نقد یا بهتر بگویم مخالفتی که همواره روی برخی سیاستهای اصلاح ساختاری در اقتصاد ایران سایه سنگینی انداخته، نواختن آنها به چوب تشابه با سیاستهای موجود در نسخههای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی است؛ نسخههایی که از دید مخالفان نتیجهای جز له شدن زیر چرخهای توسعه، آشوب و شورش، کم شدن درآمد مردم و آزادسازی بیحد و حصر نداشته و کشورهایی که این نسخهها را استفاده کردند جهانسومیهایی بودند که در جریان تجارت آزاد مستعمره کشورهای توسعهیافته شدهاند. اما این اتهام تا چه اندازه درست است؟ آیا هیچ یک از مخالفان و منتقدانی که این شباهت اتهامگونه را فریاد میزنند به نمونههای مصداقی هم اشارهای میکنند؟ واقعاً نسخههای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، دو نهاد اقتصادی جهانی که پس از جنگ جهانی دوم و از دل اجلاس برتونوودز برآمدند، چنین هدفی دارند؟