تجربه برزیل در استراتژی توسعه جایگزینی واردات
دو چهره از توسعه برزیل وجود دارد، یکی همزیستی صنعت رقابتی در سطح جهان با بخشهای راکد و مورد حمایت و دیگری همزیستی کشاورزی مدرن با بخش کشاورزی سنتی با بهرهوری پایین. بسیاری از مردم برزیل با وضعیت و روند نابرابر توسعه مواجه بوده و معتقدند برزیل به عنوان کشوری مطرح میشود که رشد بدون توسعه را تجربه کرده است. بهرغم نابرابری بسیار زیاد، برزیل از نظر اقتصادی و اجتماعی پیشرفت کرده است و نباید آن را در ردیف کشورهایی مانند پاکستان یا عربستان سعودی دانست که در سطح رشد و سرمایهگذاری یکسان، توسعه اجتماعی کمتری داشتهاند.
نابرابری اقتصادی بسیار بالا و شکافهای موجود اجتماعی یک تهدید جدی برای پیشرفت آینده برزیل است، ولی دلایلی برای امیدواری وجود دارد که برزیل بتواند بر میراث نابرابری فائق آید و بتواند به شمار کشورهای توسعه یافته بپیوندد. برزیل به این دلیل مورد توجه خاص است که تا حدودی عملکرد رشد اقتصادی این کشور از دهه1960 تا اوایل دهه 1980 در آمریکای لاتین از سایر کشورها بهتر بوده است و دست کم تا حدودی به موازات عملکرد کشورهای شرق آسیا عمل کرده است. اگر چه شرق آسیا سیاست توسعه صادرات را دنبال میکرد، اما در برزیل نقش بنگاههای دولتی بیشتر، سهم آموزش و سایر هزینههای اجتماعی کمتر و نرخ تورم بسیار بالاتر بود. عملکرد برزیل به عنوان بزرگترین و پرجمعیتترین کشور آمریکای لاتین (با جمعیتی نزدیک به190 میلیون نفر، پنجمین کشور دنیا از نظر مساحت و جمعیت است) به طور گسترده در سایر کشورها پیروی شد. این کشور به طور سنتی به عنوان رهبر جهان سوم در نظر گرفته میشود و عضو کلیدی از گروه 20 در کشورهای در حال توسعه است که برای وضع قوانین تجارت بینالمللی منصفانهتر تلاش میکنند. (مایکل تودارو، ترجمه غلامعلی فرجادی، 1389) بهرغم رشد اقتصادی، سایر شاخصهای توسعه در برزیل عقب است و در نهایت آینده رشد را کند میکند. به نظر میرسد برزیل با درآمد سرانهای بسیار بیشتر از کشورهای آمریکای مرکزی که با خرابیهای جنگ داخلی روبهرو هستند، برای مبارزه با فقر شدید و بهبود برابری اقتصادی و شاخصهای اجتماعی در شرایط بسیار بهتری قرار دارد. در عوض درصد جمعیتی که در برزیل در فقر قرار دارند بسیار بیشتر از آن مقداری است که برای یک کشور با درآمد میانه بالا انتظار میرود و بهرغم برخی بهبودهای سالهای اخیر، برزیل هنوز یکی از کشورهای جهان با بالاترین سطح نابرابری است. بنابراین پرسش این است که چگونه باید عملکرد توسعه برزیل ارزیابی شود و نیز انتخاب اولویتهای آینده چه باید باشد؟
برزیل یک سیاست صادراتی با تاکید بر انگیزههای صادرکنندگان صنایع کارخانهای و نیز حمایت از صنایع داخلی (استراتژی توسعه جایگزینی واردات) را دنبال کرده است که شباهتهایی با تایوان و کره جنوبی در مراحل اولیه توسعه داشته است. موقعیت برزیل به عنوان یک کشور مقروض برای مدت زمانی طولانی عملکرد رشد اقتصادی را به طور چشمگیری تضعیف کرد و مشکلات زیرساختها را تداوم بخشید. نرخهای بالا و در حال رشد مالیاتها نیز رشد اشتغال بخش رسمی را کاهش داد. مهمترین محدودیت در برزیل، نبود پسانداز داخلی و خارجی به مقدار کافی برای تامین مالی فرصتهای مولد در نرخهای بهره معقول است. انتقال فنآوری برای رشد سریعتر رقابت در صحنه بینالمللی و رسیدن به سطح کشورهای پیشرفته ضروری است. برزیل در این ارتباط موفق بوده است. پس از تلاش ناموفق برای حمایت از صنعت کامپیوتر در دهه 1980 این صنعت کنار گذاشته شد. برزیل همانند هند توسعه صنعت نرم افزاری را شروع کرده است، اما به اندازه کشورهای شرق آسیا فنآوری را جذب نکرد. (مایکل تودارو، ترجمه غلامعلی فرجادی، 1389)
شاخصهای اجتماعی در برزیل
آمارهای توسعه انسانی برزیل نه در مقایسه با کشورهای پیشرفته صنعتی بلکه حتی در مقایسه با سایر کشورهای با درآمد متوسط مانند کاستاریکا و حتی برخی کشورهای کم درآمد نامطلوب است. در سال 2006 رتبه برزیل در شاخص توسعه انسانی سازمان ملل 69 بود که 5 رتبه از رتبه درآمد سرانهاش پایینتر بود. امید به زندگی در برزیل در سال 2006 در بدو تولد 72 سال بود که در مقایسه با کره جنوبی (77 سال) در سطح پایینتری قرار داشت. به طور مشابه نرخ مرگ و میر کودکان زیر 5 سال 34 در هزار بود که در مقایسه با کاستاریکا (13 در هزار) و کره جنوبی (6 در هزار) بسیار بالاتر است. اگر چه نرخ مرگ و میر کودکان در برزیل از کشورهای قابل مقایسه بسیار بیشتر است، اما برزیل همانند اکثر کشورهای در حال توسعه، پیشرفت درخور توجهی از 1960 که نرخ مرگ و میر 159 در هزار بود داشته است. اما همچنان هنوز 7 درصد کودکان زیر 5 سال در برزیل از سوءتغذیه رنج میبرند. برزیل همچنین از میزان بالای کار کودکان رنج میبرد. بهرغم گزارش رسمی که بر محو کار کودکان تاکید میکند، بیش از 7 میلیون کودک در برزیل کار میکنند. در حوزه آموزش، نرخ با سوادی بزرگسالان 85 درصد است. در حالی که در کاستاریکا با درآمد مشابه، نرخ باسوادی 95 درصد است. در کاستاریکا (کشور با خصوصیات تقریباً مشابه با برزیل) 6 سال آموزش اجباری است و 99 درصد کودکان در مدرسه حضور دارند؛ در حالی که در برزیل به دلیل آموزش عالی دولتی و رایگان برای اکثر دانشجویان طبقه بالای درآمد، اختلاف بسیار بیشتر است. علاوه بر این، فساد و اتلاف منابع، اثر بخشی هزینههای دولت را محدود میکند.
بنابراین، در حالی که بخشی از تداوم فقر در برزیل بدون شک ناشی از رشد دیوانسالاری در مقایسه با شرق آسیا یا ناشی از قابلیتهای برزیل است، مهمترین توضیح، توزیع بسیار متمرکز درآمد است که به وسیله هزینههای نابرابر اجتماعی بدتر میشود. توسعه، وابسته به نیروی کار سالم، ماهر و همراه با امنیت است. فرآیندی که توسعه برزیل را گرفتار کرده است، بهبود ناچیز در بهداشت، آموزش و توسعه محلی است که میتواند به کندی رشد اقتصادی منجر شود.
فقر در برزیل
برای دههها نابرابری درآمدی (همچنین نابرابری در زمین و سایر داراییها)، برزیل بدترین رتبه را در جهان داشت. نابرابری بالا نه فقط به ناآرامیهای اجتماعی منجر میشود، بلکه میتواند سرانجام رشد اقتصادی را نیز کند کند. برزیل به عنوان یک کشور با درآمد متوسط رو به افزایش با فقر زیاد روبهرو است؛ آمار حکایت از پیشرفت برزیل از کاهش فقر دارد. این کشور توانسته است ضریب جینی خود را از 42/59 درصد در سال 2002 به 69/54 درصد در سال 2009 برساند. برنامه توسعه سازمان ملل نتیجه میگیرد که نابرابری زیاد، عاملی برای فقر شدید است. نابرابری در داراییها نیز در برزیل بسیار بالا است.
در هر حال، فقر در برزیل اکنون کاهش یافت و دولت مبارزه با فقر را از طریق برنامه «انتقال مشروط پول نقد» به خانوادههای فقیر در دستور کار خود قرار داد. بر طبق این برنامه دولت به خانوادههای فقیر مشروط بر آنکه آنان فرزندان خود را واکسینه کنند و به مدرسه بفرستند پول نقد پرداخت کرد. اگر چه در سالهای اخیر نابرابری در برزیل تا حدودی کاهش یافته است، اما این ارقام همچنان نشان میدهد که نابرابری در برزیل زیاد است.
نتیجه استراتژی توسعه برزیل
نکتهای که میتوان در مورد برزیل گفت این است که برزیل اگر چه رشد اقتصادی را تجربه کرده است، اما به همان اندازه توسعه اجتماعی را کسب نکرده است. رشد بدون توسعه برزیل تا حدودی شبیه به برخی کشورهای خاورمیانه و سایر کشورهای صادرکننده نفت و نیز برخی کشورهای کمدرآمد مانند پاکستان بوده است. ولی اختلافات نژادی، رفتار ناعادلانه با مردم بومی، دسترسی نداشتن فقرا به زمین قابل کشت، نابرابری بسیار بالا و فقر بسیار شدید با وجود درآمد سرانه متوسط رو به افزایش و خطر اینکه رشد به ناپایداری محیطزیست منجر شود، تماما به این معناست که برزیل اگر بخواهد رشد اقتصادی و در ادامه توسعه چندجانبه خود را از سر گیرد، باید توسعه انسانی و اجتماعی و نیز پایداری زیست محیطی را در اولویت برنامههای خود قرار دهد. بخشی از دلایل نرخ بالای نابرابری درآمد و شاخصهای ضعیف اجتماعی در برزیل مربوط به رشد نسبتاً پایینتری بودهاند که از اوایل دهه 1980 روی داد. دلیل عمده این است که هزینههای اجتماعی دولت در بهداشت، آموزش، بازنشستگی، مزایای بیکاری و سایر پرداختهای انتقالی به سود گروههای برخوردار صورت میگیرد که اغلب کسانی هستند که در بالاترین گروه پنجگانه درآمدی قرار دارند. سیاستهای دولت به جای اینکه نابرابری را بهبود بخشد، اغلب آن را بدتر کرده است. البته برزیل برنامهای را طراحی نموده است که تحت آن، درآمد را به خانوادههای فقیر انتقال میدهد، به شرطی که فرزندان خانواده در مدرسه حضور یابند و به این ترتیب ضمن تامین هزینههای مصرف کنونی، توانایی کسب درآمد را در آینده برای خانوادهای که در فقر مزمن است، بیشتر کرده است. (مایکل تودارو، ترجمه غلامعلی فرجادی، 1389)
منبع
1- مایکل تودارو، ترجمه غلامعلی فرجادی. (1389). برزیل؛ تلاش برای توسعه با معناتر. روزنامه دنیای اقتصاد، شماره 2138 مورخ 6/5/1389.