کنفرانس بینالمللی اقتصاد ایران و شرایط امروز اقتصاد در گفتوگو با محمدهاشم پسران
شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۴۸ ب.ظ
به آینده علم اقتصاد در ایران خوشبینم
سومین کنفرانس بینالمللی اقتصاد ایران که اوایل آبان ماه با تلاش انجمن بینالمللی اقتصاد ایران (IIEA) برگزار شد، محلی شد برای گردهم آمدن تعدادی از سرشناسترین اقتصاددانان ایرانی؛ به ویژه آن دسته از پژوهشگران اقتصادی ایرانی که در آمریکا مشغول فعالیت هستند. محمدهاشم پسران که هماکنون ریاست انجمن را بر عهده دارد و به نوعی متولی این کنفرانس محسوب میشود، حضور پررنگ اقتصاددانان و پژوهشگران جوان در کنار اقتصاددانان و استادان مجرب را مایه امیدواری به آینده علم اقتصاد در ایران میشمارد. پروفسور پسران که این روزها مشغول تدریس در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی است در گریزی به مسائل روز اقتصاد ایران، تاکید دارد که تورم در اقتصاد ایران ساختاری است و تلاش برای کاهش تورم مانعی برای خروج از رکود اقتصادی محسوب نمیشود. او مهمترین گفتههایش را به قانون جدید عزل و نصب رئیسکل بانک مرکزی اختصاص میدهد و اظهار میکند که شرایط عزل رئیسکل بانک مرکزی بسیار مهمتر از انتصاب اوست. پسران با ارائه پیشنهاد افزایش طول دوره تصدی ریاست بانک مرکزی به هفت سال میگوید هیچکس نباید حق عزل رئیسکل را داشته باشد مگر قوه قضائیه آن هم تنها به دلیل تخلفات مالی احتمالی و نه سیاستهای پولی. این اقتصاددان سرشناس ایرانی با معمول خواندن انتخاب رئیسکل توسط وزیر اقتصاد، با اختیار عزل او توسط رئیسجمهور مخالف است و از تجربه عزل دو رئیسکل در دوره دولت نهم و دهم به عنوان دلیل یاد میکند.
■■■
در آغاز صحبت مقداری در مورد چندوچون سومین کنفرانس بینالمللی اقتصاد ایران که در کالج بوستون برگزار شد، بگویید و اینکه از نظر شما چقدر نسبت به کنفرانسهای قبل که در استانبول و لندن برگزار شد از بعد ارائه مقالات پژوهشی و شرکتکنندگان در همایش احساس بهبود و ارتقا داشتید؟
این سومین کنفرانسی است که انجمن بینالمللی اقتصاد ایران با همکاری دیگر پژوهشگران اقتصادی راجع به اقتصاد ایران برگزار میکند. البته در مجموع تاکنون شش کنفرانس در مورد اقتصاد ایران برگزار شده است. سومین کنفرانس بینالمللی انجمن با توجه به تداومی که کنفرانس داشته مورد استقبال بسیاری از استادان و محققان باتجربه و جوان قرار گرفته است. برای برگزاری کنفرانس، کمیتهای علمی تشکیل میشود که اعلامیهای منتشر میکند و از کسانی که مقالههای علمی دارند دعوت میکند مقالهشان را برای کمیته علمی کنفرانس ارسال کنند. بر اساس شاخصهایی که کمیته علمی دارد، تعدادی از مقالهها مورد قبول قرار میگیرد. بعد از نویسندگان مقالات خواسته میشود مقاله خود را بسط دهند و برای ارائه در کنفرانس حاضر شوند. در کنفرانس اخیر من جزو هیات علمی نبودم اما کسانی که در این هیات حضور داشتند به من اطلاع داده بودند که مقالههای بسیار خوبی به کنفرانس فرستاده شده است. بنابر اطلاعاتی که من دارم حدود 80 مقاله علمی ارائه شد که در نهایت 10 مقاله برای ارائه انتخاب شد. همانطور که میدانید در برنامه کنفرانس فردی به عنوان مباحثهکننده (Discussant) برای نقد و بررسی مقاله انتخاب میشود چون هدف این قبیل کنفرانسهای علمی فقط ارائه مقاله نیست و هدف اصلی این است که با نقد و بررسی مقاله به پژوهشگر کمک شود. مباحثهکننده خود نقد را شروع میکند و دیگران را هم وارد بررسی و ارزیابی مقاله ارائهشده میکند تا نقاط ضعف و قوت مقاله آشکار و راه برای بهبود آن مشخص شود. برای اینکه جواب سوالتان را داده باشم باید بگویم از نظر من روند کنفرانس بینالمللی اقتصاد ایران هم از نظر ارائهکنندگان و شرکتکنندگان و هم از نظر سطح مقالات ارائهشده صعودی و رو به بهتر شدن است. یعنی مقالهها بسیار بهتر تنظیمشده و بحثهای مطرحشده کاملاً از جنبه علمیاش مورد توجه قرار گرفته است. خوشبختانه این جوانها هستند که چه در داخل و چه در خارج از ایران، مقالههای بهتری ارائه میدهند و در واقع روشهای علمی را دنبال میکنند و این برای بهبودی اقتصاد ایران بسیار مفید است. در خصوص مقالهها اگر بخواهیم بحث کنیم، حتی مقالههایی که خودم در نگارش آن فعالیت دارم، غالباً عمده کارش را جوانان انجام میدهند؛ مانند آقای کامیار محدث که با من همکاری میکند یا جوانانی که با آقایان هادی صالحیاصفهانی و جواد صالحیاصفهانی همکاری کردند و مقاله نوشتند. این جوانان یا دانشجویان دوره دکترا هستند یا اینکه دوره دکترایشان تازه تمام شده است. این نوع همکاری کاملاً در آمریکا و در اروپا بین متخصصان باتجربه و پژوهشگران تازهکار مرسوم است. البته جوانانی هم بودند که به تنهایی مقاله ارائه کرده بودند مثل جمال ابراهیم حیدر که به نظر من مقاله بسیار جالبی ارائه کرده بود. ایشان ایرانی هم نیست اما روی مسائل اقتصاد ایران به خصوص در زمینه صادرات غیرنفتی کار کرده است. او نشان داد که چگونه تحریمهای اقتصادی برای صادرکنندگان ایرانی در حکم مشوق عمل کرده که جهت صادراتشان را از کشورهایی که ایران را تحریم کردند به طرف کشورهایی که با ایران رابطه سیاسی و تجاری بهتری دارند، بچرخانند. مهم اینکه آمارهای زیادی در زمینه ورود و خروج کالا و آمارهای گمرکی ارائه داده بود. ابراهیم جمال حیدر جوانی است که به تازگی دکترایش را در مدرسه اقتصادی پاریس گرفته است. در واقع گروههای مختلفی که به ایران علاقهمند هستند در این کنفرانس مقاله ارائه کردند. به طور کلی من بسیار خوشحال و خوشبین هستم که پژوهشهای علمی که در زمینه اقتصاد ایران انجام میگیرد گسترش یابد. هدف اصلی این کنفرانس هم همین بوده است. همانطور که میدانید این کنفرانس جنبه سیاسی ندارد و جنبه علمی آن مطرح است. من خودم به عنوان کسی که در اجرای این کنفرانسها دست داشتهام واقعاً خوشحالم که توانستهایم با کمک جوانان و اقتصاددانان باسابقه، برگزاری این کنفرانسها را تداوم دهیم. میدانید که تحریم در زمینههای علمی هم مسائل عمدهای ایجاد کرده است. از طرف دیگر عدهای در داخل ایران شک دارند که کارهایی که ما انجام میدهیم به نفع ایران است؛ همینطور عدهای هم در خارج هستند که میگویند چرا برای ایران کار میکنید. یعنی ما از هر دو طرف مورد شک و انتقاد قرار میگیریم اما شخصاً اطمینان دارم که این کنفرانس علمی به خوبی برگزار شد و مقالههایی که در این کنفرانس ارائه شد واقعاً مایه مباهات و افتخار ماست. با توجه به شرایط دشواری که جوانهای ما برای تحقیق در زمینه مسائل اقتصادی هم در داخل و هم در خارج با آن روبهرو هستند پیشرفت آنان کاملاً چشمگیر بوده است.
غیر از آقای جمال ابراهیم حیدر که مقاله داشت و غیرایرانی بود مباحثهکننده مقاله شما و آقای محدث هم غیرایرانی و از صندوق بینالمللی پول بود، درست است؟
عدهای در داخل ایران شک دارند که کارهایی که ما انجام میدهیم به نفع ایران است؛ همینطور عدهای هم در خارج هستند که میگویند چرا برای ایران کار میکنید. یعنی ما از هر دو طرف مورد شک و انتقاد قرار میگیریم.
ایشان آقای روبرت بلوتوگل (Robert Blotvogel) و مسوول میز ایران در صندوق بینالمللی پول هستند که اصالت ایشان به یکی از کشورهای اروپای شرقی برمیگردد. ایشان همان فردی است که با مسوولان بانک مرکزی ایران در مورد مسائل اقتصادی ایران بحث و گفتوگو میکند و بر اساس اطلاعات و آماری که دریافت میکند و بحث و گفتوگوهایی که دارد راجع به اقتصاد ایران مقاله مینویسد. ایشان متخصص اقتصاد ایران است و من بسیار خوشحال شدم که باوجود کمبود وقت، ایشان توانست در این کنفرانس شرکت کند. البته آقای بلوتوگل نهتنها مسوولیت نقد مقاله من و آقای کامران محدث را قبول کرد بلکه در میزگردی که در آخر کنفرانس و در زمینه مسائل روز اقتصاد ایران برگزار شد هم شرکت کرد و توضیح داد که صندوق بینالمللی پول چه توصیهها و چه مباحثی با ایران داشته و چه نظریههایی به دولت ایران ارائه داده است.
در فهرست مقالات ارائهشده در این کنفرانس تنها دو مقاله از پژوهشگران داخل ایران دیدم. آقای نیکبین از دانشگاه تهران و آقای کشاورز از دانشگاه شریف در این کنفرانس مقاله ارائه دادند. مقالاتی که از داخل ایران ارسال شده بود چه تعداد بود که در نهایت دو مقاله به جمع 10 مقاله نهایی راه یافتند؟
اتفاقاً حدود نیمی از 80 مقاله ارسالشده از ایران بود. البته بعضیهایشان مقاله کامل نبود و مثلاً خلاصه مقاله را فرستاده بودند و احتمالاً قصد داشتند بعداً مقاله را تکمیل کنند اما کمیته فنی کنفرانس باید بر اساس مقالههای کامل تصمیم بگیرد که آیا مقاله را قبول کند یا خیر. به هر حال پنج مقاله از ایران مورد قبول قرار گرفت که در کنفرانس مطرح شود اما متاسفانه از این پنج نفری که مقاله ارائه داده بودند، دو نفر به دلیل مشکلات مختلف نتوانستند به موقع ویزا تهیه کنند. بنابراین ما مجبور شدیم در چند هفته مانده به برگزاری کنفرانس، برنامه را تغییر دهیم. بر اساس برنامه اولیه کنفرانس 12 مقاله ارائه میشد که چهار مقاله آن مربوط به پژوهشگران داخل ایران بود که با تغییر برنامه تعداد مقالات کنفرانس به 10 کاهش یافت و دو مقاله از داخل ایران ارائه شد. یعنی از طرف علاقهمندان داخل ایران هم استقبال خوبی صورت گرفته بود اما به دلیل شرایط سخت اخذ ویزای آمریکا سه نفر نتوانستند در این کنفرانس شرکت کنند. به همین دلیل بود که کنفرانس سال گذشته را در استانبول برگزار کردیم و هماکنون قصد داریم کنفرانس سال 2016 را در اروپا برگزار کنیم که مساله اخذ ویزا مقداری آسانتر شود. من انتظار دارم که هرچه شرایط ایران و اقتصاد داخلیاش بهبود مییابد و در شرایط جدیدی که دولت آقای روحانی ایجاد کرده و مذاکرات با کشورهای 1+5 روند مثبتی پیدا کرده است، برگزاری کنفرانسهای علمی نیز در کنار کنفرانسهای سیاسی مورد توجه قرار گیرد. این کنفرانسها مکمل یکدیگر هستند. میدانم که آقای دکتر نیلی کنفرانس بزرگی در زمینه مسائل اقتصادی در ماه دسامبر برگزار میکنند و از من هم دعوت کردند که متاسفانه به دلیل مشغلهای که دارم قادر به حضور در آن نیستم. من فکر میکنم پژوهشگران ایرانی میخواهند کارشان را از نظر روشهای علمی بهبود دهند و میتوانند در کنفرانسهایی که ما داریم شرکت کنند. من امیدوار هستم که در این جهت بتوانیم قدمهای کوچک ولی مثبت و در جهت صعودی برداریم.
قصد نداریم وارد حیطه ارزشگذاری علمی مقالات شویم اما شما به عنوان یک فرد حاضر در این کنفرانس، اگر بخواهید از مقالهای نام ببرید که موضوع، روش تحقیق و زاویه پرداختن به موضوع آن را پسندیدهاید، میتوانید به مقالهای اشاره کنید؟
من در حال حاضر میتوانم در میان مقالاتی که محققان آن جوان بودند به دو مقاله اشاره کنم که به نظرم خیلی خوب عمل کردند؛ یکی از آنها، مقاله آقای جمال ابراهیم حیدر بود که فکر میکنم آمار جدیدی را مورد استفاده قرار داده و البته نتایج جالبی را از آن استخراج کرده بود. این مقاله همچنین از نظر علمی هم، مقاله مهمی است؛ برای مثال در این مقاله، اثرات تحریم بر نظام اقتصادی کشورهایی مانند ایران مورد بررسی قرار گرفته بود و اینکه چگونه بر اثر تحریم، ترکیب جغرافیایی صادرات غیرنفتی تغییر خواهد کرد. این مقاله نشان میداد که چگونه اطلاعات در سطح میکرو به کمپانیهایی که صادرکننده نفت هستند میرسد و همچنین به این موضوع پرداخته است که بر اثر تحریم، چه نوع کالاهایی به کدام کشورها رجعت پیدا کردهاند. این مقاله همچنین نشان میداد که چطور صادرکنندگان محصولات غیرنفتی ایران، به سرعت توانستهاند خود را با شرایط تحریم تطبیق دهند. این موضوع از نظر علمی و اطلاعاتی موضوع مهمی است. مقاله دیگری که برای من جالب به نظر رسید، مقالهای است که به طور مشترک توسط آقایان حسین عباسی و سیدمحمد کریمی که هر دو در سطح دکترا و پسادکترا بودند، تهیه شده است؛ در مقاله این دو محقق، وضعیت خانوارهای ایرانی مورد بررسی قرار گرفته بود. آنان در تحقیق خود به این نتیجه دست یافته بودند که در خانوارهای ایرانی که صاحب دخترانی بین 20 تا 24 هستند، سرپرست خانوار سعی میکند درآمد خود را افزایش دهد. به چه دلیل؟ به این دلیل که آنها میدانند باید برای دختران خود جهیزیه تهیه کنند تا آنان بتوانند آبرومندانه ازدواج کنند، بنابراین مجبورند درآمد بیشتری کسب و انباشته کنند، تا بتوانند جوابگوی این مساله اجتماعی باشند. اما ظاهراً برای خانوادههایی که صاحب فرزند پسر هستند، این موضوعات کمتر دارای اهمیت است. چرا که آنان این تصور را دارند که پسران میتوانند وارد بازار کار شوند و برای خود درآمد کسب کنند. این موضوع بسیار جالب است. در واقع آنچه خانوارهای ایرانی به عنوان تخصیص منابع به دنبال آن هستند، بیشتر معطوف به دختران است. البته در مورد این تحقیق مسائل مختلفی مطرح است؛ برای مثال، وقتی از سرپرست خانوار پرسیده میشود که درآمدت به چه میزان است، آیا او صرفاً درآمد خود را عنوان میکند؟ یا اگر فرزند دختر این فرد دارای درآمد است، آیا درآمد فرزند خود را نیز حساب کرده است. آنها البته از میزان مشارکت دختران در کسب درآمد خانوارها نیز اطلاعاتی در دست نداشتهاند؛ بنابراین نمیشود دقیقاً از این نتیجهگیری مطمئن بود. اما این، موضوع جالبی است که ممکن است در سایر کشورها نیز مطرح باشد. میدانید، در اروپا و در آمریکا هم هنگامی که دختران در مرحله ازدواج قرار میگیرند، هزینه مراسم ازدواج بر عهده پدر و مادر دختر است. بنابراین، ممکن است که چنین اثری در سایر کشورها نیز قابل مشاهده باشد. بنابراین، دو مقاله که توسط محققان جوان تهیه شده است، مباحث مختلفی را مورد واکاوی قرار داده است. آنها توانستهاند با آمارهای جدید از بودجه خانوار و آمارهای گمرکی در سطح خرد، اطلاعات جدیدی راجع به اقتصاد ایران تولید کنند که برای من که مدتها در مورد اقتصاد ایران تحقیق کردهام، جالب بوده و فکر میکنم موضوعات این دو تحقیق قابلیت بررسیهای بیشتر را نیز دارد. در اغلب اوقات شاید مسائلی که در مورد آن آشنایی بیشتری وجود دارد به اندازه مسائلی که در مورد آنها آشنایی کمتری وجود دارد، جالب نباشد. البته مقالات دیگری نیز به این کنفرانس ارائه شده بود که به دلیل جنبههایی که به آن پرداخته بودند، میتوانست مورد توجه قرار گیرد، البته اشاره من به این دو مقاله بدان معنا نیست که سایر مقالات مورد تمجید نبودهاند یا مقالاتشان مباحث جالبی را دربر نداشته است.
شما در مقالهای که به همراه آقای محدث ارائه داده بودید، به موضوع تحریمهای نفتی و اقتصاد جهانی پرداخته بودید. آیا منظور از تحریمهای نفتی که در این مقاله به آن اشاره کرده بودید، تحریمهای نفتی اعمالشده بر ایران بوده است؟ پرسش دیگر این است که تحلیلی که شما در این مقاله ارائه کردید، دارای چه مبنایی است؟ ممکن است در مورد این مقاله بیشتر توضیح دهید؟
هدف مقاله این بود که ببینیم اگر تحریمی مشابه ایران بر عربستان سعودی اعمال شود، اثرات اقتصادیاش چه میشد. چون عربستان سعودی تحریم نشده، نمیتوانیم بر اساس آمارهای تاریخی به این مساله نگاه کنیم، ولی میتوان از گزارههای اقتصادی استفاده کرد که بتواند این سوالات را جواب دهد. این یک نوع بررسی مشروط است که در تاریخ خیلی مطرح شده است. یعنی شرایطی را فرض میکنیم که اتفاق نیفتاده است. مثلاً تاریخشناسان میپرسند، اگر هیتلر قبل از جنگ به دست انگلیسیها کشته شده بود، چه اتفاقی میافتاد. هیچ وقت نمیتوان به این سوال پاسخ داد. اما در حوزه اقتصاد میتوان به چنین سوالاتی با ارائه یک مدل اقتصادی جواب داد. مثلا در مورد تحریم نفتی باید یک مدل اقتصادی نوشته شود که بتواند اقتصاد کشورهای نفتخیز و کشورهای صنعتی مصرفکننده مواد انرژی و نفتی را با هم مدل کند. بعد بررسی کند اگر یک شوک اقتصادی رخ دهد، مثلاً یکباره صادرات نفت عربستان سعودی 20 یا 30 درصد کاهش یابد، از طریق برآوردهایی که آن مدل اقتصادی بر اساس به اصطلاح سریهای زمانی به دست میدهد، ببیند که واقعاً اثر این تحریم یا شوک اقتصادی روی قیمتهای نفت، روی صادرات نفتی کشورهای نفتخیز دیگر، بر اقتصاد آمریکا و اروپا و چین و غیره چه خواهد بود و بعد اثر را منعکس کند و ببیند که اثر این تغییرات روی کشوری مثل عربستان سعودی، ایران و در نتیجه در کل چه خواهد بود. یعنی این نوع شوکهای اقتصادی در کوتاهمدت و بعد در بلندمدت چه اثراتی خواهد داشت. 33 کشور در این مدل است و از سال 1979 تاکنون آمارهایی گرفته شده و برآورد شده است، کار سادهای نبود ولی جوابهایش خیلی معقول به نظر میآید. مثلاً نتیجهای که این مدل در مورد تحریم نفتی ایران نشان میدهد، دقیقاً همان اتفاقی است که در واقعیت روی داد. این مدل نشان میدهد که تولید داخل ایران باید حدود شش درصد در کوتاهمدت کاهش یابد و جالب این است که دقیقاً همین اتفاق در ایران افتاده است و بعد نشان میدهد در بلندمدت، بخشی از این شش درصد برگشت مییابد و در مجموع اثر کلی تحریم بیشتر از منفی 6/3 درصد روی تولید ایران نخواهد بود. یعنی اگر طی دو سال گذشته بر اثر تحریم، تولید ایران شش درصد کاهش پیدا کرده، انتظار این است که سالهای آینده ایران رشد 4/2درصدی داشته باشد که نتیجه همان 6/3درصدی خواهد بود که پیشبینی شده است. اگر تحریم جدیدی اعمال نشود و ایران بتواند آهستهآهسته به حالت عادی برگردد که این اتفاق در یک سال و چند ماه گذشته افتاده است و انتظار میرود که رشد تولید ایران در سال آینده، 4/2 درصد باشد. دلیلی که اثرات تحریم بر ایران در دنیای خارج اینقدر زیاد نبوده، این است که عربستان سعودی کاهش تولید نفت ایران را با افزایش تولید نفت خود جایگزین میکند، در نتیجه قیمت نفت هم در اقتصاد جهانی تغییر عمدهای نمیکند و در واقع تعادل بازار نفت را تغییر نمیدهد. اگر عربستان سعودی تولید خودش را بالا نمیبرد که کمبود تولید ایران را که به خاطر تحریم به وجود آمده است جایگزین کند، قیمت نفت بالا میرفت و ممکن است که ایران لطمه آنچنانی نمیخورد. ولی اگر قیمت بالا میرفت، درآمد ایران هم افزایش مییافت، و اثر تحریم را کاهش میداد. عربستان سعودی کمبود تولید ایران را جایگزین میکند و اثر تحریم در سطح جهانی خنثی میشود.
اما اگر فرض کنیم عربستان سعودی مورد تحریم نفتی قرار بگیرد، میبینیم جواب کاملاً متفاوت است. چون اگر عربستان تحریم شود، چون یک کشور عمده صادرکننده نفت است و 10 میلیون بشکه در روز صادر میکند، کشورهای دیگر نمیتوانند کمبود نفت عربستان سعودی را جایگزین کنند. اگر مثلاً یکباره دو میلیون یا سه میلیون بشکه تولید عربستان کاهش پیدا کند، جایگزینی ندارد. نتیجهاش این خواهد شد که قیمت جهانی نفت به سرعت بالا میرود. ما نشان میدهیم اگر عربستان تحریم شود قیمت نفت 22 درصد افزایش پیدا میکند و جالب این است که تنها کشوری که منفعت عمده میبرد ایران خواهد بود. برای اینکه ایران آن ظرفیت نفتی را دارد که بتواند مقداری افزایش تولید داشته باشد و افزایش قیمت نفت هم که در پی تحریم عربستان سعودی ایجاد میشود، به نفع ایران خواهد بود. بنابراین تحریم عربستان به نفع ایران است، تحریم ایران هم به نفع عربستان است و این میتواند مسائل سیاسی ایران با عربستان را بیشتر روشن کند. اثرات عمده تحریم عربستان روی تولید اقتصادی آمریکا و اروپاست، به این دلیل که هم قیمت نفت بالا رفته است و هم از نظر اقتصادی اختلالاتی را ایجاد میکند. این نشان میدهد امکانی که اروپا و آمریکا بخواهند عربستان سعودی را تحریم کنند، بسیار اندک است چون عواقب بسیار وخیمی برای این کشورها خواهد داشت. بنابراین میشود از این روشهای علمی استفاده کرد که در واقع میزان و اثرات این تحریمها را از قبل پیشبینی کنیم. ببینیم تصمیمگیرها با توجه به این عوامل و واکنشهایی که در نظام اقتصاد جهانی صورت میگیرد، ممکن است در چه جهتی حرکت کنند.
به نکته مهمی رسیدیم. همایشها و کنفرانسهایی از این دست برگزار میشوند تا به سیاستگذار و تصمیمگیر راه را نشان دهند که سیاستهای درستی انتخاب کند که منجر به بهبود و رونق اقتصادی شود. از نظر شما این کنفرانس و کنفرانسهای مشابه تا چه اندازه روی سیاستگذار ایرانی میتواند اثرگذار باشد؟ اصلاً در یک نگاه تاریخی از دید شما سیاستگذار ایرانی نسبت به نظر کارشناسان و اقتصاددانان که برآمده از پژوهشهای علمی است، توصیهپذیر بوده است؟
شما خودتان بهتر از من میدانید که مسائل سیاسی بسیار پیچیده است و ابعاد و جنبههای متعددی دارد. سیاستهای اتخاذشده هم جنبه داخلی دارد و هم جنبه بینالمللی. در نتیجه فکر میکنم نمیتوان اثرات این گردهماییهای علمی را بدون جنبههای سیاسی مطرح کرد اما به هر حال این مقالهها و بررسیهای علمی میتواند موجب تحکیم ارتباط سیاستمداران و متخصصان شود. هرچه تحکیم افزایش مییابد، اختلافنظرها را به طور معقولتری به مصالحه نزدیک کرده است. بیشتر اختلافات در مسائل مربوط به اقتصاد در سطح سیاست یا ناشی از اختلافنظر است یا اختلاف منفعت. یعنی ممکن است نظر من با شما در مورد یک مساله اقتصادی متفاوت باشد؛ مثلاً در مورد اثر یک نوع سیاست مالیاتی، نظرات ما فرق داشته باشد. در عین حال ممکن است هدفهای سیاسیمان متفاوت باشد مثلاً برای من بسیار مهم باشد که مالیات اقشار کمدرآمد اندک باشد اما برای شخص دیگری شاید این مساله زیاد مهم و در اولویت نباشد. بنابراین در مورد اثرگذاری این کنفرانسها و همایشهای علمی باید از دو جنبه به مساله نگاه کرد یکی تفهیم مسائل اقتصادی است و دیگری منافع گروهی است. این دو عامل را باید با هم و توامان مورد توجه قرار داد. از نظر من هرچقدر تفهیم بهتر صورت بگیرد، اختلافهای بین منافع گروههای مختلف ممکن است به طرز موفقتری فیصله یابد و به جمعبندی برسد. یعنی کسانی که دارای اختلاف هستند با تفهیم بهتر مسائل به این نتیجه برسند که چگونه سیاستی اتخاذ کنند که برای همه گروهها منفعت بیشتری دربر داشته باشد. من نمیتوانم بگویم هر نوع اثر و مقاله علمی جنبه مثبتی برای سیاستگذار خواهد داشت ولی میتوانم بگویم با افزایش تفهیم، اختلافات ناشی از تفاوت منافع گروهی که در ایران هم به شدت وجود دارد، بهگونهای برطرف میشود که لطمه نخوریم و حتی اقتصاد را به طرف مثبت حرکت دهیم. به عنوان مثال بحث یارانه انرژی را در نظر بگیرید که در مورد هزینهزا بودن آن برای دولت و مردم در بلندمدت اتفاقنظر وجود دارد. یعنی همه میدانند که باید این مدل اصلاح شود اما هنوز اتفاقنظری بر چگونگی اجرای اصلاح آن وجود ندارد. من به همراه آقای دکتر هادی صالحیاصفهانی در این مورد تحقیقی داشتیم و مطلبی نوشتیم و همه کسانی که دستاندرکارند هم دیدند اما اثری نگذاشت چون من نمیبینم که سیاستی تغییر کرده باشد. من اطلاع دارم که این مساله حتی در بحثهای تخصصی هم در ایران مطرح شده و در مورد آن صحبت کردهاند اما من اثرش را ندیدهام. حالا سوال این است که دیگر ما مسائل علمی را بررسی نکنیم؟ مطمئناً خیر؛ اتفاقاً باید بیشتر و بیشتر در این زمینه بحث کنیم و مسائل علمی را مطرح کنیم. باید همایشهایی هم در این زمینهها برگزار کنیم و خوب مسائل را در سطح کشور تفهیم کنیم تا بتواند به سیاستهایی تبدیل شود که بعد این سیاستها مورد اجرا قرار گیرد. من فکر میکنم هر اندازه در این جهت حرکت کنیم که مسائل را به صورت علمیتری مطرح کنیم این امکان را به سیاستمداران میدهیم که با استفاده از مسائل علمی منفعت گروهای بیشتر و بزرگتری را در نظر بگیرند و سیاستهایی اتخاذ کنند که نهتنها ناشی از ندانمکاری نباشد بلکه بر پایه آگاهی کامل باشد. یعنی سیاستگذاران بر اثر دانستن مسائل مختلف تصمیم بگیرند که اقتصاد ایران به کدام سمت برود و چه نوع سیاستهایی مورد اجرا قرار گیرد و اولویتها چه باشد. بهکارگیری علم در تصمیمات اقتصادی بسیار مهم است و همهجا هم مطرح میشود. مثلاً در مورد اتخاذ و اجرای سیاستهای ریاضت اقتصادی در اروپا اختلافنظر زیاد بود و اکنون هم میبینید که در نتیجهاش اقتصاد کشورهای عضو اتحادیه اروپا از آمریکا و حتی از انگلیس عقب افتاده است. میبینیم که اگر سیاستهایی درست اجرا و تفهیم نشود عواقب خواهد داشت. اینجاست که باید آن عواقب دوباره بحث و بررسی شود و با نتیجهگیری درست، جهت سیاست عوض شود.
این سوال را از این جهت مطرح کردم که در دولت یازدهم به هر حال نشانههای خوبی از توجه به مسائل علمی مشاهده شده است از جمله اینکه کارشناسان و اقتصاددانان شناختهشدهای به دولت راه پیدا کردند و به عنوان مشاور ارشد، وزیر یا سیاستگذار اقتصادی سکان امور را در دست گرفتند که خودشان تحقیقات، مطالعات و پژوهشهای اقتصادی زیادی داشتند و توصیهپذیر بودند. نتیجهاش را هم دیدیم که نشانههای بهبودی در اقتصاد ایران در یک سال گذشته ظاهر شده از جمله روند نزولی تورم که هنوز هم ادامه دارد.
عدم تطبیق انتظارات اقتصادی، ایجاد تورم میکند. فرض کنید قرار باشد یک کیک بین من و شما تقسیم شود اما هر دو ما سهمی بیش از نصف کیک بخواهیم؛ خب این خواسته عملی نیست. عدم عملی بودن این توقعات، تورم ساختاری ایجاد میکند.
درست است. این اتفاق مثبتی بوده که در دولت یازدهم رخ داده است و خودش را در انتخاب اولویتها هم نشان داده است. دولت یازدهم به درستی دریافت که اولویت اول باید روی کاهش تورم باشد. من هم در گفتوگویی که قبلاً با تجارتفردا داشتم و در مقالهام در دنیای اقتصاد تاکید کرده بودم که نرخ تورم، که آن زمان 45 درصد بود، حتماً باید به سرعت به 20 درصد کاهش یابد. خوشبختانه کاهش تورم به خوبی عملی شد و بانک مرکزی و وزارت امور اقتصادی و دارایی با هم توانستند سیاستهایی دنبال کنند که شرایط تورمی را در ایران کاهش دهد تا نرخ تورم به تدریج نزول پیدا کند. میدانید که اکنون یکی از مسائل دنیا در اروپا و آمریکا کاهش تورم در سطح حدود صفر است که خودش مشکلاتی ایجاد میکند. یعنی تورم در سطح دو تا چهار درصد برای اقتصاد خوب است. حال آنچه باید مدنظر دولت یازدهم قرار گیرد این است که هدف نباید فقط کاهش تورم باشد و باید بتوانیم در مقابل این کاهش تورم اقتصاد را توسعه دهیم. تاکنون من ندیدهام در زمینه اصلاح قیمت انرژی کاری صورت گرفته باشد و هنوز در بر همان پاشنه میچرخد. در زمینه نرخ ارز هم کار اصولی انجام نگرفته است و قیمت دلار همچنان در حدود 3200 تومان نوسان دارد. در حالی که با وجود کاهش نرخ تورم، هنوز هم تفاوت تورم در کشور ما با متوسط تورم در جهان بسیار فاحش است. اختلاف تورم باز هم مثل گذشته در حال انباشته شدن است. نمیشود این مسائل را در نظر نگیریم. باید مشخص کنیم سیاست ما در این زمینه چیست. اگر همچنان نرخ بهره در ایران بالا باشد ممکن است افرادی که در کشورهای منطقه و حوزه خلیج فارس هستند، منابع مالیشان را وارد ایران کنند و منابع نقدی بانکها بالا رود و اگر در بانکها نظارت جامع و کلی صورت نگیرد، این منابع به سمت کارهای تولیدی حرکت نکند. این مسائل ممکن است در دو یا سه سال آینده مجدداً گریبان اقتصاد ایران و دولت آقای روحانی را بگیرد. من فکر میکنم باید روند بررسی علمی این مسائل به طور جدی و جامع مورد بحث و بررسی قرار گیرد و امیدوارم توجه بیشتری به تحقیق در زمینه اقتصاد در ایران داده شود. نباید از این غافل شد که تحقیقات جدید و پایهای و در واقع آموزش بهتر دانشجویان در زمینه اقتصاد، حسابداری، بازارهای مالی و بانکداری باید گسترش پیدا کند تا هر سال که میگذرد آن تفهیمی که به آن اشاره کردم از اقتصاد ایران در سطح کل جامعه افزایش پیدا کند و بتواند روی سیاستگذاری در سالهای آینده اثرگذاری مفید داشته باشد. حرف شما درست است که اکنون اقتصاد ایران از نظر علمی در جهت مثبتتری حرکت میکند ولی من فکر میکنم این حرکت باید گسترش یابد و مثلاً معطوف به کاهش نرخ تورم نباشد.
به خاطر دارم که شما در تمام گفتوگوهای پیشین روی کنترل تورم حساسیت ویژهای داشتید. دولت یازدهم از زمانی که روی کار آمده است، سعی در کنترل روند افزایش نقدینگی و کاهش نرخ تورم داشته است. اما با این حال هنوز رشد سالانه نقدینگی ما حدود 30 درصد است و به نظر میرسد کار دولت برای کاهش تورم پس از رسیدن به مرز 20 درصد بسیار سخت شود. فکر میکنید دولت باید چطور رفتار کند که تداوم به اصطلاح روند نزولی تورم را حفظ کند؟ و اصلاً آیا باید همچنان به کاهش نرخ تورم مشغول باشد یا اینکه به سراغ برطرف کردن رکود برود؟
دقت داشته باشید که در ایران نباید تورم را رها کنیم. به خصوص اینکه ما عادت داریم نرخ برابری ریال به دلار را ثابت نگه داریم. با اینکه میدانیم نرخ تمامی ارزها در حال تغییر است، اما در ایران هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب، ما طی یک دوران نرخ برابری ریال به دلار را ثابت نگه میداریم و نوساناتش را کنترل میکنیم و بعد از مدتی یکباره قیمت ارز جهش مییابد. من هنوز هم این روند را در ایران میبینم. مساله ارز باید مورد توجه قرار گیرد و برای اینکه مساله ارز را حل کنیم هم باید برای تورم در بلندمدت فکری بکنیم. من مدتها پیش تاکید کردم که نرخ تورم در ایران باید به زیر پنج درصد برسد و بعد بتوانیم اقتصاد ایران را با تورم کمتر از پنج درصد گسترش و توسعه دهیم. پس تورم باید هدف اصلی باشد اما در عین حال که داریم در این جهت حرکت میکنیم، باید تعدیل ساختاری اقتصاد را هم مورد توجه قرار دهیم. نمیتوانیم فقط یکبعدی به مساله تورم نگاه کنیم. در مورد مساله رکود و تورم هم موازنه و تعادلی در ایران برقرار نیست. یعنی ما هم میتوانیم تورم را پایین بیاوریم و هم تولید را افزایش دهیم. چرا؟ چون تورم در ایران ساختاری است. ساختار تورم مربوط به نظام سیاسی و طرز تصمیمگیری است نه اینکه ناشی از عدم تعادل بازار پول و عدم تعادل بازار کالا و کار باشد. این مساله قدری پیچیده است و این گفتوگو مجال کافی برای توضیح و تبیین آن نیست ولی این را میگویم که میتوانیم شرایطی داشته باشیم که تورم به تدریج پایین بیاید اما تولید افزایش یابد. من بین این دو در اقتصاد ایران مغایرتی نمیبینم. حالا میپرسید در کنار سیاستهای کنترل تورم چطور میتوان تولید را افزایش داد. من فکر میکنم بهترین راه، سیاستهای تشویق صادرات غیرنفتی باشد. چون صادرات غیرنفتی عموماً به وسیله بخش خصوصی انجام میگیرد. صادرات غیرنفتی میتواند اقتصاد ایران را برای رقابت بیشتر آماده کند. واقعیت این است که اقتصاد ایران رقابت بیشتری لازم دارد. در هر اقتصادی در دنیا، اگر رقابت وجود نداشته باشد، کیفیت کالا کم میشود و هزینه تولید کالا بالا میرود. در این حالت کالاهای تولیدی بازار صادراتی ندارد و برعکس کالاهای خارجی در داخل خریدار زیادی دارد و این یعنی افزایش مشکلات ارزی. نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که صادرات نفت ما کاهش یافته و ما باید فرض کنیم که این کاهش دیگر جبران نخواهد شد. من فکر میکنم صادرات نفت ایران از 2/1 میلیون بشکه در روز به 5/1 میلیون بشکه در سالهای آینده میرسد. پس نباید فکر کنیم که با به نتیجه رسیدن مذاکرات هستهای، صادرات نفت ما دوباره به سه میلیون بشکه در روز میرسد. چنین تفکری به نظر من درست نیست. اصلاً نباید ما در آن جهت فکر کنیم. ایران شرایط جدیدی پیدا کرده است و باید بیشتر خودش را با یک نظام اقتصادی غیرنفتی تطبیق دهد. بارها این مساله گفته شده است. من با آقای کامیار محدث مقالهای نوشتیم راجع به اینکه 100 سال درآمد نفت چه اثری روی اقتصاد ایران گذاشته است. درآمد نفت خوب است اما وقتی به دلایل سیاسی چندان درست مصرف نمیشود به اقتصاد کشور لطمه وارد میکند. ما باید اقتصادمان را به طرفی ببریم که رقابت افزایش پیدا کند تا کیفیت کالا بالا برود، هزینه کالا نسبتاً پایین بیاید و بهرهوری نیروی کار افزایش بیابد. این تغییرات ساختاری باید در نظام اقتصادی صورت گیرد. نقش سازمانهای غیردولتی که در اقتصاد نقش عمده دارند، باید با این نظام جدید تطبیق پیدا کند. آن سازمانهای نیمهدولتی یا غیردولتی هم که فعالیت اقتصادی دارند، باید تابع رقابت و بهبود کیفیت کالا قرار گیرند. حالا اینکه چطور این مساله انجام شود جنبه سیاسی دارد و من نمیخواهم واردش شوم اما سال قبل که ایران بودم گفتم این گروههای سیاسی باید با هم بنشینند و تصمیم بگیرند که اگر میخواهند اقتصاد ایران به طرف مثبت میل کند، با هم تفاهم کنند وگرنه اگر هر گروهی بخواهد سهم بیشتری از درآمدها بردارد و انتظارات بیشتری داشته باشد کار دچار مشکل میشود و عدم تطبیق انتظارات اقتصادی، ایجاد تورم میکند. فرض کنید قرار باشد یک کیک بین من و شما تقسیم شود اما هر دو ما سهمی بیش از نصف کیک بخواهیم؛ خب این خواسته عملی نیست. عدم عملی بودن این توقعات، تورم ساختاری ایجاد میکند. حل تورم ساختاری بعید نیست و من فکر میکنم میتوانیم تورم را کاهش دهیم و تولید را در عین حال بالا ببریم. بنابراین باید بیشتر جنبههای ساختاری اقتصاد مدنظر قرار بگیرد. اکنون که انتظارات تورمی کاهش یافته و اعتبار دولت در نزد مردم از نظر اقتصادی بالا رفته است، و اگر مذاکرات به نقطهای برسد که امید بیشتری ایجاد شود، دولت آقای روحانی میتواند این مسائل ساختاری را حل کند. دولت در سال اول، نمیتوانست کار چندانی انجام دهد. دولت باید تورم را پایین میآورد که این کار را به خوبی تاکنون انجام داده و از نظر اولویت درست عمل کرده است. اما اکنون که یک سال و اندی از عمر دولت گذشته باید بیشتر به جنبههای ساختاری نظام اقتصادی توجه شود.
در کنفرانسهای قبلی که انجمن برگزار کرده بود، ما با دو طیف از اقتصاددانان و پژوهشگران مواجه بودیم؛ یک طیف هستند مانند شما، آقایان دکتر جواد و هادی صالحیاصفهانی، سهراب بهداد، حسنعلی مهران که طیفی از اقتصاددانان باتجربه و باسابقه زیاد در پژوهشهای دانشگاههای خارجی هستید. با یک فاصله زیاد طیف جوانی وجود دارد، مثل آقایان کامیار محدث، حامد قدوسی، رامین ناصحی، معاون رضوی و کسانی که یا دانشجوی دکترا هستند یا دکترایشان را به تازگی دریافت کردهاند. شما به عنوان یک عضو آن نسل باتجربه، درباره تعامل بین این دو نسل چطور فکر میکنید، تعامل خوبی شکل گرفته است و میتوان به تداوم ارتباط این دو نسل با همدیگر امیدوار بود ؟
در حال حاضر دانشجویان ایرانی هستند که در بهترین دانشگاههای آمریکا و اروپا درحال تحصیل و مطالعه هستند، اما موضوع تحقیقاتشان راجع به ایران نیست. هدف ما این است که بعضی از این محققان اقتصادی به مسائل ایران هم علاقهمند شوند. بنابراین من امیدوارم همایشهایی که ما داریم و همایشهایی که شبیه آن در ایران و جاهای دیگر برگزار میشود که جنبههای علمی دارد، ادامه پیدا کند و در واقع مورد توجه جوانان ایرانی دیگر هم قرار بگیرد که فقط آنها نباشند که روی ایران کار میکنند. من در دوره دکترا در کمبریج موضوع تحقیقاتیام راجع به ایران نبود، ولی موقعی که به ایران برگشتم، اولین مقالهای که نوشتم راجع به روند توزیع درآمد در ایران بود که در آن زمان اجازه چاپ نگرفت. بنابراین میبینیم که بستگی به علاقه دارد، یکی تخصص است و یکی علاقه. هم باید تخصص باشد در این زمینه و هم علاقهمندی. ما باید آن علاقهمندی را هم افزایش دهیم. حالا سوال پیش میآید که چرا جوانانی که ایرانی هستند و رشته آنها اقتصاد است، مباحث ایران را جزو تحقیقاتشان قرار نمیدهند. دلیلش این است که اینها میخواهند بیشتر مقالات علمیشان را در نشریههای علمی بینالمللی چاپ کنند و معمولاً آن نشریات بینالمللی به مقالاتی که در مورد اقتصاد ایران کاربرد دارد، اهمیت نمیدهند. اما اگر درباره اروپا و آمریکا باشد آن مقاله علمی مورد چاپ قرار میگیرد. ما داریم سعی میکنیم که این مساله را حل کنیم، اینطور که اگر در مقالهای که اشاره کردم، آمار ایران استفاده شود و نوع بررسی جدید باشد، مقاله میتواند چاپ شود. پس اگر مقالاتی که درباره ایران نوشته میشود از آمار و ارقام استفاده کند، از نظر جنبههای اقتصادی و علمی، نوآوری داشته باشد، این دو ترکیب میتواند باعث شود جوانان مقالات علمیشان را در بهترین نشریات دنیا چاپ کنند. آقای کشاورز از دانشگاه صنعتی شریف، مقالهای را برای کنفرانس استانبول ارسال کرده بود و من ایشان را تشویق کردم، حدود یک سال و چند ماه قبل برای من ایمیل زد که مقالهاش در مجله معتبر اروپایی به نام امپریکالاکونومیکس Empirical Economics)i) چاپ شده که از این جهت بسیار مایه افتخار است. یا مقاله دیگری که مثلاً آقای بدخشان، یکی از دانشجویانم در کمبریج که الان با آقای نیلی کار میکند، با همکاری فرد دیگری نوشته که در ژورنال مانیتاری اکونومیکس Monetary Economics)i) که یکی از معتبرترین نشریات در زمینه اقتصاد پولی است چاپ شده بود. بنابراین میبینیم که این محققان جوان مقالات علمیشان را در بهترین نشریات هم چاپ میکنند. پس امید دارم که کسانی مثل ما سعی کنیم که این همایشها برقرار باشد که بتوانیم جوانانی که در واقع از نظر علمی دارند کوشش میکنند، هم کارشان را بهتر کنند و هم به محققان متخصص دسترسی داشته باشند که بتوانند روش تحقیق خودشان را بهبود بدهند، هم از جهت بحثهایی که میکنند و هم طرز نوشتن این مقالات. بنابراین اینها مکمل هم هستند. تمام کسانی که همکاری علمی دارند که با آنها مقاله مینویسم، اکثراً یا دانشجوی خود من بودند، یا اینکه بعد از دکترا، آنها را با بودجهای که موسسات تحقیقاتی در اختیار من قرار میدهند، استخدام کردهام و با من کار میکنند. یعنی این ترکیب به قول شما بین نسل قدیم و جدید همیشه بوده است. در همه زمینهها این مطرح است و این ترکیب مثبتی است. چون نسل قدیم تجربه دارد، تا حدی با روشهای علمی آشنایی دارند و نسل جدید اشتیاق دارد که این روشها را یاد بگیرد و این ترکیب موجب میشود که نسل جدیدی که الان آموزش میبینند و در زمینههای تحقیقاتی کارهایی انجام میدهند و موفق هم میشوند، بتوانند نسل قدیمی برای نسل جدید در آینده باشند و در واقع اثر تکاثری را روی نسل به نسل ما ببینیم و انشاءالله این اتفاق در ایران هم خواهد افتاد.
انجمن بینالمللی اقتصاد ایران که برگزارکننده کنفرانس بینالمللی اقتصاد ایران است و شما ریاست آن را بر عهده دارید، برنامهای برای چاپ این مقالات در قالب کتاب یا ژورنال ندارد؟
در دو کنفرانس گذشته تعدادی از مقالات ارائهشده در کنفرانس بعد از بررسی و بازبینی یعنی ارزیابی کامل، در یکی از نشریات علمی چاپ شده است. اما هدف ما این نیست که مقالات را در یک مجموعه چاپ کنیم. چون این مقالات در حوزههای مختلف اقتصادی است مثلاً اقتصاد خانوار، اقتصاد کلان یا اقتصاد جهانی. این مقالات باید در نشریات علمی مختلف چاپ و ارزیابی شوند. بنابراین من فکر نمیکنم لازم باشد که ما آنها را جمعبندی و چاپ کنیم. اما در نظر داریم تمام این مقالات را روی صفحه مربوط به کنفرانس در سایت انجمن قرار دهیم به طوری که قابل دانلود باشد.
مسالهای که اخیراً در اقتصاد ایران مطرح شده، اصلاح قانون عزل و نصب رئیسکل بانک مرکزی است. بر اساس آخرین تصمیمات قرار است رئیسکل بانک مرکزی از طرف وزیر اقتصاد معرفی شود و با تایید هیات وزیران از طرف رئیسجمهور حکم بگیرد. نظر شما راجع به این تصمیم چیست؟ آیا با این انتقاد موافق هستید که انتخاب رئیسکل بانک مرکزی توسط وزیر اقتصاد ممکن است سیاستهای پولی را تحت تاثیر سیاستهای مالی قرار دهد؟
ببینید از نظر شخصی و تجربی من مساله اصلی انتصاب رئیسکل بانک مرکزی نیست. بلکه عزل او و طول دوران ریاست او بر بانک مرکزی بسیار مهمتر است. نمیخواهم بگویم نحوه انتصاب اصلا اهمیتی ندارد اما تجربه نشان داده شرایط عزل از اهمیت بالاتری برخوردار است. فرض کنید رئیسکل بانک مرکزی انتخاب شود، حالا توسط هر مرجعی، اما دوران ریاستش مثلاً 10 سال باشد و دولت، چه دولتی که حاکم بوده و چه دولت جدید، نتواند او را عزل کند آن وقت به استقلال بانک مرکزی نزدیکتر شدهایم. به نظرم این دو مساله مهمتر از نصب اوست. ببینید، من معتقدم مهم شرایط عزل است نه شرایط نصب. دوران ریاست هم درجه اهمیت بالاتری نسبت به نحوه انتصاب رئیسکل بانک مرکزی دارد. باید دوران ریاست بانک مرکزی در قانون افزایش یابد و کسی نتواند او را در دوران ریاستش تغییر دهد مگر اینکه از نظر مالی قصوری بکند که آن مربوط به قوه قضائیه میشود.
پس انتخاب رئیسکل بانک مرکزی توسط وزیر اقتصاد اشکال ندارد؟
خیر، وزیر دارایی وقت یک نفر را که فکر میکند همراه و همپایه و همفکر خودش است معرفی میکند. در همه دنیا هم این اتفاق میافتد و کاملاً معقول است. در دولت انگلیس هم رئیس بانک مرکزی را وزیر دارایی یا همان خزانهداری معرفی میکند. تا جایی که خاطرم هست این دوران 10ساله است. تا پایان این دوره هم هیچ وزیر دارایی که بیاید نمیتواند او را عزل کند مگر اینکه پارلمان او را استیضاح کند. به نظر من بهتر است گروهی از صاحبنظران مثل شورای پول و اعتبار که اکنون وجود دارد، چند نفر را به وزیر اقتصاد پیشنهاد دهند و او از میان آن افراد یک نفر را انتخاب کند که اگر آن فرد در هیات دولت رای نیاورد، وزیر اقتصاد بتواند از بین افراد پیشنهادشده فرد دیگری را معرفی کند. بعد از تایید دولت، مجلس هم ریاست او را تصویب کند. اما مهم این است که بعد از این تصویب دیگر فرد یا نهادی نتواند او را تا پایان مدت ریاستش عزل کند. به نظر من این راه بهتری برای اعطای استقلال به بانک مرکزی است. البته در ایران، امکان اینکه بانک مرکزی از دولت استقلال کامل داشته باشد وجود ندارد و در واقع باید استقلال نسبی ایجاد شود. اگر شرایطی ایجاد شود که دولت نتواند رئیس بانک مرکزی را عزل کند، مساله انتصاب در درجه دوم قرار میگیرد. یادتان باشد که آقای احمدینژاد دو بار رئیسکل بانک مرکزی را تغییر داد و در طول دوران ریاستجمهوری خود با سه رئیس کل کار کرد.
برابر مصوبات جدید فعلاً یک تبصره در مورد عزل رئیسکل بانک مرکزی وجود دارد که میگوید رئیسجمهور در ابتدای دوره خود میتواند رئیسکل بانک مرکزی را اگر بیشتر از یک سال به پایان دوره کاریاش مانده باشد عزل کند.
من مخالف این روش عزل هستم و این را کار درستی نمیدانم. سیاستهای پولی باید تداوم داشته باشد. نمیتواند مثلاً رئیسجمهور بیاید یکباره جهت را عوض کند. چون عدماطمینان و انتظارات تورمی ایجاد میکند و به بازار تزلزل میدهد. اگر شما یک نفر را که متخصص است انتخاب کردهاید، دوره صدارتش را هفتساله کنید که اصلاً رئیسجمهور جدید نتواند او را عزل کند. استقلال بانک مرکزی از تداوم سیاستهایش میآید.
پس شما معتقدید عزل رئیسکل بانک مرکزی تنها باید با قوه قضائیه باشد؟
بله، آن هم بر اساس جرم و تخلف مالی و پولی و نه بر اساس سیاستی که بانک مرکزی دارد و مثلاً دولت با آن موافق نیست. پیشنهاد مشخص من این است که دوره تصدی ریاست بانک مرکزی هفتساله شود و عزل رئیسکل بانک مرکزی هم در اختیار کسی نباشد مگر قوه قضائیه. انتصابش میتواند در اختیار وزیر دارایی باشد، ولی با توجه به پیشنهادی که یک گروه متخصص به ایشان دادهاند. ولی دقت داشته باشید که شرایط عزل از شرایط نصب بسیار مهمتر است. البته این نظر شخصی من است و آن را بر اساس مشاهدات و تجربیاتم میگویم. در این مورد میتوان به تجربه کشورهایی که به بانک مرکزی خود استقلال دادهاند مثل انگلیس، نیوزیلند و کانادا رجوع کرد.
۹۳/۰۸/۲۴