جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

زندگی بر پایه اقتصاد

۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طنز اقتصادی» ثبت شده است

چند سال قبل، بهرام بیضایی به دولتمردان توصیه کرده بود اگر می‌خواهند از آنچه در مملکت می‌گذرد با خبر باشند، فیلم کوتاه ببینند اما به نظر می‌رسد امروز دیگر برای اطلاع از اوضاع ضروری نیست کسی رنج دیدن فیلم کوتاه را بر خود هموار کند.

 کافی است یکی از اپلیکیشن‌های جدید را روی تلفن همراه نصب کند و از پست‌هایی که کاربران پشت هم کپی می‌کنند، اوضاع و احوال را دریابند.

باب شوخی بر سر اتفاقات اقتصادی، بعد از ظهور اپلیکیشن‌های جدید باز نشد. قبل‌تر، وقتی گوجه‌فرنگی رکورد دو هزار تومان و سه هزار تومان را زد، این رییس دولت دهم بود که با توصیه به مردم برای خرید از محله‌شان، تنور شوخی‌های اقتصادی را داغ کرد.

 همان روزها وقتی از اکبر عبدی پرسیدند چرا کم‌کار شده‌یی؟ گفت: طنز وقتی جواب می‌دهد که گوجه فرنگی دو هزار تومان نباشد. حالا اما از پس توفان تورمی سال‌های ٩٠ و ٩١، نرم‌افزارهایی مانند وایبر، بازار شوخی با اقدامات اقتصادی دولت و اتفاقات اقتصادی، جامعه را داغ کرده است.

توی پراید نشسته بودیم...

 تب شوخی با گوجه فرنگی و نان کمی اندکی خوابیده، همان طور که تب شوخی با پسته و پراید به لرز نشسته است. پراید حالا مدت‌هاست که قیمت ٢٠ میلیون تومان را پشت سر گذاشته است و پسته نیز بر همان قیمت کیلویی چند ده هزار تومان جا خوش کرده اما حساسیت کسی به این دو دیگر جلب نمی‌شود. 

آن روزها جوکی میان مردم دهان به دهان می‌گشت، «توی پراید نشسته بودیم و پسته می‌خوردیم که...، معلومه پولداریم یا تعریف کنم چی شد؟» این‌بار پس از شوخی وایبری با نان و گوجه اما کار فراتر رفته و کل موضوع گرانی و تورم دستمایه طنزها و شوخی‌های کلامی شده که موبایل به موبایل می‌چرخد. به نظر می‌رسد شوخی‌های مردم با اقدامات اقتصادی و مسوولان و اتفاقات روز، وارد مرحله‌یی تازه از حیات خود شده است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۳
مهدی اشرفی وند
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۳ ، ۱۳:۵۶
مهدی اشرفی وند

هوا پاک است و بنزین رو به راه است
خدا بر صحت حرفم گواه است

برادر عینک خود را عوض کن
مزن تهمت به این پاکی، گناه است

عزیزانم اگر هم سرفه کردید
یقینا ریه تان در اشتباه است

...

در اینجا سرب در حال رسوب است
برای قلب آدم سرب خوب است

خدا را شکر در این دود، خورشید
نمی بینیم در حال غروب است

نباید کرد در این شهر تبعیض
تمام شهر ترمینال جنوب است

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۳ ، ۱۴:۲۹
مهدی اشرفی وند

چند سالی رفته‌ام در خط و کار صادرات
بنده هر چیزی که پاش افتاد! صادر می‌کنم

از برای کندن یک قسمت از کوه اورال
با قطار از بیستون فرهاد صادر می‌کنم

غربیان در علم و تحقیقات خیلی کودنند!
پس برای غرب استعداد صادر می‌کنم

کله‌پز می‌گفت مغز این جا ندارد مشتری!
مغزها را بهر هر صیاد صادر می‌کنم

خارجی‌ها دیر می‌فهمند موضوعات را
جمله «هی، دوزاریت افتاد؟»! صادر می‌کنم

با هلال احمر بغداد پیمان بسته‌ام
تا بلا نازل شود، امداد صادر می‌کنم

بابت انبوه لاغرهای دنیا چیپس را
از برای چاق‌ها سالاد صادر می‌کنم

تا شود کشور تهی از لات و دزد و مختلس
دسته دسته آدم شیاد صادر می‌کنم

خارجی‌ها چون به اصلاحات دل خوش کرده‌اند
پس براشان دوم خرداد صادر می‌کنم

خارجی‌ها بی پز و فیس‌اند و بنده هم زرنگ
بهر غبغب‌های آن‌ها باد صادر می‌کنم

چون که ایرادی ندارد کار آن‌ها، زورکی
لابلای جنس‌ها ایراد صادر می‌کنم

دیدم آری خارجی‌ها مثل ما خیلی خوشند!
بنده هم لج کرده و غمباد صادر می‌کنم

چون که از حیث عدالت خودکفا گردیده‌ایم
ماهیانه چند نوبت «داد» صادر می‌کنم

چند تا اسم فرنگی می‌خرم از آن طرف
در عوض فرهانه و فرشاد صادر می‌کنم

دوستی می‌گفت من هم مثل تو یک تاجرم
زیر خاکی‌های عهد ماد صادر می‌کنم

دیدمش در ون یکی با دختری مشغول گپ
گفت دارم از خودم ارشاد صادر می‌کنم!

طفلکی «جاوید» هم از بابت چاپ کتاب
گفت از خود، دائم استمداد صادر می‌کنم

محمد جاوید

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۳ ، ۱۲:۴۹
مهدی اشرفی وند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۱۶:۲۴
مهدی اشرفی وند

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۴:۳۶
مهدی اشرفی وند

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۳ ، ۱۵:۱۲
مهدی اشرفی وند
 
 
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۳ ، ۱۴:۲۱
مهدی اشرفی وند

لعل خندان، نرگس فتّان گران است و گران
گیسوان غالیه افشان گران است و گران

دوش در بازار حُسن دلبران چرخی زدم
جملۀ اقلام مهرویان گران است و گران!

عاشقی خود سهل باشد، وصل جانان مشکل است
درد، مجانی ولی درمان گران است و گران

دور قاب عشق او زین بعد می‌چینم خیار
مدتی شد تا که بادنجان گران است و گران

بهر غمهایم کنار کوچه چادر می‌زنی
کز تورّم کلبۀ احزان گران است و گران

بار غم، دستار زاهد، نرخ باده، رطل ما
جان مردم، گوش مسئولان گران است و گران!

دکترا دندان عقلم را بیا یکسر بکش
قیمت پر کردن دندان گران است و گران!

بوالفضولا! حرف مفتت عین جنس چینی است
گرچه آن را می‌خرند ارزان،گران است و گران!

سعید سلیمان‌پور

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۳ ، ۱۵:۱۱
مهدی اشرفی وند

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۳:۳۲
مهدی اشرفی وند

موضوع اخذ کارمزدها در یک‌ماه اخیر به قدری جنجال برانگیز شد که اعضای هیأت دولت در یکی از جلسات چند هفته پیش خود اجرای این برنامه را منوط به بررسی در شورای پول و اعتبار کردند و از بانک مرکزی خواستند تا ضمن بررسی جوانب موضوع، پیشنهاد لازم درباره چگونگی و میزان اخذ کارمزد را به شورای پول و اعتبار منعکس و پس از تصویب آن در شورای مذکور، اقدام نماید. لازم به ذکر است که پس از این ارجاع، رئیس بانک مرکزی بر اجرایی شدن اخذ کارمزد از دارنگان دستگاه کارتخوان تاکید کرده و آن را غیرقابل اجتناب دانسته است.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۳ ، ۱۲:۰۲
مهدی اشرفی وند

از نو، همه اجناس به بازار گران شد
گردید گران، آن چه که ده بار گران شد

کالای به دکان و توی حجره و پستو
هم جنس تلنبار به انبار گران شد

پوشاک گران گشت به مانند خوراکی
دارو ز برای من بیمار گران شد

نان گشته سبک وزن، که یک نوع گرانی است
بر گرده ما بار، به تکرار گران شد!

آن سبزی از شام بجا مانده که بوده است
در روز مرا قاتق ناهار گران شد

گر گوجه فرنگی است گران جای عجب نیست
چون مال فرنگ است به ناچار گران شد

هرگز نشنیدیم شود اندکی ارزان
هرچیز که هر روز به خروار گران شد

می‌گفت چنین با خر خود مرد دهاتی
ای خر، ز برای تو هم افسار گران شد

امسال مرو نیز ز دست ای کت و شلوار
یکسال بمان، چون کت و شلوار گران شد

گل آقا

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۳ ، ۱۰:۴۳
مهدی اشرفی وند

کاهش ۲۸ درصدی قیمت ۲۰۰ قلم داروی وارداتی.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۳ ، ۱۲:۵۲
مهدی اشرفی وند

من نمـی خوابم شب از فکر و خیال
مشــکلی دارم بـــه نــامِ اشـتغــال

کارهــای بی شمـــاری کـــرده ام
از فــــروشِ ارز و بـــنـزیـن تا بلال

لیک هر کاری که رفتم در پِـی اش
عـاقــبت خــوردم بـه نوعی ضدِّحال

من یکی از شغـــل هـایــم را کنون
بـا تو مــی گــــویم به عنوانِ مثال:

مدّتی رفتــم بـــه کــاری دولــتی
تـا دهم خــرجی بـه فـرزند و عیال

اندک اندک کار و بــارم خــوب شد
البتـــه از راه شرعــــی و حــلال!

داشت آنجا چنــد قانـــونِ عــجیب
آشنا گــشتم بــدان بعد از دو سال

بایــد آنـجا چشم خـود می بستی و
هر چه مـی دیدی نمی کردی سؤال

گاه می دیدی کسی یک سال نیست
لیک می گــیرد حــقـوقش را روال

گاه می دیدی کسی یک سال هست
لــیک می میرد بــرای یـــک ریال

گاه می دیـــدی فـــلانــی با فلان
از وطـــن رد مـی کند ظرفِ سفال

گر که می کردی به چیزی اعـتراض
می شدی مشمـــــولِ طرحِ انتقال!

عاقبت روزی آز آنـــجا دک شــدم
چون که با مافوقِ خـود کردم جدال

او به من تیپـا زد و با خــشم گفت:
گُم شو از این جا بــرو مـردِ شغال.

امیر حسین خوش حال

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۲:۲۸
مهدی اشرفی وند

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۳ ، ۱۲:۲۵
مهدی اشرفی وند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۳ ، ۱۲:۰۱
مهدی اشرفی وند

ما به دنیایی پر از تبعیض عادت کرده ایم
فرق دارد زهره با پرویز ، عادت کرده ایم

می رسد ارث از پدر چون بعضی از این چیزها
فی المثل پول و مقام و میز , عادت کرده ایم

گاه سر، گاهی دل و گاهی غرور این روزها
این که دائم بشکند یک چیز، عادت کرده ایم

دور هم باشد اگر تبریز باکی نیست چون
چند باری رفته تا تبریز ، عادت کرده ایم

اسم خواهر زاده ام از بچگی هوشنگ بود
ما به اسم تازه اش چنگیز ، عادت کرده ایم

چون خدادادی ست تقصیری ندارد مادرت
طفلکی دارد زبانی تیز , عادت کرده ایم

این که یارانه همیشه مثل یک رویای خوش
نیمه شب ها می شود واریز ، عادت کرده ایم

افتخار تیم ملی باخت ارزشمند بود
ما به این لحن غرور آمیز عادت کرده ایم

گرچه جز نرخ تورم نیست رشد دیگری
چون که بالا می رود یک ریز ، عادت کرده ایم

می شود هی کاسه ی صبر همه لبریز چون
لاجرم بر کاسه ی لبریز عادت کرده ایم

ما به هر چیزی که دارد قیمت پایین فقط
چون درآمدها شده ناچیز ، عادت کرده ایم

یار با ما نیست اسمش را نیاور این قدر
ما به جای خالی آن نیز عادت کرده ایم

مشکلی دارم زدانشمند مجلس بازپرس
ما چرا بر اینهمه تبعیض عادت کرده ایم ؟!!

ناهید نوری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۱:۲۱
مهدی اشرفی وند

دور از جان شما و دوستان ،این روز ها 
از همه حتی گچ دیوار شاکی می شوم
چون که زد پوزش به مشت بنده و دردم گرفت
می روم از پوز استکبار شاکی می شوم
در اداره زیر میزی ها مرا کرده کچل
لاجرم از میز لاکردار شاکی می شوم
چون کند تفکیک جنسیت جناب شهردار
از کسی که دارد اسمش دار شاکی می شوم 
آخر هر ماه دولت می دهد یارانه ام
من از او با این همه اصرار شاکی می شوم
بر سر ِ کاریم گرچه جملگی ،اما حقیر
طبق عادت از وزیر کار شاکی می شوم؟
در خیابان خودرو صفرم موتور سوزاند ،پس
از خیابان های ناهموار شاکی می شوم
دور من چون خط کشیده روزگار کج مدار
بنده بالاجبار از پرگار شاکی می شوم
این پدر زن مایه دارم هم نمی میرد لذا
من زعزراییل هم این بار شاکی می شوم
چون گرفته همسرم فرمان عقلم را به دست
من ز هر بانوی فرماندار شاکی می شوم
چون شپش در جیب بنده قاپ بازی می کند
وقت رفتن جانب بازار شاکی می شوم
دوستم چون خوش و خط و خال است مثل مارها
بی خیال دوستم ، از مار شاکی می شوم
مثنوی هفتاد من کاغذ شود اما فقط
قدر شش تا کاغذ آچار شاکی می شوم
روز شاکی می شوم نیم روز شاکی می شوم
از سحر تا موقع افطار شاکی می شوم
این شکایت نامه را تعطیل کن چون کم کمک
دارم از «جاوید » هم انگار شاکی می شوم

محمد جاوید

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۳:۱۳
مهدی اشرفی وند

مقامات کارگری می گویند نتیجه بررسی‌های میدانی در سبد هزینه های خانوار در استان‌های مختلف در ۳ ماهه اول امسال نشان دهنده افزایش هزینه یک خانوار ۴ نفره کارگری در ماه است. آخرین رقم اعلام شده درباره سبد هزینه های کارگران یک میلیون و ۷۰۰ هزارتومان بود که این رقم در بهار امسال به ۲ میلیون و ۲۰۰ هزارتومان افزایش یافت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۳:۰۹
مهدی اشرفی وند

اقتصاد مرسوم
دو تا گاو ماده دارید . یکیش را می فروشید و یک گاو نر می خرید. به تعداد گاوهای گله ی شما افزوده میشود و اقتصاد رشد می کند. پول برایتان همینطور سرازیر میشود و می توانید به بازنشستگی و استراحت بپردازید .

اقتصاد هندی
دو تاگاو ماده دارید . آنها را می پرستید و عبادت می کنید!

اقتصاد پاکستانی
هیچ گاوی ندارید . ادعا می کنید که گاوهای هندی مال شما هستند . از آمریکا طلب کمک مالی می کنید . از چین طلب کمک نظامی می کنید . از انگلیس هواپیماهای جنگی . از ایتالیا توپ و تانک . از آلمان تکنولوژی . از فرانسه زیر دریایی . از سوییس وام بانکی . از روسیه دارو . و از جاپان تجهیزات . با تمام این امکانات گاوها را می خرید و بعد ادعا می کنید که توسط جهان مورد استثمار قرارگرفتید !

اقتصاد آمریکایی
دو تا گاو ماده دارید . یکیش را می فروشید ودومی را تحت فشار مجبور می کنید که به اندازه ی ۴ تا گاو شیر تولید کند . وقتی گاوتان افتاد و مرد اظهار تعجب و شگفتی می کنید . تقصیر را گردن یک کشور گاودار میندازید و بعد طبیعتا" آن کشور یک خطر بزرگ برای بشریت به حساب می آید . یک جنگ برای نجات جهان به راه میندازید و گاوها را به چنگ میارید! Tornado

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۳ ، ۱۱:۴۸
مهدی اشرفی وند