جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

زندگی بر پایه اقتصاد

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کارل مارکس» ثبت شده است

کارل مارکس اقتصاد دان و فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم در 14 مارس سال 1883 در لندن درگذشت. مارکس در پنجم مه 1818 در شهر کوچک «تریر» واقع در جنوب غربی آلمان به دنیا آمد.
این شهر کوچک از نظر صنعتی از پیشرفته ترین بخش‌های سرزمین آلمان به شمار می‌آمد و در زمان ناپلئون به فرانسه الحاق شد.  برای همین به شدت تحت تاثیر انقلاب کبیر فرانسه قرار گرفت و قوانین ناپلئونی که در آن زمان پیشرفته ترین قوانین در سراسر اروپا بود در آن به اجرا در آمد. 
مارکس در اکتبر 1836 تریر را به قصد برلین ترک کرد. برلین در این زمان نقطه مقابل شهر بن بود؛ شهری بی‌ریشه که بورژوازی آن هنوز پا نگرفته بود و جامعه کارگری آن هنوز شکل نیافته بود. کارل در سال اول ورود به برلین تقریبا همه روابط خود را قطع می‌کند و غرق در مطالعه علوم و هنر می‌شود. دانشکده حقوق دانشگاه برلین، که مارکس در آن نام نویسی کرده بود، در این زمان سخت تحت تاثیر افکار هگلی بود. 
بخش پیشرو هگلی این دانشکده، توسط ادوارد گنز نمایندگی می‌شد و کارل از همان ابتدای ورود به دانشگاه در کلاس او حضور یافت. مکتب مقابل آن، مکتب تاریخی حقوقی نامیده می‌شد که توسط کارل فن ساوینی نمایندگی می‌شد و در کلاس او هم حضور می‌یافت. این مکتب توجیه قوانین را در سنت‌ها و هنجارهای جامعه می‌دید و نه در نظام‌های نظری تدوین‌کنندگان قانون. این دیدگاه از جنبه ارتجاعی برگشت به گذشته 
ارزیابی می‌شد. 
کارل از اواخر 1836 و نیمه اول 1837 به نوشتن رمان وسرودن شعر هم می‌پردازد و الگوی او در این نوشته‌ها و اشعار در درجه اول گوته، شیلر و هاینه بود. مارکس سال اول تحصیلی خود را در دانشگاه برلین به پایان رساند. وی بعد از فوت پدرش دچار بحران‌های شدید مالی در زندگی شخصی خود بود. در سال 1841 میلادی و در بیست وچهارسالگی به دریافت درجه دکترا از دانشگاه جینا نائل شد و رساله دکترای مارکس به‌عنوان نخستین کار علمی‌اش اولین مرحله تبلور فکری او را برای ایجاد یک مسلک جدید نشان می‌دهد. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۴۰
مهدی اشرفی وند

الکس کالینیکوس ترجمه ی مهرداد امامی

marx.jpg

کارل مارکس که در بخش اعظم دهه‌ی 1990 با او به‌سان شخصی بی‌ارزش برخورد می‌شد، به شکلی قابل قبول بازگشته است. در طول سال گذشته یا همان حدود، تحلیل‌گران در سازمان‌های بنگاهی از قبیل فایننشیال تایمز و نیویورکر مقالاتی منتشر کرده‌اند که ارتباط اندیشه‌ی مارکس را به جهان معاصر تصدیق می‌کنند. کمتر هفته-ای است که در صفحات اقتصادی گاردین، دست‌کم، ارجاعی به نقد سرمایه‌داری مارکس داده نشود.
در واقع، همان‌طور که بیل کلینتون به خوبی بیان می‌کند، «این اقتصاد است، احمق» که تبیین‌گر احیای وجهه‌ی مارکس است. در حالی که سرمایه‌داری جهانی به نظر می‌رسید در نیمه‌ی نخست دهه‌ی 1990 پیروز شده، مارکس به فراموشی سپرده شد. امروز که اقتصاد جهانی در مخمصه‌ی به‌طور روزافزون عمیقی قرار دارد، دوباره به سراغ آثار مارکس می‌روند.
با این حال، این بازگشت به مارکس به طرق گوناگون کمتر از آنچه به نظر می‌رسد، جالب توجه است. به رغم احترام و توجه زیادی که اکنون به مارکس می‌شود، جوهر اندیشه‌ی او همچنان تا حد زیادی مبالغه‌آمیز می-نماید. از این رو، ویکتور کیگان از گاردین در ابتدای ژانویه نوشت که مایل است یکی از آن گفت‌وگوهای رودررو را با مارکس داشته باشد، اما بحث را چنین ادامه دهد که «آنچه حقیقتاً مارکس را شگفت‌زده کرده، انعطاف‌پذیری نظام بازار است که به نظر، از بحرانی دیگر جان سالم به در برده است.»
در واقع، ورای این نوع ارجاع تحقیرآمیز به مارکس، مجموعه‌ای از اسطوره‌های همیشگی درباره‌ی سرشت اندیشه‌ی او وجود دارد. هیچ‌کدام از این اسطوره‌ها جدید نیستند- اغلب آن‌ها توسط نخستین منتقدان مارکس یک قرن پیش صورت‌بندی شدند. اما این اسطوره‌ها از طریق نظام آموزشی و رسانه‌های جمعی، به‌ویژه در گستره‌های عظیم‌تر و ظاهراً پیچیده‌ترشان تداوم یافته‌اند. این اسطوره‌ها به زعم من محتوای حقیقی اندیشه‌ی مارکس را به نادرست جلوه می‌دهند. در ادامه به پنج فقره از این اسطوره‌های عمیقاً جاافتاده اشاره می‌کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۱۴
مهدی اشرفی وند

ماتیو دفلم ترجمه شایسته مدنی

Marx.jpg

مارکس در سه اثر آخرش، توجه خاصی به کارکردهای پول در جامعه داشته است. در اولین اثرش به نام "دست نوشته های فلسفی اقتصادی 1844"، مارکس بخشی به نام "قدرت پول در جامعه بورژوا" ارائه کرده است. به نظر او پول بازنمای روابط انتزاعی در مالکیت خصوصی است که از روابط تبادل انسانی تفکیک شده است. پول در راس ازخودبیگانگی انسان است: "به واسطه پول است که می توانم چیزی بخرم، من مالک پول هستم". پول غایت سودمندی است، به محض اینکه مالک آن می شویم قدرت خرید کالا پیدا می کنیم، ولی پول قدرتهای واقعی انسان و طبیعت را به انتزاعات بیگانه شیئی شده در تبادل روابط تبدیل می کند.
رویکرد انسان گرایانه به از خودبیگانگی بیشتر در کار "گروندیسه" مارکس استادانه بیان شده است، در آنجا تحلیل اقتصادی تضادهای درونی سرمایه داری بیان شده است. پول در ارتباط با روابط کار- سرمایه در نظر گرفته شده و تمرکز بیشتر بر دستمزد و رشد سرمایه است تا اینکه بر پول باشد. انباشت معناهای تولید و تبدیل پول به سرمایه باعث شده پول تبدیل به نیروی مستقلی شود که بر روش تولید مسلط است. مارکس تاکید می کند که پول به طور فزاینده ای از روابط اجتماعی تفکیک می شود، در حالیکه پول خود باعث رشد آن روابط بوده است. این عاملی است که مارکس به ویژه در روابط کار- دستمزد تعریف می کند:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۳۰
مهدی اشرفی وند

 

 

اگر چیزی قطعی باشد اینست که من خودم مارکسیست نیستم.
(گفته مارکس به نقل از انگلس1882)
کارل مارکس در ذهن این روزهای ما ژولیده‌مردی است با موها و ریش‌های بلند که کت و شلوار کهنه‌ای بر تن دارد، روی صندلی نشسته و دست راستش را روی سینه زیر کتش فرو برده است. اسمش را زیاد شنیده‌ایم اما از او کم خوانده‌ایم. مباحثه و مجادله موافقان و مخالفان سرسختش را دیده‌ایم و تاریخ نظام‌هایی را مرور کرده‌ایم که داعیه پیروی از او داشتند و به فروپاشی و انحطاط یا مثل خود او فقر و کم‌رشدی اقتصادی رسیده‌اند. مارکس یکی از بزرگ‌ترین متفکران علوم اجتماعی، مردی که به فکر تغییر دنیا و بهبود شرایط کارگران بود اما در اداره خانواده خودش عاجز ماند؛ کار درآمدزایی نداشت و نوشته‌هایش یا چاپ نمی‌شد یا اگر مقاله‌هایش پراکنده در روزنامه‌ها منتشر می‌شد پول چندانی عایدش نمی‌شد؛ اگر کمک‌های مالی انگلس نبود شاید به همان 65سالگی هم نمی‌رسید. اما او در فکر اتحاد پرولتاریا علیه بورژوا بود. به فکر تغییر جهان به جای تفسیر جهان بود. منتقد سرسخت سرمایه‌داری و نظریه‌پرداز ارزش کار بود. اما کسی که از محاسبه و تعیین درآمد و هزینه  خانواده‌اش عاجز بود چگونه با تئوری‌های اقتصاد کلاسیک مخالفت می‌کرد؟ کسی که سه فرزندش در یک و چهار سالگی بر اثر فقر مردند به دنبال تغییر کدام جهان بود؟ آیا این فیلسوف،  جامعه‌شناس، تاریخدان و اقتصاددان نمی‌دانست باید برای آیندگان چهره موفق‌تری از خود برجای بگذارد؟ آیا خود مارکس نیازمند انقلاب پرولتاریای درونش علیه بورژوای درونش نبود؟
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۳:۵۹
مهدی اشرفی وند
 

این مقاله برگرفته از کتاب کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی , با ترجمه پروفسور حسن منصور است.
evolutionary-economics

 

 

 

 

 

 

بسیاری از اقتصاددانان وقتی بخواهند از سه شخصیت بزرگ تاریخ اندیشة اقتصادی نام ببرند، نام مارکس، کینز و شومپیتر (نظریه پرداز اقتصاد تکاملی) را بر زبان می‌آورند و طرفه اینکه کینز و شومپیتر هر دو در سالی دیده به جهان گشودند که مارکس چشم از جهان فروبست (1883). بدون تردید، این سه تن به شاخه‌های متفاوتی از شجرة فکر اقتصادی تعلق دارند و وجه مشترک عمدة آنان، وسعت دائره‌المعارف‌گونة احاطة علمی آنان به موضوع کار خود، وسواس در روش علمی و دنبال کردن بی‌وقفة راه معرفت علمی است. وجه مشترک دیگر آنان در این نکته است که این اندیشمندان با فرورفتن در اعماق جزء از کل غافل نمی‌شوند و گرایش آنان به تصویرگری کل، از دقت تحلیل جزء نمی‌کاهد و این مستلزم توان فکری سترگی است که تاریخ تنها به زبدگان خود می‌بخشاید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۳ ، ۱۱:۵۸
مهدی اشرفی وند

 

کارل مارکس در سال 1818 در شهر ترابر از شهرهای پروس، کنار رودخانه راین، در خانواده‌های مرفه، تحصیلکرده، ولی نه انقلابی‌ به دنیا آمد، پدرش یک قاضی یهودی بودکه در 1824 به مذهب پروتستان گروید. مارکس تا پایان دوره دبیرستان در ترابر به سر برد سپس به ترتیب به دانشگاه‌های بن و برلین رفت و به مطالعه در علوم حقوقی و عمدتاً تاریخ و فلسفه پرداخت. در 23 سالگی دکترای فلسفه گرفت. در آن زمان در برلین یک ایده آلیست هگلی بود جزء انجمن "هگلی‌های چپ" به پرچمداری برونو بوئر که فعالیت آنها متمرکز بود بر: "استنتاج‌های انقلابی ‌و آته آلیستی ازفسلفه هگل".

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۵۶
مهدی اشرفی وند