معجزه اقتصادی، بعد از اتمام جنگی خانمانسوز
سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۷ ب.ظ
آلمان و اتریش اولین نجاتیافتگان بحرانهای مالی بعد از جنگ جهانی دوم
مفهوم معجزه اقتصادی، بازسازی سریع اقتصادی و توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی و اتریش را بعد از جنگ جهانی دوم توصیف میکند. این مفهوم برای اولین بار در سال 1950 میلادی توسط نشریه تایمز مطرح شد. در این دوران نرخ پایین تورم و رشد سریع صنعتی توسط دولت وقت آلمان مهمترین تحولات اقتصادی بود و کونارد ادنیر، نخستوزیر کشور آلمان، و لودویگ ارهارد، وزیر اقتصاد آن دوران، به عنوان پدران معجزه اقتصادی در این کشور معرفی شدند. در اتریش این معجزه اقتصادی همراه با افزایش کارایی نیروی کار در فعالیت صنعتی اتفاق افتاد و زمینه را برای ارتقای نرخ رشد اقتصادی در کشور فراهم کرد. دوره رشد اقتصادی، آلمان و اتریش را از دوره تخریب واقعی اقتصادی و افول شدید، به سمت توسعه هدایت کرد و سبب شد این دو کشور به اقتصادهای برتر و مدرن اروپایی که ارزش رشد آنها و زیرساختهای مالی و صنعتیشان در مقایسه با دیگر اعضای اروپا بیشتر است، تبدیل شوند. در زمان بنیانگذاری بازارهای عمومی اروپا در سال 1957 میلادی، رشد اقتصادی کشور آلمان در تقابل با شرایط بحرانی اقتصادی در کشور انگلستان بود. در واقع انگلستان با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکرد که باعث شده بود اقتصادش توان رشد را از دست بدهد و از گذار توسعه صنعتی باز بماند ولی آلمان با سرعت بالایی در این مسیر حرکت میکرد.
آلمان غربی و اتریش
دلیل زیربنایی برای بازسازی سریع اقتصادی آلمان غربی در مدل رشد نئوکلاسیک قابل بررسی است. آلمان غربی نیروی کار ماهری داشت و از نظر سطح تکنولوژی در سال 1946 میلادی در سطح بالایی قرار داشت. اما موجودی سرمایه این کشور در جریان جنگ جهانی دوم به طور کامل تخریب شده بود. این مشکلات اولیه در دوران اصلاحات پولی سال 1948 میلادی کاملاً برطرف شد، ولی به دنبال آن معضل بزرگتری در اقتصاد ایجاد شد که آن افزایش نرخ تورم و فزاینده بودن این نرخ است. بعد از جنگ جهانی دوم، دولت وقت آلمان به توصیه ارهارد عمل کرد و طرح کاهش نرخ مالیات را در کشور اجرا کرد. والتر هلر، اقتصاددان جوانی که در استخدام نیروهای آمریکایی بود و بعدها به عنوان مشاور اقتصادی دولت کندی مشغول به کار شد، در کتابی در سال 1949 میلادی نوشت: «از میان برداشتن تاثیر شدید نرخهای بالای مالیات، باعث وقوع تغییرات بزرگی در نظام تامین مالی دولت و نظام مالیاتی کشور شد و این فشار در دورانی که اصلاحات پولی در کشور جریان داشت، شوک بزرگی را به اقتصاد وارد کرد.» پیش از این تغییر نظام مالیاتی، نرخ مالیات بر افرادی که درآمدی بالغ بر شش هزار مارک داشتند، برابر با 95 درصد بود. اما بعد از اصلاحات مالیاتی، تنها افرادی که بالغ بر 250 هزار مارک در سال درآمد داشتند، موظف بودند تا 95 درصد از درآمدشان را به عنوان مالیات به دولت بپردازند. برای افراد آلمانی که درآمد سالانه آنها در سال 1950 میلادی برابر با 2400 مارک بود، نرخ نهایی مالیات از 85 درصد به کمتر از 18 درصد تنزل پیدا کرد. اصلاحات در صنایع تولیدی این کشور و صنعت زغالسنگ و فولاد و تغییر ظرفیت تولیدی، از دیگر طرحهایی بود که در آن سالها اجرا شد. به هر حال بعد از سال 1948 میلادی، اقتصاد آلمان غربی به سرعت بازسازی شد و تقویت موجودی سرمایه در این کشور، زمینه را برای ارتقای نرخ رشد اقتصادی فراهم کرد. افزایش نرخ سرمایهگذاری به دلیل کاهش نیازها و هزینههای مصرفی در کشور در سالهای جنگ و بعد از آن و نیاز اندک به جایگزین کردن موجودی سرمایه در این کشور، سبب شد اصلاحات اقتصادی تا انتهای دهه 1950 میلادی ادامه پیدا کند. با پایان یافتن جنگ، استاندارد زندگی مردم رشد کرد و قدرت خرید دستمزدها در فاصله سالهای 1950 تا 1960 میلادی، 73 درصد بیشتر شد. در اوایل دهه 1960 میلادی، نشریه انگلیسی ترنس پریتی در این مورد نوشت: «هماکنون نیروهای کاری آلمان زندگی راحت و آرامی دارند و تمامی نیازهای اولیه زندگی برایشان فراهم است. در این دوره حتی طبقه کارگر هم میتواند از انواع مواد و فرآوردههای غذایی به خوبی بهره ببرد. افراد این طبقه هم مانند دیگر طبقات اقتصادی میتوانند لباس خوب بپوشند و لباس خوب برای همسران و فرزندانشان تهیه کنند. حتی افراد این طبقه با درآمد ماهانه خود میتوانند پساندازهای زیادی داشته باشند که از آنها برای تامین نیازهای رفاهی از جمله خرید تلویزیون و حتی دیدن مسابقات فوتبال در ورزشگاه و رفتن به اماکن تفریحی و سفر به شهرهای دیگر استفاده کنند. نکته مهم این است که این افراد نگران آینده و پرداخت هزینههای درمانی و تحصیلی و... نیستند، زیرا دولت امکانات کافی در اختیار آنها قرار میدهد.» رشد بهرهوری در اروپای غربی به کارگران فرصت داد استانداردهای زندگی خود را ارتقا دهند و زندگی امن و راحتی فراهم کنند. همچنین رشد درآمد واقعی مردم و افزایش قدرت اقتصادی دولت سبب شد منابع مالی زیادی پسانداز شود و فرصتهای زیادی برای سرمایهگذاری از طریق موسسات مالی و بانکها و حتی سرمایهگذاران خصوصی فراهم شود و با گذشت یک دهه از اتمام جنگ، این کشور نهتنها رونق زیادی پیدا کرده بود، بلکه تعداد زیادی از ایستگاههای راهآهن، مدارس و دانشگاهها، تئاترها، کتابخانهها و بیمارستانها در کشور ساخته شده بود که فرصت تحصیل و تفریح و زندگی را به مردم میداد. اما علاوه بر محدودیتهای فیزیکی ناشی از جنگ، محدودیتهای فکری هم وجود داشت. در جریان جنگ تعداد زیادی از نیروهای خلاق و توانمند از کشور خارج شده بودند و در کشورهای آرامتر به زندگی و کار مشغول شده بودند. دولت آلمان از طریق استخدام افراد خبره و توانمند آلمانی در شرکتهای زیرمجموعه شرکتهای آلمانی در کشورهای دیگر این فرصت را برای خود فراهم کرد تا از خلاقیت و توانمندیهای آنها استفاده کند. ضمن اینکه از طریق انگیزههای مالی و شغلی تعدادی را به کشور جذب کرد. اتریش نیز در این طرح اصلاحی مشارکت کرد و بعد از مشاهده پیشرفتهای اقتصادی آلمان و اثربخشی این سیاستها، در گام اول ملی کردن صنایع را اجرا کرد و با افزایش ساعات کاری نیروی کار، موفق شد اقتصاد را با حداکثر ظرفیت خود به حرکت درآورد. تغییر واحد پول و اصلاح نظام پولی بعد از فراهم شدن زیرساختهای اقتصادی و صنعتی برای رشد و بیشتر شدن نرخ رشد اقتصادی از رقم دو درصد، نشان داد اتریش هم فرصتهای زیادی برای توسعه در اختیار دارد که میتواند از آنها بهره ببرد. این طرحها بخشی از طرح اصلاحات اقتصادی پیشنهادی دولت آلمان به نام طرح مارشال بود که زمینه را برای بیشتر کردن عملکرد اقتصاد و توسعه زیرساختهای صنعتی در این کشور فراهم کرد. آلمان و اتریش اولین کشورهایی بودند که توانستند با غلبه بر تورم بعد از جنگ و اصلاح نظام مالی و پولی کشور، رشد را تجربه کنند و هنوز هم با گذشت بیش از شش دهه از آن سالها، اقتصاد این دو کشور جایگاه ویژهای در میان اقتصادهای دیگر کشورهای جهان دارد.