کمآبی و مزیتهای نسبی کشور
دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۰۰ ق.ظ
شاید کمتر کارشناسی را سراغ داشته باشیم که در زمان تصمیمگیری برای ایجاد یک طرح صنعتی یا به وجود آوردن یک شهرک صنعتی متذکر شده باشد که آن منطقه در آینده با مشکل کمآبی مواجه خواهد شد؛ زیرا کمآبی در پیشروی کشور است یا وضعیت آب در آن منطقه مزیت نسبی صنعت موردنظر را از بین خواهد برد. برای آنکه مطمئن شویم حتی در برنامهریزی توسعهای کشور هم به این مساله مهم به درستی نپرداختهایم مناسب است به برنامه سوم توسعه کشور (1383-1379) مراجعه کنیم که...
به نظر من برنامه بسیار خوبی بود و عوامل مهم مورد نیاز برای تغییر در ساختار اقتصادی کشور را مطرح میکرد؛ اما در مورد مساله آب در فصل 13 به رابطه آن با بخش کشاورزی و چگونگی تصحیح مشکلات تامین و توزیع آب کشاورزی اشاره شده و احکام متعددی صادر کرده است. مواد 106 تا 109 برنامه عموما به بالا بردن بهرهوری منابع آبی اختصاص یافته، ولی در این فصل هیچ اشارهای به کمآبی در کشور نشده است. در ارتباط با تامین آب برای صنایع، مطلب مهمی در برنامه سوم دیده نمیشود جز در ماده 134 که به چگونگی صدور مجوز برای استفاده از منابع آبی اختصاص یافته، تا جریان فاضلاب کارخانهها، سازمان مناسب یابند و موجب تخریب محیط زیست نشوند. باز هم هیچ اشارهای به این امر مهم نشده که در آینده، کشور با کمبود آب مواجه خواهد شد؛ بنابراین انتخاب نوع صنعت و مکانیابی آن بدون توجه به امکانات آب یا هزینههای آتی آن صورت گرفته است؛ درصورتیکه مزیت هر فرآیند تولیدی (به خصوص صنایعی چون نساجی، ذوب فلزات، پتروشیمی و ...) همانگونه که به عوامل تولید مرتبط و وابستهاند، به در دسترس بودن منابع آبی نیز وابسته هستند. اگر در زمان تاسیس طرحهای صنعتی مطالعات لازم صورت گیرد و چگونگی در دسترس بودن آب مورد توجه باشد، احتمالا توزیع جغرافیایی شهرکهای صنعتی متفاوت خواهد شد یا برخی از صنایع در مکانهای دیگری مستقر میشوند. به همین ترتیب در مورد کشت محصولات پرمصرف آب میتوان استدلال کرد. بهعنوان نمونه، اگر امکان کمآبی را در سالهای پیش میدانستیم، هیچگاه مجلس شورای اسلامی چاههای آب «غیرمجاز» را در 17 فروردین 1389 به «مجاز» تبدیل نمیکرد که نتیجه آن بیش از یکصد هزار چاه غیرمجاز دیگر در کشور باشد یا به کشاورزان اخطار میکرد که از کشت محصولاتی چون برنج در منطقه اصفهان و فارس خودداری کنند. قابلتوجه آنکه بیش از 90 درصد آب کشور را بخش کشاورزی با راندمان زیر 40 درصد مصرف میکند، در حالی که این بخش فقط حدود 10 درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) کشور را به خود اختصاص میدهد. البته باید متذکر شد که اگر احکام مواد 106 تا 109 (فصل 13) و همچنین مفاد ماده 134 برنامه سوم توسعه به درستی به اجرا در میآمد، امروز بسیاری از مشکلات مرتبط با آب در کشور وجود نداشت. این بیتوجهی در حالی ادامه یافت که مجمع جهانی آب در سال 2000 میلادی (1379 شمسی) توصیههای مهمی برای مدیریت یکپارچه منابع آبی در کشورهای در حال توسعه ارائه داده است.
آنچه متخصصان آب در طی یک سال اخیر مطرح کردهاند، نشان از یک بحران شدید در آینده نزدیک دارد. امروز مطرح میشود که حتی منابع کافی برای تامین نیازهای آب مصرفی در شهرها در دسترس نیست و ممکن است در آینده نزدیک آب در تهران- که در وضعیت زرد قرار دارد- و اصفهان و کرمان- که در وضعیت قرمز قرار دارند- جیرهبندی شود.
برخی نشانهها از شدیدتر بودن بحران حکایت دارد؛ زیرا اشاره میشود که در 12 شهر مرکز استان با جمعیتی افزون بر 23 میلیون نفر، تنش آبی خواهیم داشت و فراتر از آن گفته شده است که بخشی از سطح زیر کشت موجود کشور به زمینهای غیرقابل کشت تبدیل خواهد شد. همانگونه که در برخی از استانها، هماکنون این اتفاق افتاده است. اگر اتفاقات مشابهی که در صنعت میتواند رخ دهد را به آن اضافه کنیم با مشکل گسترده نیروی انسانی مواجه میشویم؛ زیرا نیروی انسانی مشغول به کار در مناطق مواجه با کمآبی، به شهرها سرازیر میشوند و علاوهبر مشکل گسترش بیکاری، به مصرفکننده آب بیشتر در شهرها تبدیل میگردند. طبیعی است که چنین اتفاقاتی تولید کشور را بیشتر کاهش میدهد و زمینه رکود را افزون میکند. این امر مشکلات آتی کشور را چند برابر خواهد کرد؛ زیرا از یک طرف پیشبینی میشود که درآمدهای نفتی رو به کاهش گذارد- به خاطر افزایش عرضه نفت و گاز در بازارهای جهانی- و از طرف دیگر تولیدات کشاورزی و صنعتی با رکود جدیدی مواجه میشوند که ناشی از کمآبی خواهد بود. بحران شدید بیکاری را میتوان با دقت در بسته سیاستی خروج از رکود دولت بهتر استنباط کرد که بر اساس اطلاعات ارائهشده در این بسته، در بهترین حالت GDP کشور در سال 95 به سطح GDP سال 1390 خواهد رسید و بنابراین اشتغال در سال 1395 در بهترین حالت به میزان سال 1390 خواهد بود. مفهوم این پیشبینی آن است که جوانان جویای کار که از سال 1391 تا سال 1395 وارد بازار شدهاند به سیل بیکاران قبلی اضافه میشوند (به جز نیروی کار جایگزین) و فراتر از آن بیکاری حاصل از تعطیلی فعالیتهای اقتصادی به خاطر کمآبی به آن مجموعه نیز اضافه میشود که احتمالا نمود قابلتوجه آن از یک یا دو سال آینده قابلمشاهده است.
علاوهبر آن میتوان پیشبینی کرد که در آیندهای نه چندان دور هزینه مصرف آب افزایش قابلتوجه یابد تا تولید آب صنعتی در کشور را توجیهپذیر کند. در چنین شرایطی بخش دیگری از کشاورزی و صنعت کشور با مشکل افزایش هزینه و از دست رفتن مزیت نسبی آنان و احتمالا تعطیلی اینگونه فعالیتها مواجه میشوند؛ زیرا ممکن است تولید بسیاری از کالاها با آب گران توجیه پذیر نباشد و حتی ممکن است تولید کالاهای صادراتی را با مشکل مواجه کند یا به خاطر افزایش قیمت، مزیت صادراتی آنان را با خطر مواجه نماید (بهعنوان نمونه باید پرسید که آیا کشت زعفران و پسته همچنان اقتصادی باقی خواهد ماند).
باید توجه داشت که در شرایط موجود، جامعه شهری برای مصرف هر مترمکعب آب حدود 350 تومان میپردازد درصورتیکه گفته میشود هزینه تولید آب صنعتی حدود سه هزار تومان برای هر مترمکعب است. این مقایسه ساده نشان میدهد که جامعه تا به حال از منبع سرشار و ارزان قیمت آب استفاده میکرده و به همین دلیل نسبت به استفاده بهینه از آن بیتوجه بوده است و متاسفانه نسلهای فعلی و آینده باید هزینه تطبیق ساختار تولید و محدودیت در مصرف آب را به دوش کشند.
اکنون سوال آن است که آیا میتوانیم تاثیر افزایش قیمت آب در آینده نه چندان دور (مثلا در 5 سال آینده) را برآورد و تاثیر آن در هزینه تمام شده صنعت و کشاورزی را محاسبه کنیم؟ مسلما این امر شدنی است ولی به منابع مالی کافی و بدنه کارشناسی متناسب نیاز دارد که بسیار بعید است دولت بتواند اینگونه هزینهها را فعلا تامین کند؛ زیرا هماکنون کمتر از 20 درصد بودجه مورد درخواست بخش آب را در سال 93 در اختیار وزارت نیرو گذاشته است (مجله تجارت فردا- شماره 95- صفحه 57).
فراتر از نحوه تامین منابع مالی برای بررسی چگونگی تطبیق ساختار تولید با مشکل کمآبی پیش روی، به نظر میرسد جدی بودن موضوع کمآبی و تاثیر عمیقی که در ساختار کشاورزی و صنعت کشور میگذارد را باید آنچنان جدی گرفت که بررسی و تصمیمگیریهای آن به دور از عوامل سیاسی انجام پذیرد؛ زیرا برخوردهای غیرکارشناسی مهمترین عامل برای به وجود آمدن وضعیت فعلی است.
به نظر میرسد اکثر مسوولان کشور- هر یک به نحوی- در شکلگیری مشکل دخالت داشتهاند. اعم از آنان که به مطالعات انجام شده بیتوجه بودهاند یا آنان که برخی از صنایع دولتی را به استانهایی کشاندند که امروز به خاطر کمآبی با خطر مواجهاند یا در آیندهای نه چندان دور مواجه خواهند شد (مانند انتقال فولاد مبارکه از بندرعباس به اصفهان یا طرحهای فولادی در استانهایی چون خراسان رضوی و ...). بدیهی است از این قبیل مثالها در بخشهای مختلف اقتصادی کشور فراوان است و میتوان نمونههای آن را در مطبوعات دید (مثل پرورش گوساله که چهار برابر پرورش گوسفند برای هر کیلو گوشت تولیدی آب مصرف میکند و احتمالا این موضوع تا به حال در تصمیمگیریها اعم از سرمایهگذار یا سیاستگذار دخالتی نداشته است).
باید با این مساله بهصورت منطقی و کارشناسی برخورد کرد. متاسفانه سازمان برنامه کشور هنوز بازسازی نشده است؛ بنابراین باید ساختاری مستقل برای بررسی این مشکل تعریف کرد و به هر طریق ممکن بودجه مطالعاتی لازم را در اختیار آن قرار داد تا مشخص شود که با توجه به مشکلات تامین آب و هزینه آتی آن- در نقاط مختلف کشور- چه صنایعی با مشکل جدی مواجه خواهند شد یا چه بخشهایی از کشاورزی کشور با بحران مواجه میشوند و برای هر یک راهحل مناسب ارائه شود. توصیه یونیدو (UNIDO) برای کشورهای در حال توسعهای که با کمآبی مواجهاند آن است که صنایعی را محور توسعه قرار دهند که ارزش افزوده بیشتری در برابر مصرف هر مترمکعب آب تولید میکنند. شاید این شاخص بتواند در کنار شاخصهای دیگر راهنمایی برای توسعه صنایع کشور در آینده شود.
مشکل تامین آب مصرفی شهرها کموبیش مورد توجه بوده است و راهحلهایی نیز مطرح شده که امکان انتخاب مسیر را سادهتر میکند، هرچند کار فرهنگی برای مصرف عقلایی مهمترین راهحل است.
اگر مشکل محدودیت آب به موقع مورد توجه قرار میگرفت و با ارجاع موضوع به رخدادهایی چون خشکسالی، به امید بهتر شدن شرایط طبیعی نمیماندیم، امروز در چنین موقعیتی قرار نمیگرفتیم و هوشیار باشیم که اگر هر چه زودتر به موضوع نپردازیم، در آینده با مشکلات بیشتری مواجه خواهیم شد. بیمناسبت نیست که به خبری توجه کنیم که چند روز قبل (شنبه 26 جولای) منتشر شد حاکی از آن که کارخانجات فولاد پاکستان به دلیل کمبود آب 90 درصد خطوط تولید خود را متوقف کردهاند.
به نظر من برنامه بسیار خوبی بود و عوامل مهم مورد نیاز برای تغییر در ساختار اقتصادی کشور را مطرح میکرد؛ اما در مورد مساله آب در فصل 13 به رابطه آن با بخش کشاورزی و چگونگی تصحیح مشکلات تامین و توزیع آب کشاورزی اشاره شده و احکام متعددی صادر کرده است. مواد 106 تا 109 برنامه عموما به بالا بردن بهرهوری منابع آبی اختصاص یافته، ولی در این فصل هیچ اشارهای به کمآبی در کشور نشده است. در ارتباط با تامین آب برای صنایع، مطلب مهمی در برنامه سوم دیده نمیشود جز در ماده 134 که به چگونگی صدور مجوز برای استفاده از منابع آبی اختصاص یافته، تا جریان فاضلاب کارخانهها، سازمان مناسب یابند و موجب تخریب محیط زیست نشوند. باز هم هیچ اشارهای به این امر مهم نشده که در آینده، کشور با کمبود آب مواجه خواهد شد؛ بنابراین انتخاب نوع صنعت و مکانیابی آن بدون توجه به امکانات آب یا هزینههای آتی آن صورت گرفته است؛ درصورتیکه مزیت هر فرآیند تولیدی (به خصوص صنایعی چون نساجی، ذوب فلزات، پتروشیمی و ...) همانگونه که به عوامل تولید مرتبط و وابستهاند، به در دسترس بودن منابع آبی نیز وابسته هستند. اگر در زمان تاسیس طرحهای صنعتی مطالعات لازم صورت گیرد و چگونگی در دسترس بودن آب مورد توجه باشد، احتمالا توزیع جغرافیایی شهرکهای صنعتی متفاوت خواهد شد یا برخی از صنایع در مکانهای دیگری مستقر میشوند. به همین ترتیب در مورد کشت محصولات پرمصرف آب میتوان استدلال کرد. بهعنوان نمونه، اگر امکان کمآبی را در سالهای پیش میدانستیم، هیچگاه مجلس شورای اسلامی چاههای آب «غیرمجاز» را در 17 فروردین 1389 به «مجاز» تبدیل نمیکرد که نتیجه آن بیش از یکصد هزار چاه غیرمجاز دیگر در کشور باشد یا به کشاورزان اخطار میکرد که از کشت محصولاتی چون برنج در منطقه اصفهان و فارس خودداری کنند. قابلتوجه آنکه بیش از 90 درصد آب کشور را بخش کشاورزی با راندمان زیر 40 درصد مصرف میکند، در حالی که این بخش فقط حدود 10 درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) کشور را به خود اختصاص میدهد. البته باید متذکر شد که اگر احکام مواد 106 تا 109 (فصل 13) و همچنین مفاد ماده 134 برنامه سوم توسعه به درستی به اجرا در میآمد، امروز بسیاری از مشکلات مرتبط با آب در کشور وجود نداشت. این بیتوجهی در حالی ادامه یافت که مجمع جهانی آب در سال 2000 میلادی (1379 شمسی) توصیههای مهمی برای مدیریت یکپارچه منابع آبی در کشورهای در حال توسعه ارائه داده است.
آنچه متخصصان آب در طی یک سال اخیر مطرح کردهاند، نشان از یک بحران شدید در آینده نزدیک دارد. امروز مطرح میشود که حتی منابع کافی برای تامین نیازهای آب مصرفی در شهرها در دسترس نیست و ممکن است در آینده نزدیک آب در تهران- که در وضعیت زرد قرار دارد- و اصفهان و کرمان- که در وضعیت قرمز قرار دارند- جیرهبندی شود.
برخی نشانهها از شدیدتر بودن بحران حکایت دارد؛ زیرا اشاره میشود که در 12 شهر مرکز استان با جمعیتی افزون بر 23 میلیون نفر، تنش آبی خواهیم داشت و فراتر از آن گفته شده است که بخشی از سطح زیر کشت موجود کشور به زمینهای غیرقابل کشت تبدیل خواهد شد. همانگونه که در برخی از استانها، هماکنون این اتفاق افتاده است. اگر اتفاقات مشابهی که در صنعت میتواند رخ دهد را به آن اضافه کنیم با مشکل گسترده نیروی انسانی مواجه میشویم؛ زیرا نیروی انسانی مشغول به کار در مناطق مواجه با کمآبی، به شهرها سرازیر میشوند و علاوهبر مشکل گسترش بیکاری، به مصرفکننده آب بیشتر در شهرها تبدیل میگردند. طبیعی است که چنین اتفاقاتی تولید کشور را بیشتر کاهش میدهد و زمینه رکود را افزون میکند. این امر مشکلات آتی کشور را چند برابر خواهد کرد؛ زیرا از یک طرف پیشبینی میشود که درآمدهای نفتی رو به کاهش گذارد- به خاطر افزایش عرضه نفت و گاز در بازارهای جهانی- و از طرف دیگر تولیدات کشاورزی و صنعتی با رکود جدیدی مواجه میشوند که ناشی از کمآبی خواهد بود. بحران شدید بیکاری را میتوان با دقت در بسته سیاستی خروج از رکود دولت بهتر استنباط کرد که بر اساس اطلاعات ارائهشده در این بسته، در بهترین حالت GDP کشور در سال 95 به سطح GDP سال 1390 خواهد رسید و بنابراین اشتغال در سال 1395 در بهترین حالت به میزان سال 1390 خواهد بود. مفهوم این پیشبینی آن است که جوانان جویای کار که از سال 1391 تا سال 1395 وارد بازار شدهاند به سیل بیکاران قبلی اضافه میشوند (به جز نیروی کار جایگزین) و فراتر از آن بیکاری حاصل از تعطیلی فعالیتهای اقتصادی به خاطر کمآبی به آن مجموعه نیز اضافه میشود که احتمالا نمود قابلتوجه آن از یک یا دو سال آینده قابلمشاهده است.
علاوهبر آن میتوان پیشبینی کرد که در آیندهای نه چندان دور هزینه مصرف آب افزایش قابلتوجه یابد تا تولید آب صنعتی در کشور را توجیهپذیر کند. در چنین شرایطی بخش دیگری از کشاورزی و صنعت کشور با مشکل افزایش هزینه و از دست رفتن مزیت نسبی آنان و احتمالا تعطیلی اینگونه فعالیتها مواجه میشوند؛ زیرا ممکن است تولید بسیاری از کالاها با آب گران توجیه پذیر نباشد و حتی ممکن است تولید کالاهای صادراتی را با مشکل مواجه کند یا به خاطر افزایش قیمت، مزیت صادراتی آنان را با خطر مواجه نماید (بهعنوان نمونه باید پرسید که آیا کشت زعفران و پسته همچنان اقتصادی باقی خواهد ماند).
باید توجه داشت که در شرایط موجود، جامعه شهری برای مصرف هر مترمکعب آب حدود 350 تومان میپردازد درصورتیکه گفته میشود هزینه تولید آب صنعتی حدود سه هزار تومان برای هر مترمکعب است. این مقایسه ساده نشان میدهد که جامعه تا به حال از منبع سرشار و ارزان قیمت آب استفاده میکرده و به همین دلیل نسبت به استفاده بهینه از آن بیتوجه بوده است و متاسفانه نسلهای فعلی و آینده باید هزینه تطبیق ساختار تولید و محدودیت در مصرف آب را به دوش کشند.
اکنون سوال آن است که آیا میتوانیم تاثیر افزایش قیمت آب در آینده نه چندان دور (مثلا در 5 سال آینده) را برآورد و تاثیر آن در هزینه تمام شده صنعت و کشاورزی را محاسبه کنیم؟ مسلما این امر شدنی است ولی به منابع مالی کافی و بدنه کارشناسی متناسب نیاز دارد که بسیار بعید است دولت بتواند اینگونه هزینهها را فعلا تامین کند؛ زیرا هماکنون کمتر از 20 درصد بودجه مورد درخواست بخش آب را در سال 93 در اختیار وزارت نیرو گذاشته است (مجله تجارت فردا- شماره 95- صفحه 57).
فراتر از نحوه تامین منابع مالی برای بررسی چگونگی تطبیق ساختار تولید با مشکل کمآبی پیش روی، به نظر میرسد جدی بودن موضوع کمآبی و تاثیر عمیقی که در ساختار کشاورزی و صنعت کشور میگذارد را باید آنچنان جدی گرفت که بررسی و تصمیمگیریهای آن به دور از عوامل سیاسی انجام پذیرد؛ زیرا برخوردهای غیرکارشناسی مهمترین عامل برای به وجود آمدن وضعیت فعلی است.
به نظر میرسد اکثر مسوولان کشور- هر یک به نحوی- در شکلگیری مشکل دخالت داشتهاند. اعم از آنان که به مطالعات انجام شده بیتوجه بودهاند یا آنان که برخی از صنایع دولتی را به استانهایی کشاندند که امروز به خاطر کمآبی با خطر مواجهاند یا در آیندهای نه چندان دور مواجه خواهند شد (مانند انتقال فولاد مبارکه از بندرعباس به اصفهان یا طرحهای فولادی در استانهایی چون خراسان رضوی و ...). بدیهی است از این قبیل مثالها در بخشهای مختلف اقتصادی کشور فراوان است و میتوان نمونههای آن را در مطبوعات دید (مثل پرورش گوساله که چهار برابر پرورش گوسفند برای هر کیلو گوشت تولیدی آب مصرف میکند و احتمالا این موضوع تا به حال در تصمیمگیریها اعم از سرمایهگذار یا سیاستگذار دخالتی نداشته است).
باید با این مساله بهصورت منطقی و کارشناسی برخورد کرد. متاسفانه سازمان برنامه کشور هنوز بازسازی نشده است؛ بنابراین باید ساختاری مستقل برای بررسی این مشکل تعریف کرد و به هر طریق ممکن بودجه مطالعاتی لازم را در اختیار آن قرار داد تا مشخص شود که با توجه به مشکلات تامین آب و هزینه آتی آن- در نقاط مختلف کشور- چه صنایعی با مشکل جدی مواجه خواهند شد یا چه بخشهایی از کشاورزی کشور با بحران مواجه میشوند و برای هر یک راهحل مناسب ارائه شود. توصیه یونیدو (UNIDO) برای کشورهای در حال توسعهای که با کمآبی مواجهاند آن است که صنایعی را محور توسعه قرار دهند که ارزش افزوده بیشتری در برابر مصرف هر مترمکعب آب تولید میکنند. شاید این شاخص بتواند در کنار شاخصهای دیگر راهنمایی برای توسعه صنایع کشور در آینده شود.
مشکل تامین آب مصرفی شهرها کموبیش مورد توجه بوده است و راهحلهایی نیز مطرح شده که امکان انتخاب مسیر را سادهتر میکند، هرچند کار فرهنگی برای مصرف عقلایی مهمترین راهحل است.
اگر مشکل محدودیت آب به موقع مورد توجه قرار میگرفت و با ارجاع موضوع به رخدادهایی چون خشکسالی، به امید بهتر شدن شرایط طبیعی نمیماندیم، امروز در چنین موقعیتی قرار نمیگرفتیم و هوشیار باشیم که اگر هر چه زودتر به موضوع نپردازیم، در آینده با مشکلات بیشتری مواجه خواهیم شد. بیمناسبت نیست که به خبری توجه کنیم که چند روز قبل (شنبه 26 جولای) منتشر شد حاکی از آن که کارخانجات فولاد پاکستان به دلیل کمبود آب 90 درصد خطوط تولید خود را متوقف کردهاند.
۹۳/۰۶/۰۳