شاید بشود که شارژ فک بفروشم
فرشی بکنم پهن و پفک بفروشم
حرّاج کنم روی زمین ابر سفید
آسفالت سیاه در فلک بفروشم
در دست چپم شاپرک انبار کنم
در پنجه ی راست قاصدک بفروشم
نان را بدهم اشانتیون تا مهمان
آن را بخورد به او نمک بفروشم
تبلیغ کنم: «آی تشک با نخ مس..»
تعویض کنم سم شتک بفروشم
در کوه به شاهین و به کرکس عینک
در دشت، علف به بزبزک بفروشم
فرشی بکنم پهن و پفک بفروشم
حرّاج کنم روی زمین ابر سفید
آسفالت سیاه در فلک بفروشم
در دست چپم شاپرک انبار کنم
در پنجه ی راست قاصدک بفروشم
نان را بدهم اشانتیون تا مهمان
آن را بخورد به او نمک بفروشم
تبلیغ کنم: «آی تشک با نخ مس..»
تعویض کنم سم شتک بفروشم
در کوه به شاهین و به کرکس عینک
در دشت، علف به بزبزک بفروشم