چرا بنگاه های اقتصادی ایرانی برای مشتری احترامی قائل نیستند؟
درباره بنگاههای اقتصادی دو نوع هنجار وجود دارد. اولین هنجار، هنجار اجتماعی است که افراد طبق باور متناسب با اجتماع در این مورد و در مواجهه با این هنجار تصمیم میگیرند. هنجار بعدی هنجارهایی است که بازار تعیین کننده آن است. هنجار بازار که بر عملکرد شرکتها حاکم است بر اساس تعیین بیشترین میزان سود است. درباره هنجار بازار سه نکته حائز اهمیت و البته مرتبط وجود دارد. اولا رفتار با مشتریان و مشتری مداری در هنجار بازار خیلی اهمیت دارد. اینکه بنگاه اقتصاد میخواهد چقدر برای مشتریان خود تسهیلات ارائه بدهد و رضایت انها را جلب کند. نگاه بنگاه اقتصادی به مشتریان خود به چه صورت است؟ آیا مشتری محوری برای بنگاه اصل است یا نه؟
دوم اینکه بنگاه های اقتصادی با کارکنان خود چگونه برخورد میکند؟ آیا نگاه بنگاه به کارکنان خود دقیقا مثل سود و هنجار حاکم بر بازار است یا مناسبات انسانی را مد نظر قرار می دهند؟ مثلا به خدماتی مثل اقلام، بیمه تکمیلی و بیمه درمانی که شرکتها برای کارکنان خود به عنوان خدمات ارائه می دهند توجه کنید. این نمی تواند بر پایه مناسبات سوددهی باشد اما به طور غیرمستقیم به همبستگی سازمانی کمک می کند. سومین مسئله در هنجار بازار سهامداران هستند. باید به این توجه کرد که هنجار بازار با سهامداران خود چگونه رفتار میکند؟
اما مسئله دیگر که درباره شرکت ها مهم است حاکمیت و سازمان شرکت ها است. شرکت هایی با سیستم بزرگ، سودآوری و درآمد بالا، با قوانین معین و شفاف بهتر می توانند به مسئولیت های اجتماعی خود بیاندیشند تا شرکت های کوچک و نه چندان سودآورر. اما از آنجایی که این ادبیات به تازگی در ایران وارد شده است ما نمیتوانیم به طور مشخص بگوییم که کدام شرکت به مسئولیت اجتماعی خود عمل میکند و کدام این مسئولیت را نادیده میگیرد. آیا بنگاه های اجتماعی با این خدمات چه نیاتی در سردارند؟ من فکر میکنم برای پاسخدهی به این پرسش نیاز به بررسی بیشتر هست که ما هنوز این اطلاعات را در حوزه بنگاه ها در اختیار نداریم.
مسئله دیگری که به نظر می رسد این است که بعضی از شرکتها به مسئولیت اجتماعی خود در قالب خیریه عمل میکنند. البته معتقد هستم که خیریهای کار کردن با مسئولیت اجتماعی متفاوت است اما این بنگاهها از انجام کارهای خیریه هم به دنبال اهداف اقتصادی خود هستند. مثلا خیلی از این بنگاهها برای گریز از مالیات و گزیز از مالیات به سمت کارهای خیریه میروند و این کارهای به معنای خیرخواه بودن نیست. مثلا به تبلیغات نایک و آدیداس توجه کنید؛ در همه ورزشگاه ها از وزرشکاران حمایت می کند اما در بعضی از کشورها برای کارکنان خود به شیوه استعماری ظلم میکند.
مسئولیت اجتماعی اگر با هدف ترویج برند انجام می شود پس باید به این نکته توجه داشت که با خدشه دار شدن برند این مسئولیت هم خدشه دار می شود و مشتریان اعتماد خود را به بنگاه و کارهای خیریه آنها از دست می دهند. اما مهمترین مسئله این است که مسئولیت اجتماعی این بنگاههای اقتصادی در راستای اهداف اصلی شرکتهاست. یعنی هر بنگاه اقتصادی در وهله اول باید به مسئولیت خود که ارتقای برند و سودآوری است به درستی عمل کنند. مثلا به عملکرد بانکها در ایران توجه کنید؟ از بانک چه انتظاری میرود؟ آیا هدف این است که بانکها مدرسه بسازند و یا اینکه برای رونق تولید و اقتصاد به تولیدکنندگان وام بدهند؟ آیا بانکها به این وظیفه خود درست عمل میکنند؟ اگر بانکها در کنار انجام وظایف خود مدرسه میسازند پس هم به هنجار اجتماعی و هم به هنجار بازار توجه دارند وگرنه به هردو این وظایف یا بیتوجه هستند و یا اینکه در جهت انحراف افکار عموم هستند. از طرف دیگر ملاک ارزیابی ما چیست؟ با کدام معیار و به چه شیوهای این سنجش انجام میشود؟ اما در نهایت هر چه هست مسئولیت اجتماعی و هنجار بازار در جهت ارتقای برند قرار دارد.