم در تدوین و نگارش برنامه ششم توسعه با توجه به اظهارنظرها و گزارشهای مسوولان دولتی خبر داد و در ادامه گفتوگو خود با «تعادل» به این موضوع پرداخت که چرا هیچ برنامه توسعهیی در اقتصاد ایران تاکنون کامیاب نبوده است. در ادامه مشروح گفتوگو خواندنی سید حامد واحدی خزانهدار اتاق بازرگانی تهران را میخوانید.
وضعیت فعلی توسعه کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
امروز یکی از اصلیترین دلمشغولیهای ما، موضوع توسعه است. توجه به نرخ بیکاری، وضعیت تورمی و شرایط کلی اجتماعی کشور نشان میدهد با وجود 8دهه تلاش برنامهنویسان برای توسعه اقتصاد ایران هنوز موفقیت قابل توجهی کسب نکردهایم. البته نباید و نه میتوان دستاوردهای تمامی سالهای گذشته را نادیده گرفت و اتفاقا باید قدردان زحمتهای کشیده شده هم بود. به عنوان یک فعال بخش خصوصی به خوبی درک میکنم که فعالیتهای اجرایی در ایران با چه موانعی همراه است و به همین دلیل هم آنچه رخ داده را نه کم ارزش که بسیار مهم و مفید میدانم.
اما موضوع اصلی این است که اکنون چگونه میتوانیم در مورد آینده توسعه در کشور اظهارنظر کنیم. بررسی تاریخ اقتصاد کشور نشان میدهد در دهه 40 و بعد هم در دهه 50 برنامههای توسعه با سرعت نسبتا مناسبی اجرایی میشدند. بعدها در دهه 60 برنامهنویسی در کشور متوقف شد، در دهه 70 برنامه توسعه معروف به تعدیل ساختاری با موانع اجرایی مواجه شد و مدتی بعد برنامه چهارم توسعه عملا نیمه کاره رها شد. با این وجود در ارزیابی کلی میتوان ادعا کرد که برنامه سوم و نیمی از برنامه چهارم تمام آنچه به شمار میآید که طی سالیان گذشته در کشور ما به عنوان برنامههای توسعهیی اجرایی شده است. بعدها برنامه پنجم توسعه سرنوشتی عجیب پیدا کرد. این برنامه حداقل به گفته نویسندگان آن سبکترین برنامه اقتصادی کشور از نظر حجم بوده است. همین برنامه «سبک» هم به «سادگی» بایگانی شد تا عملا از موضوع برنامه و برنامهنویسی تنها نامی برای ثبت در تاریخ باقی بماند.
به نظر شما دولت یازدهم تا چه حد در تدوین و نگارش برنامه ششم توسعه جدی است؟
گزارشها و برخی اظهارنظرهای مسوولان کشور نشان میدهد که نگارش برنامه ششم توسعه در دولت یازدهم با جدیت آغاز شده است. آنچه میدانیم این است که تعدادی از کارشناسان خبره و توانمندی که نگارش برنامه سوم و چهارم را برعهده داشتند برای نگارش برنامه ششم هم گردهم آمدهاند. اما به نظر میرسد موضوع برنامههای توسعهیی در ایران بحثی فراتر از کیفیت نگارش آن است. اما سوالات اصلی این است که آیا ما اعتقادی به اجرای برنامههای بلندمدت توسعهیی داریم؟ آیا دستگاه اجرایی کشور حاضر است به نسخه آماده شدهیی از ایدههای اقتصاددانان توجه کند؟ آیا دولتها درحالی که میدانند برنامه را برای دولت دیگری مینویسند، وقت و انرژی کافی برای نگارش آنها صرف میکنند؟ آیا اساس بهترین و تنها راهحل توسعه اقتصاد کشور نگارش برنامههای توسعهیی است؟ یا اینکه ما باید الگوی دیگری داشته باشیم؟
یک مقایسه ساده نشان میدهد که برنامههای توسعه در اقتصاد ایران ناکارآمد بودهاند. ایران و کره جنوبی تقریبا فرآیند حرکت به سمت توسعه را با هم آغاز کردند. قطعا هم نیازی نیست که در این گفتوگوی کوتاه به پیشرفت کره جنوبی و عقبگرد اقتصاد ایران اشاره کنم.
تنها یک یادآوری کوتاه کفایت میکند. بسیاری از خوانندگان این مطلب در همین لحظه یا این متن را روی گوشیهای هوشمند ساخت کره جنوبی میخوانند یا اینکه از آنها بهره دیگری میبرند. برنامههای توسعهیی در کره جنوبی نه به سبک ما که دقیقا در شکلی متفاوت از اقتصاد ایران اجرایی میشدند. نکته بسیار مهم این است که ساختار اقتصاد ایران «برنامهپذیر» نیست یا بهتر است با کمی اصلاح و احتیاط تاکید کنیم که ذهن مدیر یا فعال اقتصادی ایرانی شاید «برنامهپذیر» نباشد.
حداقل با کمی محافظهکاری میتوانیم جمله اصلاح شدهتری را بهکار ببریم و بگویم « ذهن مدیر ایرانی حاضر نیست بپذیرد که برنامه نوشته شده توسط فرد یا سازمان دیگری را اجرایی کند.» متاسفانه ساختار اداری و اخلاقی ما به سمتی پیش رفته که برنامههای توسعه را به سندی برای بایگانی شدن تبدیل کرده است. سندی که ساعتها زمان کارشناسی و هزینه برای نگارش آنها صرف میشود ولی در نهایت دست به دست از دولتی به دولت دیگر و از دستگاه اجرایی به دستگاه اجرایی دیگر میرود. مدیران اجرای تکنوکرات حداقل در ایران نشان دادهاند که تمایلی به پیروی از الگوی واحدی به نام برنامههای توسعه ندارند. به این معنا که برنامههای اجرایی یا از طریق وزارتخانهها به معاونتهای زیرمجموعه به عنوان دستور «رییس و وزیر» ابلاغ میشود یا اینکه با عنوان سند اداری به دست زیرمجموعهها میرسد. نتیجه این روش بیاستفاده ماندن برنامههای بالادستی میشود. در مواقعی که دستگاههای اجرایی زیر بار اجرای برنامه میروند، هم حواشی سیاسی مانع ادامه اجرای برنامه میشود بنابراین آنچه باقی میماند عدم اجرای برنامههای توسعه است.
از دیدگاه شما برای اینکه برنامههای توسعه کشور به خوبی پیش رود باید چه اقداماتی صورت گیرد و چرا تاکنون نتوانستهایم در برنامههای توسعه موفق عمل کنیم؟
اقتصاد ایران امروز به تغییر نگاه و روش نیاز دارد. دولت یازدهم به مردم یادآوری کرد که امید را از دست ندهند. طی دو سال گذشته نیز تمامی اقدامات و فعالیتهای اقتصادی کشور و مردم بر محور همین امید پیش رفته است ولی شاید زمان آن رسیده که بخش دوم شعار دولت نیز به کار گرفته شود. امروز همگی با نهایت همدلی و به دور از بلندپروازیها و تمایلات سیاسی باید «تدبیر» کنیم که چگونه اقتصاد گرفتار رکود را از این شرایط خارج کنیم. میدان اقتصاد جای احساسات نیست. همه کسانی هم که در این میدان عمل میکنند به خوبی میدانند تصمیمات اقتصادی براساس خردجمعی و منطقی استوار اتخاذ میشود. به همین جهت شاید نیاز باشد بار دیگر الگوهای رفتارهای مدیریتی کشور را مرور کنیم. آیا اقتصاد ایران با برنامههای توسعه به مسیر پیشبینی شده میرسد؟ اگر الگوی برنامههای توسعه در اقتصاد ایران موفق بوده چرا سرنوشت همگی برنامههای توسعهیی ما به اجرای نیمه کاره یا نگارش نیم بند ختم شده است. اساسا حتی اگر الگوی برنامههای توسعه در اقتصاد ایران موفق بوده چرا امروز وضعیت ما اینگونه است؟ چرا قدرت اول اقتصادی منطقه نیستیم؟ چرا نرخ بیکاری ما عذابآور است و سوالات بسیار دیگر.
ممکن است برخی از این نکات در ساحت فضای سیاسی پاسخ داده شوند ولی به نظر میرسد که سطح این بحث فراتر از دولتها، احزاب و گروههای سیاسی و دیدگاههای آنها باشد. شاید ذهنیت اقتصادی ما پیروی از الگوهای اینگونه را نمیپذیرد. در همین فضای اقتصادی طی سالهای گذشته الگوی دیگری از توسعه با عنوان «اقتصاد مقاومتی» به میدان آمده است.
این الگوی اقتصادی نکات بسیار مهم و کلیدی را در دل خود دارد که حداقل با اجرای آن میتوانستیم قدمهای موثر و مفیدی برداریم ولی امروز حتی از اجرای این برنامه هم عقب هستیم. اقتصاد ایران امروز به دلیل وحدتی که در کشور یا حداقل در فضای اقتصادی کشور حاکم شده به سمت خروج از رکود میرود. فرآیند نگارش برنامه ششم توسعه نیز به طور حتم به اجرا در دولت یازدهم نمیرسد.
از سوی دیگر همگی کارشناسان هم روی این نکته وفاق دارند که اجرای برنامه پنجم توسعه بیفایده است. بنابراین امروز میتوانیم حداقل با اجرای برنامه اقتصاد مقاومتی درکنار سیاستهای خروج از رکود اقتصادی، گامهای موثری را برای تغییر فضای حاکم بر اقتصاد کشور برداریم. پس از خروج از بحرانهای روزانه و ماهانه اقتصادی هم میتوانیم بیشتر به آنچه طی 4دهه گذشته بر اقتصاد کشور گذشته است، فکر کنیم. میتوانیم این موضوع را به نقد کارشناسی بگذاریم که چرا هیچ برنامه توسعهیی در اقتصاد ایران کامیاب نبوده است. آیا زمان تغییر مسیر نرسیده است؟