گفتوگوی تفصیلی با محمد حسنی / پشت پرده واردات کاغذ چه میگذرد؟
در همین راستا برای شنیدن دغدغهها و راهحلهای اصلی حوزه نشر از زبان ناشران، این بار و پس از پایان مدیریت محمد حسنی بر «بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان» با او به شنیدن تجربیاتش از حوزه نشر نشستیم.
«بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان» نهادی فرهنگی است که سال 1387 در زمان تصدی دکتر محسن پرویز در جایگاه معاونت فرهنگی وزارت ارشاد به عنوان بازوی اجرایی وزارت در حوزه گسترده، تأثیرگذار و راهبردی ادبیات داستانی، بنیانگذاری شد. اخیراً و پس از تلفیق حوزه شعر و داستان در اساسنامه این بنیاد، حسنی جای خود را به مهدی قزلی به عنوان مدیر مسئول «بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان» داد، حسنی در مصاحبه با تسنیم ، از تجربیات و راهکارهای مورد نظرش برای حل معضلات حوزه نشر سخن گفته است.
وی صنعت نشر را شامل سه حوزه تولید، توزیع و مصرف میداند. او معتقد است نشر در هر یک از این سه عرصه مختلف، مهم و راهبردی دارای مسائل و مشکلاتی است که بر احساس نیاز به کتاب در مخاطب به عنوان مهمترین عامل در ارتقای کتابخوانی تأثیرگذار بوده است.
متن این گفتوگو به شرح ذیل است:
تولید، توزیع و مصرف سه حوزه مجزای نشر است
از دیدگاه شما معضلات و موانع اصلی حوزه نشر کتاب در این سالها چیست؟
حوزه فرهنگ به معنی الاخص بُعد است، جزء نیست. بُعد همه امور است هیچ امر انسانی - امری که انسان در آن دخالت داشته باشد- وجود ندارد که بُعد فرهنگی نداشته باشد. محال ممکن است. انسان در هر جا ورود کرد یعنی فرهنگ ورود کرد. منتها ما این معنا را فعلا کنار میگذاریم، به معنای خاصش در نظر میگیریم.فرهنگ به معنای خاص سه حوزه دارد که حوزه نشر هم به تبع، آن سه حوزه را داراست. حوزه تولید، حوزه توزیع و حوزه مصرف. حوزه نشر در هر یک از این سه عرصه مختلف، مهم و راهبردی دارای مسائل و مشکلاتی است که هر کدام بحث مفصلی میطلبد.
در حوزه تولید بحث نیازسنجی، انطباق با شرایط جامعه، امیال، نیازهای واقعی، تحولات نسلی و زبانی، مسائل پیرامونی و بافت جامعه و مباحث محتوایی از این دست مطرح است. مباحثی نظیر کیفیت، جذابیت، تحولات ذهنی، بصری و سمعی جامعه امروزین ما و رقیبان این عرصه، چه تأثیراتی در حوزه نشر میگذارد؟ چه اقتضائاتی را بر حوزه نشر بار میکند؟ اینها همه موضوعات مهم در حوزه تولید ما است. ما وقتی سخن از نشر میکنیم، از ارادهای که در گوشه یک پژوهشگاه وجود دارد تأثیرگذار است، تا ویراستار تا طرف قرارداد انتشارات که برای او کار میکند و قرار است کار را منعقد کند.
در حوزه اقتصاد تولید، توجه به گردش اقتصادی ناشر مهم است
علاوه بر این، وقتی مسائل حوزه نشر وارد بحثهای ساختاری میشود، یک ناشر یا یک بنگاه انتشاراتی ابعاد اقتصادی، اجتماعی، قانونی، هنری و فنی نیز دارد. در حوزه اقتصاد تولید، توجه به مسئله حقوق مؤلف، حقوق ناشر و گردش اقتصادی ناشر مهم است. در اینجا مشخصاً ناشر اهمیت پیدا میکند و برجسته میشود. به طور مثال در ذیل بحث اقتصاد تولید وقتی معافیتهای ناشرین مطرح میشود سالها مورد مناقشه است، چون قانون نانوشتهای در حوزه متولیان امر مالیات وجود دارد که میگوید هرچه بیشتر میشود باید مالیات را اخذ کرد. درست است قانون گفته است ناشرین معافاند، اما بأی نحو تا میشود باید گرفت. ما این مسئله را در حوزه توزیع نیز داریم. به طور مثال کتابفروشیای که به دلیل ندادن مالیات در خوزستان دچار مشکل میشود ـ من نمیخواهم قضاوت کنم چون اگر بخواهیم قضاوت کنیم باید چند و چون ماجرا را کامل بدانیم ـ یعنی قوانین به اندازه کافی از این عرصه حمایت نمیکند و یا اگر بعضی قوانین خوب هست، در اجرا دچار مشکل و چالش است.
مسئله نویسندگان و اقتصاد نویسندگان مسئله بعدی حوزه تولید است. در واقع تمام مسائل مربوط به حوزه نویسندگی، تألیف و تحقیق مربوط به حوزه تولید میشود. چه مقدار بنگاههای دولتی یا شبهدولتی، مؤسسات، پژوهشگاهها و دانشگاهها تولیدات دارند؟ تولیدات درگیرکننده دارند؟ تولیدات تأسیسی دارند؟ نه ترجمهای. مثلاً در حوزه ادبیات داستانی نویسنده خوبی داریم که به دلیل آنکه کار نویسندگی جواب معیشتش را نمیدهد، مجبور است چند کار را با یکدیگر انجام دهد. لذا با آنکه این شخص استعداد دارد، آثار بهتری تألیف کند، هم کیفیت کارش تحت تأثیر قرار میگیرد، هم نامش تحت تأثیر کارهای متوسطی که بیرون میدهد قرار میگیرد و هم مخاطب دچار چالش یا حتی ریزش میشود. از سویی شما وقتی آثار متوسط ارائه میکنید، اقتصاد نشرتان با مشکل مواجه خواهد شد. یک اثر خوب، جذاب و قوی ناشر را تقویت میکند و بلعکس. یعنی کار متوسط هم هزینههای او را بالا میبرد و هم بازگشت اقتصادی مناسبی نخواهد داشت.
نهایتاً باید گفت مسائل حوزه تولید، مسائل محتوایی، مسائل فنی، مسائل اقتصادی، مسائل نویسندگی، مسائل ویراستاری و مسائل هنری تولید کتاب است. وقتی مخاطب کتابی را در دست بگیرد، زمانی احساس میکند آن را باید بخواند که به لحاظ هنری، به لحاظ فونت (نوع قلم)، به لحاظ کاغذ و به لحاظ طرح جلد تناسب خاص خودش را داشته باشد.
حقوق مخاطب مقدم بر حقوق مؤلف و ناشر است
در حوزه نشر دیجیتال، عموما مسئلهای که ناشران دغدغه آن را دارند، بحث حق کپیرایت است. آیا شما به این حق قائلید؟ و فکر میکنید برای صیانت از حقوق نویسنده یا ناشر چه باید کرد؟ پیوستن به قانون کپیرایت بینالمللی یا وضع قانون داخلی؟
حقوق مؤلف و ناشر، من حقوق مخاطب را نیز بدان اضافه میکنم که کمتر روی آن کار شده است و مقدم است. یعنی حقوق مخاطب اینجا چیست؟ قوانینی داریم اما قطعا جوابگو نیست. البته اقداماتی هم برای تدوین قوانین در حال انجام است، اما چقدر قرار است ما اینها را کارشناسی کنیم. یا کارهایمان را کارشناسی نمیکنیم یا فقط کارشناسی میکنیم! یعنی اصلا به نقطه رهایی نمیرسیم. من فعلا بحث داخلی آن را عرض میکنم. در برخی مسائل نیز میتوان از تجربیات برخی کشورها استفاده کرد. نظیر همین بحث حق کپیرایت. میتوان مشابه آن را در داخل کشور اجرا کرد. البته با درنظرگرفتن شرایط خاص خودمان. این به معنای غربزدگی یا شرقزدگی نیست. گاهی یک تجربه انسانی یا فنی است، میشود استفاده کرد. در بعضی موارد نیز نمیتوان از قوانین آنها استفاده کنیم. باید طبق شرایط خودمان رفتار کنیم. بعضی مسائل هم نگاه تخصصی حوزه دانش فرهنگ و ارتباطات را با نگاه به بحثهای آیندهنگری را میطلبد.
عرضه نوین اگر به جذابیت، راحتی و دسترسی بهتر مطالعه برای مخاطب کمک نکند، ناموفق است
چنانچه این مسئله حل شود راهحل خوبی که برای حوزه تولید مطرح است، نشر دیجیتال و ترویج کتابخوانی الکترونیک با خلاقیت و کیفیت ارائه خوب است. فکر میکنید این راهحل چقدر میتواند مشکلات حوزه تولید در کشور را حل کند؟
شاید بهتر باشد سؤال را اینگونه طرح کرد. آیا تولید و عرضه آثار به صورت دیجیتال بر حوزه نشر مکتوب آن اثر، سایه ضعفآفرین میاندازد؟ به نظر چالش اصلی اینجاست. خیلیها معتقدند اساسا اینگونه نیست. چه بسا تقویت میکند. از طرفی برخی معتقدند مردم دوست دارند کتاب کاغذی بخوانند. مانیتور خیلی جوابگو نیست، چشم را اذیت میکند یا آنکه اصلا لذت خواندن را ندارد. مباحثی که عرض میکنم، طرح بحث است. همهاش باید مفصل بحث شود.
اما گاهی در کیفیت عرضه درست عمل نمیکنیم. یعنی همین عرضه دیجیتالی کتاب را آنقدر با کیفیت بدی ارائه میکنیم که اساساً کتابخوانی را سختتر میکند و طبیعتاً استقبالی هم از سوی مخاطب صورت نمیگیرد.
این نیز طنز دیگری است که ما اگر از بحث اخذ و اقتباس تکنولوژی و بحث نسبت تکنولوژی با فرهنگ فاکتور بگیریم، اساسا تکنولوژی را وارونه استفاده میکنیم. مثالی برای شما میزنم. من جایی مدیریت میکردم. بخشی بودم که اتوماسیون اداری داشت. از وقتی اتوماسیون آمده بود بجای آنکه کار ما تسهیل شود، دو برابر شده بود. چون تلقی اشتباهی از این ابزار داریم. هر وسیلهای اقتضائاتی دارد. اگر به گونهای برنامهنویسی کردم، یا امکانات را به گونهای طراحی کردم که نتیجهاش جذابترکردن، راحتترکردن و در دسترسترکردن مطالعه برای مخاطب نباشد، مخاطب پس میزند. مخاطب بیتعارفترین عنصر در این چرخه است. وقتی که او سراغ این قالب میرود و آن را انتخاب میکند، انتظار بهترین ارائه را دارد.
البته هنوز کتاب کاغذی در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا وجود دارد. کتاب کاغذی واجد ویژگیهایی است که همچنان خواهد ماند. اما بنده به شدت مُصر هستم نباید یک عدد کاغذ به حوزه کتابهای کمک آموزشی داد. همه کتب باید به صورت دیجیتال و برخوردار از تکنولوژیهای آموزشی جدید ارائه شوند.
چگونه این اتفاق ممکن است؟
یکی از مسائل حوزه تولید، مسئله کاغذ است. بخش قابل توجهی از کاغذ ما را کتابهای کمک آموزشی و آموزشی تشکیل میدهند. یعنی کتابی که شما میگیرید، کنکورش را میدهید سپس کنار میگذارید. حال اگر مؤسسات آموزشی آثارشان را بر روی نرمافزار یا بصورت کتب دیجیتالی ارائه کنند، خوانش آسان میشود و قابلیتهای فنی بیشتری به او داده خواهد شد. آن وقت میدانید چه اتفاقی میافتد؟ اتفاقی که میافتد این است که مخاطب کتاب الکترونیک آموزشیاش را موقع استراحتش، قبل از خوابش یا در مسیرش راحت دست میگیرد و با لذت میخواند، مطلبی هم اگر بخواهد کنارش مینویسد.
کتاب رسانهای غیرخطی است/ رسانۀ نخبهساز، رسانههای غیرخطی هستند
همانطور که میدانید رسانههای ما دستهبندی میشوند به دستهبندیهای مختلف با معیارهای مختلف. یکی از معیارهای تقسیمبندی رسانه در معیار ریاضی، رسانههای خطی و غیرخطی است. رسانههای خطی مثل رادیو و تلویزیون است. شما نمیتوانید آن را متوقف کنید. ذات تلویزیون یا رادیو به این است که تداوم داشته باشد و شما را وارد خلصهای کند. اما کتاب یک رسانه غیرخطی است. تابعی خطی از زمان نیست. شما میتوانید الان یک بخش از کتاب را بخوانید، بعد دو دقیقه بر روی نکته دیگرش تأمل کنید. سپس ممکن است بازگردید به صفحه قبل مجدد تأملی کنید. لذا تابع زمانیاش اصلا خطی نیست. رسانههایی که تأملبرانگیز و تفکربرانگیز هستند و به عبارتی نخبهساز هستند، رسانههای غیرخطی هستند. پای تلویزیون هیچکس فیلسوف نمیشود. حتی اگر صبح تا شب پای صحبت یک فیلسوف شهیر بنشینید. نکاتی را از آن برداشت میکنیم منتها پای کتاب و پای نوشته هست که انسان فرصت تأمل مییابد.
اما این نکته درمورد کتب عمومی صحت دارد؛ نه درباره کتب کمک آموزشی. در کتابهای کمک آموزشی تأمل و تفکر به این معنا وجود ندارند. لذا نیاز به ذخیره در کتابخانه ندارد. چون مراجعهای بعدا به آن ندارم. گذراست. من کنکور میدهم دیگر کتابم را نمیخواهم. چرا باید کاغذ که امروز به یک گوهر ناب تبدیل شده است، برای این جنس کتب هدر رود؟ اما از سویی برخی کتب همان رسانه غیرخطی هستند. چون در آینده با آن کار داریم، نیاز داریم بدان مراجعه میکنیم.
سود ناشی از عرضه دیجیتالی کتب آموزشی برای حوزه نشر بسیار خواهد بود
اگر از افت تیراژ کتابها در سالهای اخیر بگذریم، مسئولین ما از افزایش تعداد عناوین کتاب چاپی به 70 هزار عنوان خبر میدادند و این مسئله را به عنوان یک پیشرفت در حوزه کتاب مطرح میکردند. با فرض عدم کاهش تیراژ، آمارها میگوید 15 تا 16 هزار عنوان کتاب تجدید چاپ است و 30 تا 40 هزار عنوان کتب کمک آموزشی است. یعنی تنها چیزی حدود 15 تا 20 هزار عنوان کتاب به حوزه عمومی یا به قول شما رسانه غیرخطی مربوط میشود.
بله! همانطور که شما فرمودید اگر این عنوان زیاد از کتب کمک آموزشی بر بستر دیجیتال ارائه شود و تمام مباحث فنی، امنیتی و حقوقی آن نیز در نظر گرفته شود، تنها صرفهجویی که از بابت کاغذ ایجاد میشود میتواند سود زیادی برای حوزه نشر دربرداشته باشد. چراکه تقاضا کم میشود، عرضه ثابت است و لذا قیمتها افت میکند.
دستهایی در کار است که از واردات کاغذ سود میبرند
مشکل دیگر اقتصاد نشر در سالهای گذشته، مسئله کاغذ بوده است، رهبر انقلاب دو سال پیش در نمایشگاه کتاب فرمودند که لازم است در حوزه کاغذ فکری شود و با بازگشایی مجدد کارخانههای کاغذ از واردات جلوگیری شود. اما قدمهای چندانی برداشته نشد. به نظر شما این مسئله ناشی از چیست؟
عقل میگوید اینگونه مواقع معمولا دستهایی در کار است که از واردات سود میبرند و نمیخواهند حوزه تولید راهاندازی شود.
برخی معتقدند تولید کاغذ در کشور به صرفه نیست...
بله خب! برای آنها به صرفه نیست. پیدا کنند پرتغال فروش را، آن دستگاههایی که موظفند این چیزها را پیدا کنند...
حداقل خودکفایی این است که نوسانات بازار ارز بر قیمت کاغذ اثر نمیگذارد.
اساسا وقتی شما تولید داخل دارید، مواد اولیه را خودتان دارید، کارخانه را خودتان دارید، ارز سه برابر شود، من نمیگویم تأثیر نمیگذارد. چون وقتی هزینهها در کشور گران شود، مجبور میشوی به کارگر بیشتر پول بدهی، اما این تأثیر سه برابری در کشور ندارد. ضمن آنکه اشتغالزایی است. اصلا فرض کنید که کاغذ قیمتش خیلی ارزان باشد. مگر ما نمیخواهیم در کشورمان اشتغال ایجاد کنیم؟ مگر نمیخواهیم جوانمان از بیکاری دربیاید؟ مگر نمیخواهیم روی پای خودمان بایستیم؟ حتی اگر از این باب آقایان نگاه کنند مسئله واضح است. امروز حتی اگر کاغذ مجانی به ما دهند، فردا از کجا میدانیم سر همین ما را گیر نیاندازند؟ وقتی مواد اولیه، نیروی انسانی خوب و کارخانهای داریم که میتوانیم بهینهسازیاش کنیم چه مانعی است که تولید نکنیم؟ واقعا بایستی تاملاتی در این عرصه کرد.
ایجاد احساس نیاز در مخاطب مهمترین عامل در ارتقای کتابخوانی است
پرسشی که در همین حوزه همواره مطرح بوده این است که گرانی کاغذ و نهایتا گرانی کتاب در این سالها چه میزان در اقبال مخاطب به سمت کتابخریدن یا نخریدن تأثیرگذار بوده است؟
تأثیر داشته است. چه مقدارش را من نمیتوانم بگویم. باید یک تحقیق میدانی صورت گیرد. اما وقتی من دانشجو بودم چون وضعیت مالی خانواده ما زیاد خوب نبود، با کار دانشجویی یا بن کتاب و پول تو جیبیمان به سختی مبلغی را جمع میکردم و چیزهایی که دغدغهام بود، میخریدم. دورهای خاطرم هست وقتی بزرگانی نظیر آقای داوری اردکانی، آقای حسین نصر یا امثال این متفکرین کتاب بیرون میدادند، من روحم شاد میشد. حاضر بودم تا آن طرف کشور بروم تا این کتاب را پیدا کنم. چه میخواهم بگویم؟ میخواهم بگویم آن کسی که احساس نیاز به مطالعه کند و در وجود خود حرارتی را احساس کند به سمتش میرود. میدانید اشتباه ما چیست؟ روی کتاب متمرکز شدیم. میگوییم آقا کتاب بخوان! این مهم نیست. اصلا نباید این کار را انجام داد. باید یک لنگری از درون این اثر به درون مخاطب بیاندازیم. یکبار یکی از برنامههای تلویزیونی گزارشی تهیه کرده بود که کدام یک از این عوامل در حوزه کتاب تأثیرگذار است؟ کاغذ؟ توزیع؟ قلم نویسنده؟ و....؟ من دیدم علت اصلی اینها نیست. ایجاد احساس نیاز در مخاطب از همه اینها مهمتر است. من به چه دلیل این کتاب را باید بخوانم؟ وقتی این همه فیلم جذاب هالیوودی را شبکه نمایش بیست و چهار ساعته نشان میدهد، بالاخره سریال مورد علاقهام را پیدا میکنم، فیلمم را پیدا میکنم.
محتوای کتب باید بتواند با درونیات انسانها ارتباط برقرار کند
از طرفی عموماً کتابخانههای شهر را بدون توجه به نیاز مخاطب از کتابهایی که روی دست ناشران مانده پرکردهایم، چون مخاطب حاضر نشد کتاب را در بازار بخرد، بنابراین روی دست ناشر ماند، و ما آن را وارد کتابخانههایمان کردیم، تا شاید آنجا به آن اقبالی شود که باز هم نمیشود.
بله. آنقدر کتابِ نخواندنی در کتابخانهها داریم. من خود مدتی مدیر کل منابع کتابخانههای عمومی بودم. در آنجا طرحی راه انداختیم به نام طرح «کتاب من» که هر کسی در کتابخانهای کتابی نیاز دارد، سفارش دهد ما آن کتاب را میخریم و برای او میفرستیم تا مطالعه میکند و اولین مخاطبش که خواند به کتابخانه برمیگرداند. هنوز هم فکر میکنم استمرار داشته باشد. غیر از آن کارگروهها و هیئت علمیهایی داشتیم که کتابهای خوب را انتخاب میکردند و برای کتابخانهها میفرستادند. اینکه دیگر هزینهای ندارد. پس مسئله ما پول نیست، مسئله ما کاغذ نیست. مسئله ما قیمت نیست. آنهایی که اهل خواندن کتاب هستند در طیفهای مختلف اقتصادی با وضعیتهای مختلف اقتصادی میآیند و کتابهایشان را تهیه میکنند. ناشرین چگونه سرپا هستند؟ بالاخره مخاطب دارند.
اما مسئله اصلی این است که محتوا بتواند با درونیات انسانها ارتباط برقرار کند. این را هم نمیگویم بیاییم کامل ببینیم امیال مخاطب چیست یا ناشرین درون دریای امیال مخاطبین شنا کنند، نه. ولی باید نویسنده به ذهنیات مخاطب، ادبیات روز او و اینکه چه نیازی دارد و چه چیزی او را به وجد میآورد، توجه کند. ممکن است، مخاطب خودآگاه نباشد ولی آن نویسندهای هوشمند است که بداند. درست است که این مخاطب درکی از عالمی که نویسنده دارد خلق میکند ندارد، اما برایش آیندهنگری کند. مثل فیلمی که شما ندیدید. فیلم جدیدی است. فضایش هم فضای جدیدی است. اما وقتی میبینید لذت میبرید. یعنی یک آیندهنگری و پیشبینی درستی کارگردان داشته است. اگر این اتفاقات بیافتد و نسبت حوزه تولید به حوزه مخاطب ما بیشتر شود و اثر واقعگراتر شود، حتما اقبال و آن احساس نیاز که نقطه کلیدی است به وجود میآید.
به عنوان مثال، نویسنده میآید اثرش را تحویل میدهد و میگوید تا قبل از چاپ هیچ کسی نباید این را بخواند یا مثلاً تنها سه نفر باید بخوانند. در غرب چگونه است؟ در خیلی از کشورهای غربی بنگاه انتشاراتی یا گاهی حتی خود نویسنده تعداد زیادی از کتاب کپی میگیرد و به افراد مختلف که احتمالا مخاطب بالفعل او هستند میدهد. مثل هیئت منصفه، تنوع مخاطبین خود را در نظر میگیرد و آثار را به آنها میدهد و نظرات آنها را میگیرد. گاهی چندبار کار را زیر و رو میکند. اینگونه است که کار به تیراژهای آن چنانی میرسد.
البته همه کتابهای غرب تیراژهای آن چنانی ندارد. تیراژهای هزار، دو هزار، سه هزار عدد نیز داریم. اینگونه نیست که حالا بگوییم در دنیا همه مشکلات حل است. نه! همین مقداری که داریم میبینیم کتاب تولید میشود، توزیع میشود، میخوانیم، لذت میبریم، نقد میکنیم، نقد میشنویم، اینها یعنی این عرصه زنده است و ما داریم درباره مسائل این عرصه صحبت میکنیم.
زیباسازی ظاهر کتاب در اقبال مخاطب به سوی آن خیلی تأثیرگذار است
طراحی کتاب، مسئله دیگری است که در حوزه نشر با آن مواجه هستیم، انتشارات عصر داستان در دوره مدیریت شما به این بعد از تولید کتاب توجه خوبی نشان داد، اما ناشران دیگر کمتر به آن توجه میکنند، شاید علت آن نگرانی ناشر از افزایش قیمت نهایی کتاب باشد، هرچند بخشی از آن نیز به بیسلیقگیها مرتبط است، به نظر شما ظاهرسازی کتابها چه اندازه مهم است؟
خیلی مؤثر است. مثل این که شما یک خانه را چند ده میلیون هزینه میکنید میسازید، استحکام ضدزلزلهبودن، طراحی خوب، نقشه خوب، بعد خانه را سفیدکاری نمیکنید! هزینه آن گچکاری یا سفیدکاری به نسبت آن همه هزینهای که کردید ناچیز است. اما آن روکش به شدت در جلب نظر خریدار تأثیرگذار است. اصلا شما نمیتوانید خانه را بدون آن روکش تحمل کنید.
اما برخی از این ظاهرسازیها واقعا کتاب را از سودمندی و بهرهمندی خارج میکند.
آن هم اشتباه است. ما خودمان نیز یکی دو نمونه از این جنس کتب داشتیم. البته راهبرد ما این نبوده است. من این را هم در پرانتز اعلام کنم که با برخی دوستان در این زمینه خیلی بحث میکردیم و قول میگرفتیم، حتی در چاپ بعدی آن اثر این نکات اصلاح شود. ما چهل کتاب منتشر کردیم، شاید پنج شش عدد از آنها این ویژگی را دارد که مقداری ممکن است بر روی مطالعه مخاطب پارازیت بیاندارد.
«بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان» به لحاظ گردش مالی یک مجموعه خصوصی است
من از ابتدا که به بنیاد ادبیات داستانی آمدم، متوجه شدم که ما یک مجموعه خصوصی هستیم، فرق ما این بود که وزارت ارشاد با ما تفاهمنامه بسته و از ما حمایت میکند. البته هیئت امنا و مدیرعامل با تشخیص وزارتخانه تعیین میشود، ولی به لحاظ گردش کاری و... واقعا خیلی آن صفت دولتیبودن بر ما بار نمیشد و همواره مشکلات زیادی را متحمل بودیم. به هر حال ما قصد داشتیم ناشری باشیم با ماموریت ویژهای در حوزه نشر. لذا باید کار ویژهای کنیم. یکی از کارهایی که کردیم این است که گفتیم ما آزمایشگاه نشر میشویم؛ چه در حوزه محتوا که هنوز به آن مطلوب نرسیدیم و باید بر روی آن بیشتر کار شود و چه در حوزه طراحی فنی و هنری کتاب.
وظیفه ما در بنیاد تجربه عرصههای جدید در صنعت نشر بود/ از برخی آثار ما در صنعت نشر الگوبرداری شد
بنده به شما عرض کنم با آنکه سی و چند عنوان تا به حال بیشتر منتشر کردیم، اما از همان آثار اول گمانهزنی کردیم، مسیرهای جدیدی را طی کردیم. مثل آن اهدافی که برای مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی گذاشتهاند. به این معنا که مسیرهای جدیدی را در عالم سینما باز کند. تکنیکهای جدیدی را بررسی کند. یا جواب میدهد یا نمیدهد، اگر جواب داد دیگران هم استفاده میکنند. ما نیز هنگامی که وارد چاپ آثار شدیم، برخی آثارمان الگوبرداری شد. وقتی دوستان نمونههای این آثار را در بازار به من نشان میدادند، میگفتم ما باید خوشحال باشیم. چرا که هدفمان همین بود. ناشری که تا دیروز آنگونه تولید میکرد، حالا شبیه ما تولید میکند. قاعدتا در آزمایشگاه شما جاهایی پِرتی کار نیز دارید. گمانههایی را میزنید. یک باستانشناس وقتی گمانهزنی میکند، طبیعتا هزینه کرده و ممکن است به نتیجه نرسد. بنابراین بخشی از ماموریت ما از این دست مسائل بود. ولی در همین مباحث اصولی باید داشته باشیم و در ذیل آن اصول، سلیقه را وارد کنیم. ما بحثهای چالشی را سر همین نکات داشتیم. هدف اصلی از کتابی که مخاطب در دست میگیرد، مطالعه است. تیم ما دو سه ماه روی قطع کتاب، نسبت رنگ کاغذ، نوع قلم و رنگ جوهرش تحقیق کرد، تا امروز این کتابها را شما میبینید.
این مسائل که بیان شد مربوط به حوزه تولید بود. حوزه توزیع نیز عالم خودش را دارد. حال اثر با ویژگیهایی تولید شد. چگونه به دست مخاطب برسد؟ مسئله شبکههای توزیع، مسئله کتابفروشیها و شیوههای نوین فروش در این حوزه مطرح است.
مشکل حوزه فرهنگ ما بودجه نیست، سیاستگذاری است
امروز وضعیت شبکه توزیع ما خوب است؟
این که اساسا روشن است. هیچکس به شما نگفته که شبکههای توزیع فعلی ما خوب است.
دوست دارم راهحلتان را بدانم. آن چیزی که فکر میکنید میتواند در این میان کمک کند.
اراده. ما در حوزه فرهنگ کجا مشکل داریم؟ بودجه نداریم؟ درست است مشکل بودجه داریم، ولی مسئله حوزه فرهنگ ما بودجه نیست. مسئله ما سیاستگذاری است. تشخیص مسئله و رسیدن عاقلانه و مدبرانه به راهحل است. این مشکل ما است. آیا نمیشود به شکلهای مختلفی کتابفروشیها را توسعه داد؟ نه به معنای کلاسیک آن، به اشکال مختلفش. من الان نمیخواهم واردش شوم. باید تأملاتی که در این مدت داشتم را جمعبندی کنم بعد خدمت شما تقدیم کنم. اما این را عرض کنم که دولت و دستگاههایی که از بودجه عمومی استفاده میکنند بایستی وارد شوند.
دولت در حوزه توزیع باید تسهیلکننده باشد
بحث ورود دولت چگونه باید باشد؟
ورود دولت به این معنا که امور را تسهیل کند. یعنی آدمهای اهل دغدغه را پیدا کند و به برنامههای آنها بها دهد. مسئله توزیع یک راهحل ندارد. ممکن است هر راهحل، ده خروجی داشته باشد. یکی از آنها این باشد که در مراکز پُررفتوآمد، بازارها و میادین اصلی شهر ـ همچنان که در تهران خیابان انقلاب که مرکز کتابفروشیهاست ـ چند کتابفروشی بزرگ در شهرستانها به ویژه شهرستانهایی که از این مسئله رنج میبرند، ایجاد شود و به او این اجازه را دهیم که اقلام دیگری را نیز کنارش بفروشد تا بتواند بازگشت اقتصادی داشته باشد. اگر کسی آمد این کار را انجام داد به لحاظ حقوقی، به لحاظ شهرداری، به لحاظ مالیات، به لحاظ عوارض و ... او را کمک کنیم و تسهیلاتی برای او ارائه کنیم. وقتی میبینیم اقتصادش ضعیف است نباید با او به شکل اداری برخورد کرد.
امروز یکی از موانع توزیع اینترنتی کتاب، پست است
در مورد کتابفروشی به شیوه اینترنتی نیز باید پست به کمک بیاید. امروز یکی از موانعمان پست است. من اصلا نمیخواهم تقصیر را گردن آنها بیندازم یا کسی را متهم کنم. اما باید بررسی شود. شاید آنها هم نمیتوانند هزینههایشان را تأمین کنند. اما بالاخره باید کمک کرد. قانونگذار بیاید جای دیگر را برای پست تسهیل کند. از یک طرف یک امتیاز را بدهد و یک امتیاز را بگیرد. اگر پست کمک کند فروش اینترنتی راحتتر امکانپذیر خواهد شد. بالاخره این یک امکان خوب توزیع است. باید به فکر امکانات مبتکرانه دیگری نیز بود. چیزی که ما میدانیم این است که حتی در خود تهران مشکل دسترسی داریم. شما خیابان انقلاب را نگاه نکنید که در دسترس است. کسی اگر بخواهد از یک نقطه با فاصله زیاد بیاید واقعا میگوید اگر مسافرت رفته بودیم، اینقدر اذیت نمیشدیم. با توجه به این رقبای فرهنگی، هنری، سمعی، بصریِ سرگرمکننده، ویژگیهای آسانطلبشدن بشر امروزین و فراگیری استفاده از ابزارهای تکنولوژی، اگر بخواهید برای مخاطب انگیزه نیز ایجاد کنید که از آن شهر بلند شود بیاید اینجا مثلا یک رمانی را که حتی جذابترین قالب و ژانر نویسندگی نیز دارد، بخرد کار دشواری را در پیش خواهید داشت.