جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

زندگی بر پایه اقتصاد

معرفی کتاب اقتصاد فقیر

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۵۲ ق.ظ

 

کتاب اقتصاد فقیر را انتشارات دنیای اقتصاد منتشر کرده است.برای دریافت کتاب با شماره‌های 87762740 و 87762747 تماس بگیرید.

کتاب اقتصاد فقیر را انتشارات دنیای اقتصاد منتشر کرده است.

 

دهه‌ها تلاش‌ جدی برای بهبود زندگی فقرا در کشورهای کم‌توسعه یافته و درحال توسعه نتایج متفاوت و گاه متناقضی به دنبال داشته است. اگرچه برخی کشورها مانند چین پیشرفت‌های چشمگیری در کاهش فقر داشته‌اند، بسیاری دیگر نیز در این مسیر ناموفق بوده‌اند. تا پیش از کتاب اقتصاد فقیر، بحث در مورد کمک جهانی به فقرا، به‌طور خاص در آفریقا، عموماً در دو قطب قرار داشت. در سمت چپ طیف، جِفری ساکس (Jeffrey Sachs)، اقتصاددان آمریکایی دانشگاه کلمبیا، قرار دارد که اصلی‌ترین عامل برای فقیر ‌ماندن فقرا را دام فقر (Poverty Trap) می‌داند. به نظر او، اگر کمک‌های جهانی بتواند فقرا را از دام فقر بیرون بکشد، به‌زودی آنها خودشان می‌توانند مسایل خود را حل کنند. 
جستجوی ساکس برای پایان فقر در سال 2005 با برنامه‌ای بلندپروازانه به نام پروژه روستاهای هزاره (Millennium Villages Project) آغاز شد. او و تیمش تعدادی از روستاهای آفریقای سیاه را انتخاب کردند و در آنها مجموعه مداخلاتی را در کشاورزی، بهداشت و تحصیلات انجام دادند. ایده این بود که این روستاها به آفریقا و البته به دنیا نشان دهند که این قاره چگونه می‌تواند بندهایی را سست کنند که آنها را در فقر شدید نگه داشته است. پروژه روستاهای هزاره از آغاز بحث‌برانگیز بود و منتقدان آن باور دارند پولی که در این سال‌ها صرف آن شده است می‌توانست به‌طور بهتری روی مواردی کمتر متظاهرانه صرف شود. 


در سمت راست طیف، ویلیام ایسترلی (William Easterly)، استاد اقتصاد دانشگاه نیویورک، استدلال می‌کند که مسأله اصلی نه دام فقر بلکه خود کمک است که فرهنگ وابستگی ایجاد می‌کند و فقرا را فقیر نگه می‌دارد. حتی اگر بپذیریم که مفهومی به نام دام فقر وجود دارد، ایسترلی راه برون‌رفت از آن را نه کمک بیرونی که خواست و حرکت درونی خود فروافتادگان برای رهایی از چرخه فلاکت می‌داند. به‌ او نظر او محکم‌ترین بنیاد ممکن برای امید برای آفریقا، تدبیر و خلاقیت خود مردم آفریقا است.
«با این‌که بودجه‌های کمک جهانی به کشورهای فقیر به ده‌ها میلیارد دلار سرمی‌زند، تا دهه‌های پیش کار بسیار کمی برای تحلیل نتایج و ارزیابی کارایی آنها صورت گرفته بود. حتی زمانی هم که این سیاست‌ها بررسی شده است، اغلب با روش‌های تورش‌داری همراه بوده است که عواملی را در تحلیل در نظر می‌گیرند که هیچ دخل و ربطی به کمک ندارند و به‌این ترتیب همچنان سویه علیت نمی‌تواند چندان روشن باشد.» (مقدمه مترجمان، ص 18) در مورد پروژه روستاهای هزاره، به‌ویژه، از آنجایی که برای سال‌ها ساکس، برمبنای دلایل اخلاقی، با مقایسه دقیق نتایج پروژه در این روستاها با روستاهایی که کمکی دریافت نکرده بودند مخالفت می کرد، پژوهشگران اقتصاد توسعه نتوانسته‌اند (و نمی توانند) تاثیر آن را به‌دقت بررسی کنند.

با این حال اخیراً نینا مونک (Nina Munk) در کتاب خود با عنوان آرمان‌گرا (The Idealist)، تجربه مشاهدات خود را از این پروژه روایت کرده است که خلاصه آن در عنوان طعنه‌آمیز کتاب نمایان است. او شش سال را در سفر به آفریقا، به‌طور خاص در دو روستای درتو (Dertu) در کنیا و روهیرا (Ruhiira) در اوگاندا، گذراند تا خود نتیجه پروژه روستاهای هزاره را ببیند. مونک در روایتی منصفانه اگرچه موفقیت‌های این پروژه را نیز، مثلاً در کاهش مالاریا، می‌بیند، به کاستی‌ها و مشکلات اجرای آن نیز بی‌پروا اشاره می‌کند. زیستن در آفریقا او را به‌خوبی با مشکلاتی آشنا کرد که سازمان‌های کمک‌کننده غربی‌ در این منطقه با آن روبرو هستند. درنهایت مونک در این کتاب نشان می‌دهد که روستای درتو با وجود کمک‌هایی که از پروژه ساکس دریافت نمود، چندان پیشرفتی نکرد درحالی‌که روهیرا امروزه یکی از موفق‌ترین روستاها در این پروژه محسوب می‌شود. 

مونک به جو نوسرا (Joe Nocera) روزنامه‌نگار می‌گوید «تردیدی در این نیست که زندگی مردم روهیرا بهبود یافته است اما تردید دارد که آیا این بهبود چیزی بیش از این واقعیت است که با میلیون‌ها دلار کمک به روستایی دورافتاده در آفریقا، وضع آن به هر حال بهتر می‌شود.» نوسرا در ادامه می‌نویسد «ساکس می‌خواهد ما باور کنیم که پروژه روستاهای هزاره راه برون‌رفت از دام فقر را به مردم نشان داده است درحالی که کتاب آرمان‌گرا، باور به این گفته را دشوار می‌کند.» 

ایسترلی نیز در مروری بر کتاب آرمان‌گرا، با عنوان بحث در مورد کمک جهانی تمام شده است، می‌نویسد «روش ساکس برای پایان دادن به فقر به طرز جالبی ساده است. همه مسائل فقر راه‌حل‌های فنی جداگانه‌ای دارند: پشه‌بند می‌تواند از مالاریا پیشگیری کند، بیمارستان‌ها می‌توانند بیماری‌ها را درمان کنند، کود می‌تواند برداشت محصول را افزایش دهد. بنابراین پایان دادن به فقر در حقیقت تنها چیزی جز مسآله گردآوری پول کافی برای پرداختن به ترکیب درستی از راه‌حل‌های فنی شناخته‌شده برای حل مسائل فقرا نیست. کتاب آرمان‌گرای مونک ساکس را دنبال می کند و نشان می‌دهد که چگونه رویای ساکس دور از واقعیت است و راه‌حل‌های فنی او عموماً هر چیزی ممکن است باشند جز راه‌حل‌هایی ساده. او نشان می‌دهد که فناوری نیازمند یاری افراد واقعی با انگیزه‌های گسترده و با وجود محدودیت زیستن در نظام سیاسی و اجتماعی پیچیده است. هدف اصلی ساکس برای پروژه روستاهای هزاره بسیار فراتر از این روستاها بود و این چیزی است که منتقدین او به ندرت به آن اشاره می‌کنند. او امید داشت که کمک خوب منتقل‌شده بتواند پایانی بر فقر جهانی باشد ...» پاسخی که چندی بعد جفری ساکس در فارین پالیسی به این نوشته داد دوباره تنها به چند بررسی اشاره داشت که کمک جهانی را در رشد اقتصادی و به‌طور خاص در حوزه بهداشت و سلامت موفق می‌دانند بدون آنکه به تعداد بسیار زیاد مطالعات دقیقی اشاره کند که برخلاف این یافته‌ها را نشان داده بودند. 
مسأله توسعه‌نیافتگی و فقر در واقع حاصل هزاران مسأله کوچک‌تر است که راه‌حل‌های احتمالی آنها ضرورتاً در یک راستا نیستند. رویکرد کتاب اقتصاد فقیر نیز بر این است که از پرسش‌های بزرگ در اقتصاد توسعه در دو سوی قطب (مانند این‌که چقدر باید به بازار آزاد در کمک به فقرا باور داشته باشیم؟ و آیا اساساً کمک جهانی نقشی در این زمینه ایفا می‌کند؟) فاصله بگیرد و به پرسش‌های کوچکی (مانند چطور با مالاریا یا اسهال بهتر مبارزه کنیم؟ چگونه نرخ مدرسه رفتن کودکان فقیر را افزایش دهیم؟) بپردازد. تامل در پاسخ این پرسش‌های جزئی، بینش ‌های جالبی را در مورد انگیزه‌ها در زندگی فقرا به‌دست می‌دهند و نشان می‌دهد که سیاست‌های مبارزه با فقر چه وقت ممکن نتیجه می‌دهد و چه زمانی نتیجه نمی‌دهد و چرا. کتاب اقتصاد فقیر در میانه طیف نشان می‌دهد که نه‌تنها داشتن نیتی خیر در این راه کفایت نمی‌کند بلکه گاه به نتایجی معکوس نیز می‌انجامد. راه عملی برای کمک به فقرا، شنیدن صدای آنها و بسنده‌ نکردن به پاسخ‌های بیش‌کلی و ایدئولوگ‌شده نهفته است. این کتاب نشان می‌دهد که با این رویکرد خرد و آزمونی است که می‌توان کاستی راه‌حل‌های موجود را آشکار ساخت و سیاست‌هایی طراحی کرد که تاثیر واقعی روی بهبود زندگی فقرا داشته باشد.

                                                                                                                                            ***

فقر همواره یکی از مسایل اساسی تفکر چپ بوده است. انگار که تصویر ذهنی ما از طبقه کارگر، ناخواسته شاید با رنگی از تهی‌دستی و نداری آمیخته است و همزمان سرمایه‌دار، انسانی مرفه است که بی‌زحمت از حاصل دسترنج طبقه فرودست بهره می‌برد. طرفه این‌که این مساله محوری نه‌تنها در تفکر چپ، پاسخی درخور نیافته است ‌که حتی تصویر تاریخی چپ‌زدگی، که دغدغه برابری و آسایش داشت، به‌طور غم‌انگیزی با تهی‌دستی و فلاکت یکی شده؛ که برابری خواهی خود نه تنها به کاهش فقر که عمیق‌شدن آن انجامیده است. تجربه چین در دهه‌های گذشته شاید خود بهترین نمونه تاریخی از این همبستگی باشد. هرچقدر که تصویر چین کمونیستی با قحطی و فلاکت و گرسنگی آمیخته است، واقعیت امروز و دورنمای آینده این کشور، که درهای خود را با اقتصاد بازار آزاد گشوده است، نه‌تنها با رشد خیره‌کننده که با توسعه کلان اقتصادی همراه است؛ چین امروز که از بزرگ‌ترین تجربه تاریخی فقرزدائی برآمده برای همیشه رویاهای خیالی سوسیالیسم واقعی را با جامعه‌ای بدون طبقه از یادها برده است.

پرداختن به مساله فقر و با بیشترین تاثیرات در زندگی فقرا از سوی اقتصاددانان با عمیق‌ترین باورها با جریان اقتصاد آزاد، فارغ از این‌که در کدام‌ سوی طیف اقتصاددانان توسعه قرار داشته باشند، نشان داد که تنها ادعای دغدغه عدالت اجتماعی داشتن راه به بهبود زندگی انسان‌های تهی‌دست نمی‌برد. بیش از بازی با احساسات و برانگیختن همدلی و پیش از کلی‌گویی‌ها و اشارات بدیهی باید به میدان عمل رفت و فروتنانه پیچیدگی‌های زیست طبقه فرودست را دریافت تا شاید از درک ظرافت‌های رفتاری و باوری آنها بتوان سازکاری اندیشید که کمی، و تنها کمی، روزگار آنها بهتر شود. اگر زمانی روشنفکران چپ پا به میدان عمل می‌گذاشتند و همپای فرودستان بر طبل مبارزه با فقر می‌کوبیدند درحالی‌که نظریه‌پردازان اقتصاد بازار آزاد در جمع‌های دانشگاهی خود برای چرایی توسعه‌نیافتگی نسخه می‌نوشتند، امروزه اقتصاددانان توسعه در سراسر طیف متنوع خود، از ساکس تا بنرجی، پا در میدان آزمون گذارده‌اند و نتیجه سیاست‌های پیشنهادی خود را نه از مونیترهای خود در شهرهای توسعه‌یافته آمریکا که از دریچه چشم مردمانی می بینند که در دورافتاده‌ترین روستاها و زاغه‌نشین‌های آفریقا زندگی می‌کنند. 

«تاکنون عموماً رویه بر این بود که انسان‌شناسان به قبایل و مناطق دورافتاده آفریقا می‌رفتند و با مردم محلی دم‌خور بودند، در حالی‌که اقتصاددانان روی صندلی‌های راحتی خود می‌نشستند و نظریات بنیادین طراحی می‌کردند. نویسندگان کتاب حاضر اما به¬منظور فهم بهتر طبیعت فقر، به‌جای بحث‌های انتزاعی بی¬پایان، شیوه انسان‌شناسانه را برگزیدند، دست‌ها و لباس¬ها را خاکی کردند، به میدان رفتند، به گوشه‌کنار روستاها و زاغه‌نشین‌های دورافتاده سر زدند، به خانه‌های فقرا رفتند و با آنها در مورد زندگی و دلایل و انگیزه‌های تصمیماتشان صحبت کردند. آنها با به چالش کشیدن دانش‌های دریافت شده بر پایه استدلال‌های فرضی و به جای انتظار کشیدن برای آماده شدن و رسیدن داده‌ها، خود با طراحی آزمون‌هایی در میدان، داده‌های خرد را جمع کردند و به این ترتیب زمینه‌های تازه‌ای را برای همکاری‌های میان رشته‌ای با سایر حوزه‌های علوم اجتماعی به‌خصوص روان‌شناسی و انسان‌شناسی به‌وجود آوردند.

نسل جدید پژوهش‌گران اقتصاد در ایران باید به دنبال این باشند که چطور می‌توان برای بررسی دقیق دلایل توسعه‌نیافتگی کشور، به جای بازتکرار مدل‌های تکنیک‌شده و الگوهای مرسوم فرضیه‌های تازه‌ای را آزمود، نظریه‌های جدیدی ایجاد کرد و گوشه‌ای بر ادبیات جهانی توسعه افزود. در ایران نیز می‌توان به‌جای متوقف شدن روی موضوعات دست‌مالی شده با رویکرد کاربردی این کتاب به مسایل ایران نگاه کرد، به متن جامعه در مناطق دورافتاده رفت و با کشاورزان و مددجویان زیر پوشش کمیته امداد یا بهزیستی نشست، از زندگی و مسایل کسب‌وکارهای کوچکشان جویا شد، موضوعات ناب را شناسایی و داده‌های مهم خرد آن را جمع‌آوری کرد. این بهترین شیوه‌ای است که می‌توان علم اقتصاد از غرب آمده را برای کشوری بومی کرد که ادعا می‌شود شرایط حاکم بر آن چنان متفاوت از کشورهای توسعه یافته است که مدل‌ها و الگوهای آنان به کار اصلاح سیاست‌ها و برنامه‌ریزی اقتصادی آن نمی‌آید.»

دلیل شکست بسیاری از سیاست‌های مبارزه با فقر در سال‌های گذشته، درواقع فهم نادرست مسأله بر پایه شواهد نامعتبر و غیراستوار بوده است. ترجمه وطنی رویکرد ساکس برای مساله اقشار کم‌درآمد، پیش‌شرط هر راه‌حلی را تنها در کمک و کمک بیشتر می‌داند. روشی که بیش و کم در تمامی این سال‌ها از سوی سازمان‌های دولتی و موسسات خیریه مردمی در پیش گرفته شده است بی‌آنکه چندان تلاشی در فهم دقیق مفهوم فقر و شیوه زیست فقرا و ارزیابی اثرات آن صورت گرفته باشد. ترجمه رویکرد ایسترلی در آن سوی طیف نیز در نگاه ما گاه به بی‌تفاوتی به رنج دیگران و چشم بستن بر درد تهی‌دستانی می‌انجامد که هراس از وابستگی ما را از کمک کردن به آنها باز می‌دارد. کمک مؤثر به فقرا در ایران پیش از هر برنامه حمایتی، نیازمند برساختن روایتی بومی از مساله فقر و دست یافتن به درکی عمیق و اینجایی از رفتار آنها است و بیش از طراحی برنامه‌های تازه برای کاستن از درد و رنج آنها نیازمند اندیشیدین به سازکاری برای ارزیابی اثرات این برنامه‌ها است. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی