زندگینامه مارکس
کارل مارکس در سال 1818 در شهر ترابر از شهرهای پروس، کنار رودخانه راین، در خانوادههای مرفه، تحصیلکرده، ولی نه انقلابی به دنیا آمد، پدرش یک قاضی یهودی بودکه در 1824 به مذهب پروتستان گروید. مارکس تا پایان دوره دبیرستان در ترابر به سر برد سپس به ترتیب به دانشگاههای بن و برلین رفت و به مطالعه در علوم حقوقی و عمدتاً تاریخ و فلسفه پرداخت. در 23 سالگی دکترای فلسفه گرفت. در آن زمان در برلین یک ایده آلیست هگلی بود جزء انجمن "هگلیهای چپ" به پرچمداری برونو بوئر که فعالیت آنها متمرکز بود بر: "استنتاجهای انقلابی و آته آلیستی ازفسلفه هگل".
مارکس در بدو امر به قصد اخذ مقام پروفسوری به منظور تدریس در دانشگاه عازم بن شد، ولی از آنجا که دولت دو فیلسوف مطرح آن زمان، یعنی لودویک فویر باخ را از دانشگاه اخراج و برونو بائر را ممنوع التدریس کرده بود، از فکر کار آکادمیک دست کشید و در سمت مقالهنویس با عدهای از رادیکالهای بورژوازی منطقه راین که با انجمن در تماس بودند، در اول ژانویه 1842، در کلن، اولین شماره نشریه مخالفی را به نام "راینیش تسایتونگ" منتشر ساختند. اکتبر همان سال مارکس سردبیر نشریه شد و گرایش دموکراتیک –انقلابی نشریه رو به فزونی گذاشت و دولت هم که دید حتی با اعمال سانسور نشریه از پا نمیافتند، به رغم استعفای مارکس از سمت سردبیری روزنامه، انتشار آن را در مارس 1843 متوقف کرد. آنچه در این راستا دولت را شدیداً به خشم آورده بود، مقالهای بود در رابطه با اوضاع دهقانان تولید کننده شراب در دوره موسل به قلم مارکس.
تجربه کوتاه کار روزنامه نگاری به مارکس یاد داد که به اندازه کافی با اقتصاد سیاسی آشنایی ندارد، لذا در این خصوص به مطالعه، تحقیق و بررسی پرداخت که تا پایان عمرش ادامه داشت.
در پائیز سال 1843 مارکس به منظور چاپ یک مجله رادیکال در خارج به همراهی آرنولدروژه (از جمله هگلیهای چپی که 6-5 سال سابقه زندانی سیاسی داشت و از سال 1848 به بعد یک تبعیدی سیاسی شد) به پاریس رفت، اما صرفاً یک شماره از مجله مورد نظر به نام "سالنامههای آلمانی – فرانسوی" منتشر شد. علت عدم انتشار در مرحله اول مشکلات پخش مخفی آن در آلمان و در وهله دوم اختلاف نظر با آرنولدروژه بود. نگاهی به مقالات مندرج در این مجله روشن میسازد که مارکس در همان موقع هم یک انقلابی مدافع "انتقاد بیرحمانه از هر چیز موجود" و بالاخص "انتقاد به وسیله اسلحه" بود و به مردم و کارگران اتکا داشت.
در سال 1844 با فردریک انگلس که برای چند روز به پاریس آمده بود آشنا شد و از آن پس، دوستی دیرینهای بین آن دو به وجود آمد که تا پایان زندگی مارکس ادامه داشت. (جالب اینجاست که در سراسر مقاله "سنت مارکسیستهای عملگرا ..." حتی یک مورد اشارهای به انگلس نمیشود، و از این بابت هم مقالهای فوق العاده (!) است.)
آن دو با دامن زدن به یک مبارزه حاد علیه بینشهای مختلف سوسیالیسم خرده بورژوایی که اوج آن برخورد با اصول عقاید پرودون در کتاب "فقر فلسفه" توسط مارکس بود به تدوین تئوری و تاکتیکهای سوسیالیسم پرولتری پرداختند.
در سال 1845، پیرو درخواست موکد دولت پروس، مارکس به عنوان یک انقلابی خطرناک از پاریس تبعید شد و به بروکسل رفت. در سال 1847 به همراه انگلس عضو انجمن مخفیای به نام "اتحادیه کمونیستها" شدند. در اولین کنگره اتحادیه در همان سال موظف شدند "مانیفست حزب کمونیست" را تهیه و تنظیم نمایند، که در سال 1848 منتشر شد.
با شعلهور شدن آتش انقلاب بورژوایی فرانسه در فوریه 1848، مارکس از بلژیک تبعید و مجدداً به پاریس رفت و از آنجا که انقلاب بورژوایی در آلمان و اتریش در مارس 1848 شروع شد، عازم کلن شد و مجدداً سردبیری نشریه "نیوراینیش تسایتونگ" را به عهده گرفت (از 1 ژوئن 1848 لغایت 19 مه 1849).
هر چند انقلاب شکست خورد، ولی تئوریهای مارکس و انگلس در دوره پرآشوب سالهای 49-1848 به طور اعجابانگیزی مهر تائید خوردند.
ضد انقلابیون فاتح، مارکس را دادگاهی و او را از آلمان اخراج کردند. مارکس نیز ابتدا به پاریس رفت اما دوباره پس از تظاهرات مردمی13 ژوئن 1849 مجدداً از پاریس اخراج و تا پایان عمرش در لندن ماندگار شد.
در این دوره فقر بر تبعید افزوده شد و اگر کمکهای مالی و بیدریغ انگلس نبود حال نه از کتب ارزشمندی چون "درباره نقد اقتصاد سیاسی" (1859) و "سرمایه"(1876) اثری بود و نه از وجود صدها کتاب و مقاله برجسته علیه طیف وسیع اندیشههای غیر و ضدسوسیالیسم پرولتری.
احیای تدریجی جنبشهای دموکراتیک در دهه 50 و 60 مارکس را دوباره به فعالیت عملی کشاند، که حاصل آن تشکیل انترناسیونال اول (28 سپتامبر 1864) در لندن بود. مارکس قلب و روح این انجمن و نویسنده اول خطابیه انجمن و تعداد بیشماری قطعنامهها، اعلامیهها و بیانیهها بود. کوشش و تلاش پیگیر و خستگیناپذیر در جهت فعالیت مشترک با اشکال مختلف سوسیالیستهای غیرپرولتری و مجادلات طولانی با دیدگاههای آنها به مارکس این فرصت را داد که تاکتیکهای مبارزهای پرولتری را مورد نقد و بررسی قرار دهد و به دنبال سقوط کمون پاریس (1871) اثر مشهورش را به نام "جنگ داخلی در فرانسه" (1871) منتشر کند.
به رغم انشعاب با کونین از انترناسیونال و انتقال "شورای عمومی انترناسیونال" به نیویورک، انترناسیونال اول نقش تاریخی و جایگاه خود را به عنوان چراغ راهنمای جنبشهای کارگری در جهان به دست آورد و راه را برای یک دوره رشد عظیمتر جنبشهای کارگری در تمام جهان هموار ساخت و منجر به شکل گیری احزاب تودهای سوسیالیست طبقه کارگر در کشورهای جداگانه شد.
ولی کار مداوم و طاقت فرسا در انترناسیونال و نیز کار پیگیرانهتر تئوریک در بازسازی اقتصاد سیاسی و تکمیل "سرمایه" از سویی و از دست دادن همسر (در 1881) و دخترش (در 1883) از سوی دیگر، زندگی مارکس را – که دائماً با انواع بیماریها دست و پنجه نرم میکرد - بسیار سخت و دشوار کرده بود، و در نهایت: "بعدازظهر آفتابیمارس 1883 پس از صرف ناهار مختصری همراه با سس خردل محبوباش، به عادت هر روزه، روی صندلی راحتی لم داد، کمی کتاب خواند، به خواب رفت و از این خواب دیگر بیدار نشد. آرام و بیصدا از دنیا رفت و او کسی بود که آرامس و سکوت را از سده بیستم گرفت." و ظاهراً هزاره سوم میلادی را به حال خود رها نمیسازد.
ماخذ:روزنامه شرق- ش 431
در این جا زندگی نامه کارل مارکس خلاصه وار آمده است.
- 1818 ، پنجم مه . تولد کارل مارکس در تروکه در آن هنگام در پروس ناحیه ساحلی رون رن قرار داشت : دومین فرزند از هشت فرزند هاینریش مارکس . وکیل دعاوی . که خود او از خانواده ی خاخامهای بهودری بود اما در 1816 به کیش پروتستان ایمان آورده بود .
- 1835-1830 . تحصیلات متوسط در دبیرستان ترو
- 1836-1835 . تحصیل حقوق در دانشگاه بن
- 1841 . درجهی دکترا از دانشکدهی فلسفهی دانشگاه یه نا
- 1842 . استقرار در بن و همکاری و آنگاه سر دبیری در روزنامهی را ینیشه زایتونگ کلنی
- 1843. ترک همکاری با روزنامهی مذکور . مارکس از رفتار بزدلانهی سهامداران روزنامه نومید شده بود . ازدواج با ینی فون و ستفالن . عزیمت به فرانسه ،نگارش تحقیق دربارهی مسئلهی یهود . نقد بر فلسفهی حق هگل ،مقدمه
- 1845-1844 . اقامت در پاریس و معاشرت باهاینه ،پرودون ، باکونین ،آغاز مطالعات اقتصادی. مارکس تفکرات فلسفی خویش دربارهی اقتصاد ونمودشناسی هگل را در چندین دفتر دستنویس تشریح می کند . دوستی با انگلس . انتشار نخستین نوشتهی مشترک مارکس و انگلس : خانوادهی مقدس
- 1845 . اخراج مارکس به تقاضای حکومت پروس .
- 1848-1845 . اقامت در بروکسل . ایدئولوژی آلمانی با همکاری انگلس . اختلاف با پرودن . فلاکت فلسفه (1847 ) .در نوامبر 1847 ، دومین کنگرهی جامعهی کمونیستی ، که مارکس و انگلس برای شرکت در آن به لندن می روند ،آنان را مأمور تهیهی بیانیهی کمونیستی می کند . انتشار بیانیهی کمونیستی در لندن به زبان آلمانی در فوریهی 1848 .
- 1848 . تبعید از بروکسل . مارکس پس از توقف کوتاهی در پاریس ، به کلنی می رود و در آن جا سردبیر روزنامه ی نوئیه راینیشه زایتونگ می شود . وی در این روزنامه مبارزهی فعالانه ای را برای جهت اساسی دادن به جنبش انقلابی آلمان رهبری می کند.
- 1849- کار، دستمزد،و سرمایه ( نخست درنوئیه راینیشه زایتونگ به چاپ می رسد ) مارکس از ناحیهی رنانی اخراج میشود پس از اقامتی کوتاه در پاریس ، عازم لندن می گردد و برای همیشه آن جا می ماند.
- 1850- نبرد طبقاتی درفرانسه
- 1851 –همکاری با روزنامه نیویورک تریبون
- 1852- انحلال جامعه ی کمونیستی . 18 برومر لویی بناپارت
- 1857 – 1852. مارکس ناگزیر است مطالعات اقتصادی خود را رها کند تا برای تأمین زندگی به روزنامه نویسی بپردازد. وی در این ایام با مشکلات مالی دائمی روبروست.
- 1859 . نقد اقتصادی سیاسی ، که در برلن منتشر می شود.
- 1860 آقای فگت
- 1861 . مسافرت به هلند و آلمان . همکاری با روزنامهDie presseدر وین
- 1862 . قطع رابطه بالاسال . اجبار به قطع همکاری با نیویورک تریبون فقر و فاقهی شدید.
- 1864 .شرکت در تشکیل «اتحادیهی بین المللی کارگران » ( بین الملل ) که وی اساسنامه و نطق افتتاحیه اش را می نویسد .
- 1867.انتشار کتاب اول سرمایه درهامبورگ.
- 1868 . توجه مارکس به کمون روستایی روس و تحقیق در بارهی روسیه
- 1869. آغاز مبارزه بر ضد باکوتین درداخل «بین الملل » انگلیسی کمک مالی سالیانه ای برای مارکس تامین می کند
- 1871- جنگ داخلی در فرانسه
- 1875. تقدیر برنامهی گوتا ،انتشار ترجمه ی فرانسوی کتاب اول سرمایه توسط ژول روآ با همکاری خود مارکس .
- 1880 .مارکس مواد برنامهی حزب کارگری فرانسه رابه گسد دیکته میکند.
- 1881. مرگ ینی مارکس ( همسر مارکس ) .مکاتبه با ورازا سولیچ
- 1882 . مسافرت به فرانسه وسوئیس ، اقامت در الجزیره
- 1885 . انتشاز کتاب دوم سرمایه توسط انگلس
- 1894 . انتشار کتاب سوم سرمایه توسط انگلس