جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

زندگی بر پایه اقتصاد

      آقای دکتر، شما تا چه حد با افشاگریهای متعدد اخیر با موضوع فساد موافقید و آن را به مصلحت می دانید؟

 

اصولا من زیاد با این شیوه های «افشا گری» موافق نیستم. این روش ها البته صرفا در ایران وجود ندارند و در رسانه های جهان ما با نوعی  ادبیات «افشاگری» یا ماجراهای «رسوایی» سروکار داریم که  بیشتر خاص  روزنامه ها و نشریات «زرد»  است. این امر را باید از آنچه در دنیا به آن «روزنامه نگاری پژوهش گرانه» (investigation) می نامند جدا کرد. در این گونه از  رسانه ها، پیش از آنکه  مطلبی منتشر شود، تحقیقات مفصلی انجام می گیرد و مسائل کاملا روشن و  با مدارک در نزد  رسانه موجودند؛ بنابراین  ما با مسائلی مثل «شایعه پراکنی» و  بازی های سیاسی فاصله زیادی داریم.  اما در کشور ما متاسفانه سیاست زدگی  بسیار  گسترده ای که در همه زمینه ها وجود دارد، بهترین زمینه ها را به شایعه پراکنی ها، توهین ها و  روش های «لو دادن» ، «مچ گیری»، «افشا گری» و غیره می دهند. به صورتی که امروز دیگر  نخبگان جامعه ما نیز از  دانشگاهیان گرفته تا روشنفکران، در  شیوه های  سخن گفتن و  رو در رو شدن با یکدیگر به دنبال «مچ گیری» هستند. مثلا نگاه کنید به آنچه به نام «نقد» های فکری نوشته می شوند و در آنها هدف یا فضل فروشی است یا تخریب و یا تکریم طرف مقابل. در این شرایط فکر نمی کنم  این گونه «افشا گری ها» هیچ تاثیری جز  پایین تر بردن سطح اعتماد در جامعه را داشته باشد. هم اعتماد جامعه به دولتمردان و مسئولان و هم اعتماد مسئولان نسبت به شهروندان. راه حل درست، «افشا گری» نیست، بلکه آن است که هم  مردم تلاش کنند  خود را به تدریج از فساد و  وسوسه شدن برای  به دست آوردن پول های ساده و بی زحمت و تن دادن به هر کاری صرفا برای به دست آوردن مال و مقام  جدا شوند و هم مسئولان کار خود را به درستی انجام دهند: اگر عدالت درست اجرا شود و  به جای نمایش دادن ها و شعار ها، اقدامات عملی و  قانع کننده انجام بدهیم، مطمئنا  به نتایج بسیار بهتری از «افشا گری» ها می رسیم.   

-      هدف از این خبرپراکنی ها چیست؟ چه مقاصد سیاسی را در این قضیه دخیل می دانید؟

هدف ها متفاوت است اما در هیچ کدام از آنها، من  دلسوزی و  تمایل به بهبود اوضاع را نمی بینم.  برخی از نهادها و افراد  تمایل دارند با این کار  رویکردی  «فاجعه گرا» (catastrophist) را دنبال کنند، این ها مخالفان سیستم و وضعیت موجود هستند، اما فکر می کنند هر اندازه بیشتر نشان دهند که وضعیت «خراب» است و به هیچ چیز نمی توان اعتماد کرد، می توانند در انتظار مثلا مقاومت یا به هم ریختن اوضاع باشند و از این راه به تغییری مطلوب برسند. به این گروه می توان اطمینان داد که «فاجعه گرایی» هرگز در تاریخ به هیچ چیز جز افزایش  فاجعه و  فجایعی  هر چه بزرگتر نرسیده است.  اینکه همه نسبت به هم بی اعتماد شوند  و مثلا همه  باور کنند که عدالتی در کار نیست و  همه «دزدند» نتیجه اش نه یک  مقاومت در برابر  «دزدی» بلکه  به احتمال قوی  منفعل و بی حس شدن در برابر افراد در برابر آن و در نهایت تسلیم شدن و پیوستن به آن خواهد بود.

گروهی دیگر  با این تمایل وارد این بازی می شوند که با رقبای سیاسی خود تسویه حساب کنند، مثلا  نشان دهند حزب  «الف» یا «ب»، نسبت به حزب  «ج» یا «د»  فاسد تر  یا سالم تر هستند و یا این مسئول و مقام سالم تر یا فاسد تر از این یا مقام و مسئول دیگر است.  به عبارتی تصور می کنند،  با بازی «افشا گری» می توانند برای  گروه خود کسب اعتبار و برای گروه  مقابل، بی اعتباری بیاورند. این افراد نیز سخت در اشتباه هستند، زیرا  بازی های سیاسی وقتی وارد این گونه بازی های رسانه ای می شوند،  چون  شناخت درستی از  سازوکارهای رسانه ای ندارند و از آن هم کمتر  به سازوکارهای اجتماعی آشنایی ندارند، بیشتر از آنکه برای خود اعتبار و برای دیگری بی اعتباری بیاورند؛ هر دو گروه را به یک حد بی اعتبار می کنند. نتیجه دخالت حوزه سیاسی در  بازی افشاگری، بنابراین، اغلب بی اعتبار شدن  کل حوزه سیاسی است که امری بسیار خطرناک برای یک کشور به حساب می آید. ما گروهی از «افشا گران» حرفه ای نیز داریم که همان مطبوعات  و رسانه های «زرد» هستند که البته در کشور ما  گاه شکل و شمایل  های  به ظاهر متفاوتی به خود می گیرند و حتی در قالب های «علمی» و «دانشگاهی» و «روشنفکرانه» ظاهر می شوند، اما به همان  اندازه  حقیر و  سطحی و زیان بار هستند. این افشاگران حرفه ای،  صرفا به دنبال  بالا بردن مخاطبان خود هستند و به عبارتی فکر می کنم می توان آنها را نوعی  «هرزه نگاران اقتصادی» نامید. این نیز حقیقتی شناخته شده است که  بسیاری از این  افراد و رسانه ها، از «افشاگری»  ابزاری برای معامله با این یا آن گروه  را نیز می سازند و سکوت یا  افشا را وابسته به روابط و امتیازاتی می کنند که از این طریق به دست می آورند.  و سرانجام گروه بزرگ افشاگران «ناشناس» را هم داریم که در رسانه های  الکترونیک ؛ سایت ها و  خبرگزاری ها و غیره مشتری دائم ستون های «کامنت» و «نظر بدهید» هستند؛ هر چند بسیاری از این کامنت ها نیز خود انگیخته نبوده و به وسیله گروه های  پیشین هدایت می شوند. اما بسیاری از آنها نیز به وسیله افرادی  نوشته می شوند که  عموما سطحی نگرترین، بی مسئولیت ترین، اغلب بی فرهنگ ترین  و  تن آسا ترین  افراد از لحاظ فکری به حساب می آیند و البته کم جرات ترین، زیرا حتی حاضر نیستند برای چند خطی که می نویسند، نام و نشانی از خود ارائه دهند. البته این کامنت ها، هم چون مطالب و نوشته های فیس بوکی و امثالهم،  بی ارزش ترین  مطالب را در سلسله مراتب  اطلاعات منتشر شده نیز دارند، اما  رسانه های زرد و  خود کسانی که این  حرف ها را می نویسند،  تصور می کنند که حرف هایشان بسیار مهم است و افسوس  که تنها چیزی که این  کامنت ها نشان می دهند، پایین بودن سطح جامعه ای است که برای  بهبود و درمانش زمان و حوصله بسیار زیادی  مورد نیاز است. هزاران وبلاگ با نام های مختلف را نیز که بدون هیچ گونه هراسی  دائما در حال «افشاگری» و در واقع فحاشی به یکدیگر و به همه شخصیت های حقوقی و حقیقی هستند باید در همین گروه طبقه بندی کرد.  چون از لحاظ محتوا در حد همین کامنت ها هستند و از لحاظ شکل فقط طولانی ترند. این را هم اضافه کنم که انتقادات من نسبت به کامنت ها و وبلاگ ها به همه افرادی که آنها را می نویسند و به  همه جای دنیا قابل تعمیم نیست،  اما ما اغلب از آنها ابزارهایی برای نهادینه کردن بلاهت و «جاهل بازی» و «لومپنیسم روشنفکرانه» یا غیر روشنفکرانه و بهر حال یا موعظه گر یا تهدید کننده، ساخته ایم و این مشکل خودمان است.   

-      به نظر می رسد یکی از این اهداف، اثرگذاری بر افکار عمومی به ویژه برای از صحنه خارج کردن رقبای سیاسی با نزدیک شدن به انتخاباتی مهم باشد، از دیدگاه شما هنوز هم به مانند برخی پرونده های مهم چند سال قبل، این حساسیت عمومی وجود دارد؟ یا فکر می کنید جامعه امروز نسبت به موضوع فساد با نوعی کرختی و بی تفاوتی برخورد می کند؟

اینکه هر بار ما با رویدادی نظیر انتخابات  روبرو هستیم میزان این گونه افشاگری های بیشتر می شود  جای شکی ندارد. این  پدیده ای شناخته شده و بسیار رایج در همه  کشورها است و از این لحاظ شاید آمریکا بیشتر از هر کشوری  سردمدار این روش ها به حساب بیاید.  تقریبا هیچ گونه افشاگری در این کشور (حتی در خصوصی ترین مسائل زندگی افراد) موضوع تابویی نیست، در حالی که در اروپا کار به این سادگی نیست و  خطر بیشتری  افشاگرانی را که نتوانند حرف های خود را به اثبات برسانند را تهدید می کند. در ایران متاسفانه  وضعیت بسیار  اسف بار است. امروز در حالی که  بسیاری از سایت ها و وبلاگ ها به دلیل استفاده از یک کلمه یا جمله یا  پرداختن به موضوعی که به نظر می رسد  نباید مطرح میشده،  فیلتر می شوند. صدها  و شاید هزاران وبلاگ و سایت وجود دارد که رسما به افراد حقیقی و حقوقی با ذکر نام و نشانی،  توهین می کنند و از هیچ کسی یا نهادی نیز هراسی ندارند. پرسش این است که چرا ما با این روند های توهین آمیز جامعه خود برخورد نمی کنیم.  و از این لحاظ نباید تعجب کنیم که دیگر برای هیچ کسی عجیب نباشد هر کسی هر چیزی را بتواند بدون کوچکترین احساس خطری بر زبان براند. منظورم از خطر آن نیست که  بگیر و ببندی در کار باشد، منظور آن است که امروز متاسفانه در جامعه ما  قبح توهین کردن و مورد توهین قرار گرفتن ریخته است. و این امر تا حد زیادی به دلیل تکرار بیش از اندازه توهین ها و پاسخ به توهین ها با توهین های دیگر و  ابهامی باشد که در رسیدگی به تخلفات وجود دارد.  پرونده های بزرگی اعلام می شوند و  قول داده می شود که به شدت با آنها برخورد شود، اما پس از گذشت مدتها ، هیچ برخوردی را شاهد نیستیم و همین بی اعتمادی را افزایش می دهد؛  اما مشکل تنها بی اعتتمادی نیست،  مساله آن است که بی مجازات ماندن خطاها و  اختلاس ها و توهین ها،  سبب می شود که  جرات افراد در تخلف بالا برود و دیگری کسی هراسی از آن نداشته باشد که اگر  اختلاسی کرد باید  سال ها زندان بکشد و یا از کار خود اخراج شود و یا مورد  مواخذه ای شدید قرار بگیرد. این  واقعا مساله ای  آسیب زا است که باید به شدت آن را جدی گرفت .

-      تلقی عمومی از فساد و مبارزه با آن را چگونه می بینید؟ ناکارآمدی دستگاههای ناظر و مسئول، فساد خود مسئولان، گستردگی بیش از اندازه فساد یا موارد دیگر؟

به نظر من همه مواردی که نام بردید، سهم خود را دارند، اما آنچه بیش از همه مشاهده می شود، بی اعتمادی بسیار گسترده است. باید دلایل این بی اعتمادی را بیابیم و با آنها مبارزه کنیم.  یافتن دلایل نیز  همانطور که گفتم کار بسیار سختی نیست. بیشترین بی اعتمادی  ناشی از  تضادی است که  میان تهدیدهای اولیه بلافاصله پس از  روشن جرم یا اتهامی  مطرح می شود و از سخت ترین مجازات ها برای برخورد با آن و فوری ترین روند برای برخورد سخن می رود، ولی از طرف دیگر،  پس از مدتهای زیاد ، هیچ  اتفاقی نمی افتد،  تعداد این موارد آنقدر زیاد است که دیگر کسی به آنها فکر نمی کند و  افراد ترجیح می دهند  تنها پاسخ خود را در بی اعتمادی مطلق بجویند. به گمانم بی اعتمادی  جامعه ابعاد عظیمی یافته است که حتی در بسیاری از مواردی که واقعا رسیدگی درستی به موضوعی بشود،  قبولاندن آن به مردم کار مشکلی است. اعتماد سازی بنابراین باید به عنوان هدفی مطلق  در نظر گرفته شود و این کار نیاز به  اصلاحاتی اساسی در رفتارها و ذهنیت های همه ، هم مردم و هم مسئولان دارد. اما همین کار نیز نیاز بدان دارد که در درجه نخست هر دو گروه آسیب را بپذیرند در حالی که در موقعیت کنونی ما با این پذیرش فاصله بسیار زیادی داریم.

-      دیدگاه خود شما درباره دلایل افزایش فساد در دستگاههای دولتی و عمومی چیست؟ این معضل را شما نیز سیستمی می بینید یا دیدگاه دیگری دارید؟

ابتدا باید توجه داشت که در هر جامعه ای  با هر نظامی که داشه باشد، یکی از عوامل اصلی ایجاد فساد، وجود پول زیاد در گردش و بدون کنترل است، این عامل  البته به خودی خود دلیل اصلی نیست. ممکن است جامعه ای  پول زیادی داشته باشد اما  بتواند آن را مدیریت کند اما برای این کار باید آن جامعه ابزارهای شفافی داشته باشد که بتوانند این کار بکنند. این ابزارها همچنین باید از ضمانت های  قدرتمندی برخوردار باشند که بتوانند گردش پول و امتیازات اجتماعی را کنترل کنند.  بنابراین دستگاه قضایی سالم و  دارای  استقلال بسیار مهم هستند. اما  در کنار این مساله باید توجه داشت که اصولا پولی شدن اقتصاد،  باز با هر سیستمی، فساد آور است. جامعه ای که  همه ابزارهای  اقتصادی خود را به دست موسسات پولی و اعتباری بدهد، بدون شک و تردید و بنابر تمام تجارب جهانی باید  منتظر  گسترش فساد باشد. دلیل روشن است: اقتصادهای پولی  می توانند میزان بسیار بالایی ثروت و امتیازات را با کمترین زحمت و مهارت به افراد برسانند، در نتیجه برای پولدار شدن  نه لزومی به هوشمندی و  دانش و مدیریت هست و نه نیازی به  برخورداری از استراتژی های پیچیده اقتصادی، کافی است که افراد به اندازه لازم فسادپذیر باشند و از بی آبرویی وحشتی نداشته باشند و اصولا نظام ارزشی آنها  تغییر کرده باشد و پول بدل به تنها معیار ارزش هایشان شده باشد و این کار بسیار مشکلی در جهانی که به شدت پولی شده است ، به حساب نمی آید.

 

-      مبارزه با فساد الزاماتی می طلبد، لوازم این کار را چه می دانید که هنوز محقق نشده و به همین دلیل طرحهای مبارزه با فساد بر زمین می مانند؟

 

برای مبارزه با فساد، مهم ترین  درسی که می توانیم از قرن بیستم و  مثال های بی نهایتی که در آن داریم، بگیریم، آن است که توسعه یافتگی، بزرگترین سد را در برابر سیستم های فاسد و مافیایی می سازد. برای این کار نیاز به ابزارهای دموکراتیک  توزیع عادلانه ثروت و قدرت وجود دارد، به عبارت دیگر هر گونه تمرکز  ثروت و قدرت فساد آفرین است. هر اندازه در کشوری ثروت بیشتر بین  افراد آن به شکل عادلانه و بر اساس کار واقعی و نه سوداگری و کاسبکاری آنها توزیع شده باشد و نقاط جغرافیایی بیشتری  به صورت پراکنده  و نه متمرکز از  مزایای توزیع، برخوردار شده باشند،  خطر فساد کاهش می یابد. برعکس تمرکز به هر شکل، فساد آفرین است.  نکته دیگر وجود و کارایی  نهادهای کنترل  هستند. بزگترین اشتباه  در کل تاریخ  اقتصادی کشور ما انحلال سازمان برنامه ریزی و بودجه بود و به نظر من بخش بزرگی از پرونده های فساد و  گسترش این مساله به  این تصمیم  نادرست بر می گردد. وجود نهادهای نظارتی حتی اگر نظارت با قدرت کامل انجام نشود به هر حال می تواند سدی در برابر گسترش فساد به حساب بیاید. افزون بر این، درونی شدن  دموکراسی و آزادی در افراد و اینکه افراد حاضر نباشند شاهد از میان رفتن حقوق خود باشند، نقشی عظیم در گسترش  فساد ایفا می کند.  در حوزه اقتصاد، این را نیز فراموش نکنیم که سلسله مراتبی شدن  جامعه و افزایش اختلاف طبقاتی و پدیده هایی مثل تازه به دوران رسیدگی و خودنمایی اجتماعی که در کشور ما متاسفانه در حال حاضر  در اوج خود هستند و کسانی آنها را انجام می دهند که ر کمتر از چند دهه پیش جزو فقیرترین اقشار جامعه بوده و هنوز بخش بزرگی از عقده های خود را حفظ کرده اند،  زمینه هایی بسیار مناسب به  گسترش فساد می دهند. پدیده های مصرف گرایی و اشراف گرایی امروز در ایران بدل به مسائلی پیش پاافتاده شده است. وقتی در جامعه گروهی از مردم  برای  اجاره  سقف بالای سر خود  در آمد کافی ندارند و گروه دیگری،  پول یک آپارتمان را برای خرید  یک دست لباس  یا یک مهمانی شبانه خرج می کنند و به ظاهر  صدای هیچ کسی هم در نمی آید، این یعنی جامعه در حال فرو شکستن از درون است و این امر بهترین زمینه را برای رشد هولناک و مخرب فساد فراهم می کند که  آوارش صرفا بر سر فقرا خراب نمی شود، بلکه همه قربانی آن خواهند شد.  

-      به عنوان سوال آخر، به نظر شما چگونه می توان سرمایه اجتماعی فرسایش یافته در نتیجه پرونده های متعدد مفسدین لقتصادی را مجددا احیا کرد؟ با فرض اینکه شما در مسند تصمیم گیری بودید راهکارهای کوتاه مدت و بلندمدتتان برای مارزه با فساد شامل چه مواردی می شد؟

به نظر من باید شفافیت مطلقی در این زمینه به وجود بیاید تا از شکل گیری مافیاهای درونی  جلوگیری کند. اگر چنین شبکه های مافیایی شکل بگیرند و نهادی شوند،  خلاص شدن از آنها  ده ها سال زمان می برد و شاید هرگز ممکن نباشد، نگاه کنیم به وضعیت ایتالیا که بیش از  نیم قرن است  در دست مافیا است و یا نگاه کنیم به روسیه که عملا در دست مافیاهای متعدد  کنترل می شود که حاصل فروپاشی سیستم استبداد کمونیستی پیشین در آن هستند. بنابراین باید تصمیمات شجاعانه ای گرفت که همه بتوانند از آن منتفع شوند.  تصمیاتی هم شجاعانه  و هم عاقلانه . این را از آن لحاظ می گویم که  عمیقا معتقدم که ایران به دلایل متعدد  نمی تواند وارد روابط گسترده مافیایی شود.  ثروت و قدرت در کشور ما به دلایل متعدد تاریخی و  توسعه ای در طول پنجاه سال گذشته توزیع  زیادی یافته اند. ایران کشوری نیست که بتوان آن را در چند منطقه محدود توسعه یافته و پهنه های توسعه نایافته اکثریتی تعریف کرد. وضعیتی که برای مثال به صورت  گسترده ای، ما در ایتالیا (از ناپل به طرف جنوب) در روسیه(در خارج از شهرهای بزرگ) و یا در چین ( در چین داخلی و دور از کرانه های شرقی) می بینیم. از این رو همه باید دقت داشته باشند که امکان  گسترش پایدار  سیستم های مافیایی در کشور ما (مگر با خطر یک تخریب عمومی سیستم) وجود ندارد و می تواند  فوق العاده برای حفظ موجودیت آن خطرناک باشد. از این رو یک راه بیشتر پیش روی ما نمی ماند و آن این است که  نظام را از فساد پاک کنیم؛ ممکن است که این کار زمان زیادی بطلبد اما گروهی از تصمیم های کوتاه  مدت  می توانند به سرعت اتفاق بیافتند. احیا و کارا کردن فوری سازمان برنامه و بودجه و دادگاهی ویژه برای فساد اداری و اقتصادی به نظر من می توانند در این زمینه بسیار موثر باشند. همچنین  احیای کل پرونده های فساد در طول بیست سال گذشته که  برای هر کدام به صورت  پیوسته شهروندان در جریان  و سیر وقایع قرار بگیرند.  ایجاد آرشیوهای شفافیت دهنده به روند های فساد و اعلام عمومی نام افراد فاسد پس از قطعی شدن محکومیتشان و حتی برگزاری دادگاه های علنی  فساد  و محکومیت های قابل مشاهده و قابل وارسی به وسیله شهروندان، می توانند در این مورد در کوتاه مدت  موثر باشند. در دراز مدت نیز برنامه ریزی استراتژیک برای توسعه یافتگی ضرورت دارد.  توزیع و تمرکز زدایی ثروت و قدرت ، حرکت به سوی تفویض اختیارت بیشتر به شهرداری ها، و مقامات محلی با کنترل ملی،  و توزیع بهتر بودجه،  ایجاد کنترل های موازی و تنطیمات و مقرارت کترل بر  چرخه های مالی و  دوری  حداکثری از نظام های بانکی که در همه جای دنیا منشا اصلی و قطعی فساد هستند، مهم ترین اقداماتی است که می توان به آنها اشاره کرد. در این میان به نظر من، بانک ها، باید هدف اصلی مبارزه با فساد باشند،  در  سیستم ما  تا سال های سال هیچ بانکی  جز چند بانک دولتی وجود نداشت، ولو ناگهان  بانک هایی با نام و نشان های بی شمار  مثل قارچ همه جا سبز شدند و درست هم زمان با این مساله می بینیم که هر روز پرونده فساد جدیدی از نقطه ای آغاز می شود. به نظر من  سازمان برنامه و بودجه به محض احیای خود باید به کمک بانک مرکزی پرونده کلیه بانک ها را به دقت بررسی و  همه موسسات غیر قانونی و شبه قانونی را  منحل و در صورت تخلف به شدیدترین شکل مجازات کند. در کنار این امر کار باید به مدیران شایسته و  سالمی  سپرده شود که همه در همه سازمان ها، آنها را می شناسند.  مساله بیشتر از آنکه مساله  ای سیاسی باشد، مساله  حفظ و بقای یک سیستم است که اگر  مسئولان و مردم مایل به ادامه زندگی در این پهنه هستند باید خود را از خطر فساد نولیبرال و اشرافیت مصرف گرای هولناکی که خود را در سرمایه  داری متاخر وبی رحم و ضد اجتماعی نشان می دهد، نجات دهند. راه ما، حرکت به طرف سیاست های اقتصادی مثلا سوسیالیستی نیست که اصولا حتی در شکل سوسیال دموکراسی آن در کوتاه و میان مدت در ایران امکان اجرایی ندارند، بلکه حرکت به سوی اقتصاد بازار و سرمایه داری اجتماعی و مبتنی بر تولید واقعیو نه سوداگری پولی و بانکی در یک پهنه کنترل شده و شفاف واجتماعی با استفاده از  مدل  توسعه یافته ترین کشورهای  جهان نظیر کشورهای اسکاندیناوی و نه تقلید از کشورهای ورشکسته ای مثل آمریکا است، کشورهایی که در آنها  منافع مردم، همه مردم و به خصوص ضعیف ترین اقشار مردم، در راس همه دغدغه های دیگر باشد.  خطرناک ترین  پدیده برای ما سراب های  سرمایه داری نولیبرالی که متاسفانه هنوز از خلال  تیم بزرگی از اقتصاددانان که در مسئولیت های مهم یا مورد مشورت هستند و  سیاست های مخرب خود را به همه  تحمیل می کنند، است؛ اقتصاددانانی که شاید نسبت به خطرات این کار برای همه، از جمله خودشان نا آگاه باشند و با تبعیت از گروهی از دیدگاه های اقلیتی در جهان اقتصاد که امروز ختی در نزد اقتصاد دانان  لیبرال نیز محلی از اعراب ندارند، هنوز در فکر ایجاد یک پهنه بدون کنترل و تنظیم اقتصاد در کشوری هستند که به دلایل مختلف هنوز از اکثر ابزارها لازم برای کنترل و شفافیت سازی در زمینه تولید و توزیع و چرخش سرمایه ها و امتیارات عقلانی ثروت و قدرت برخوردار نیست.

گفتگو با همشهری ماه ، پرونده ویژه فساد مالی، بهمن 1393.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی