مروری بر زندگی و فعالیتهای محمد یونس
چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۲۲ ب.ظ
محمد یونس، فرزند سوم از 9 فرزند خانوادهاش، روز 28 ژوئن سال 1940 میلادی، در خانوادهای مسلمان در دهکده باثوآ در منطقه بریتیش راج (بنگلادش مدرن) متولد شد. پدرش، هزی دولا میا شوداگار و مادرش، سوفیا خاتون نام داشتند. شغل پدر محمد جواهرفروشی بود. محمد دوره کودکیاش را در همان دهکده سپری کرد. در سال 1944 میلادی، خانوادهاش به شهر چیتاگونگ عزیمت کردند و او نیز در اثر این عزیمت، از مدرسه روستایی که در آن درس میخواند، به مدرسه ابتدایی لامابازار رفت. در سال 1949 میلادی، مادرش به بیماری روانی مبتلا شد. بعدها، محمد که شاگرد مدرسه چیتاگونگ بود، در آزمون کنکور شرکت و رتبه 16را از میان 39هزار دانشآموز شرکتکننده در پاکستان شرقی، کسب کرد. طی دوران تحصیلش در مدرسه، پیشآهنگی فعال بود و در سال 1952 میلادی به پاکستان غربی و هندوستان سفر کرد. او همچنین در سال 1955 میلادی برای شرکت در گردهمایی بزرگ پیشآهنگان تحت عنوان «جامبوریس»، به کانادا سفر کرد. بعدها، محمد یونس در حین تحصیل در کالج چیتاگونگ، در فعالیتهای فرهنگی نیز شرکت کرد و برای نگارش یک متن درام، موفق به دریافت جایزه شد. در سال 1957 میلادی، در گروه اقتصاد دانشگاه داکا ثبت نام کرد و دوره کارشناسیاش را در سال 1960 و دوره کارشناسی ارشدش را در سال 1961 با موفقیت پشتسر گذاشت. پس از فارغالتحصیلیاش از دانشگاه، یونس به عنوان یک دستیار تحقیقاتی برای تحقیقات اقتصادی پروفسور نورالاسلام و رحمان سبحان، وارد دفتر اقتصاد شد. بعدها در سال 1961 میلادی، به عنوان مدرس اقتصاد در کالج چیتاگونگ مشغول به فعالیت شد. طی آن دوران و در کنار شغل تدریساش، او یک کارخانه بستهبندی سودده را راهاندازی کرد. در سال 1965 میلادی، با دریافت بورسیه تحصیلی کامل برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. در سال 1971 میلادی دکترای اقتصادش را با گرایش توسعه از دانشگاه وندربیلت اخذ کرد. طی سالهای 1969تا 1971 نیز محمد یونس به عنوان استادیار اقتصاد در دانشگاه ایالتی میدل تنسی واقع در موفریسبورو مشغول به کار شد. در زمان جنگ آزادیخواهانه بنگلادش در سال 1971 میلادی، یونس یک کمیته شهروندی را بنیان گذاشت و با سایر بنگلادشیهای مقیم آمریکا، مرکز اطلاعات بنگلادش را برای حمایت از آزادی راهاندازی کرد. او همچنین از خانهاش واقع در نشویل، «روزنامه بنگلادش» را منتشر کرد. پس از جنگ، به بنگلادش بازگشت و در کمیسیون برنامهریزی وابسته به دولت تحت ریاست نورالاسلام مشغول شد. اگرچه، از نظر او این شغل کسالتآور بود و در نتیجه برای پیوستن به دانشگاه چیتاگونگ به عنوان رئیس گروه اقتصاد درخواست داد. محمد پس از مشاهده قحطی سال 1974 میلادی، خود را درگیر فعالیتهای کاهش فقر کرد و به عنوان پروژهای تحقیقاتی، یک برنامه اقتصادی روستایی را طراحی کرد. در سال 1975 میلادی، او در توسعه برنامهای تحت عنوان «ناباجوگ تبهاگا خامار» (مزرعه سهدانگی عصرجدید) کوشید. دولت نیز این برنامه را به عنوان برنامه ورودی بستهبندیشده (packaged input programme) اقتباس کرد. به منظور تاثیرگذاری هرچه بیشتر این پروژه، یونس و همکارانش برنامه «گرام سرکار» (دولت محلی) را ارائه کردند. این برنامه که از سوی
رئیسجمهور زیائور رحمان در اواخر دهه 1970 میلادی معرفی شد، در سال 2003 میلادی به عنوان چهارمین لایه دولت، 40 هزار و 392 روستا را پوشش داد. در دوم آگوست سال 2005 میلادی و در واکنش به دادخواستی که از سوی اتحادیه کمکها و خدمات قانونی بنگلادش (BLAST) صادر شده بود، دادگاه عالی دولتهای محلی را غیرقانونی و مغایر با قانون اساسی اعلام کرد. در سال 1976 میلادی و در حین بازدید از فقیرترین خانوارهای ساکن در دهکده جبرا در کنار دانشگاه چیتاگونگ، یونس دریافت که وامهای خیلی کوچک، توانایی ایجاد تغییرات قابل ملاحظهای در زندگی یک فرد فقیر دارند. زنان روستایی که مبلمان لوازمخانگی از جنس بامبو درست میکردند، برای خرید بامبو، ناچار به گرفتن وامهای ربا بودند و در نتیجه هر سودی را که از فعالیتشان کسب میکردند به ناچار به عنوان بهره به قرضدهندگان پرداخت میکردند. بانکهای سنتی به خاطر ریسک عدم بازپرداخت، نمیخواستند وامهای کوچک را در ازای دریافت سود معقولانه به افراد فقیر اعطا کنند. اما یونس اعتقاد داشت که اگر این فرصت را به فقرا بدهد، آنها پولها را بازپرداخت خواهند کرد و در نتیجه اعتباردهی خرد، به عنوان یک مدل کسبوکار مناسب برای رشد و توسعه مطرح شد.
یونس 27 دلار از پول خود را به 42 زن روستایی وام داد، به گونهای که هر یک از این 42 نفر، 5/0 تاکا (واحد پول بنگلادش. 5/0تاکا معادل 02/0 دلار است) سود پرداخت کردند. بنابراین، یونس با استفاده از ایده اعتباردهی خرد و در کنار دکتر حمیدخان- بنیانگذار آکادمی توسعه روستایی پاکستان (که اکنون آکادمی توسعه روستایی بنگلادش نام دارد)- اقدام به اعتباردهی کرد. یونس بسیار حمیدخان را تحسین میکرد. در نهایت در دسامبر سال1976میلادی، یونس با دریافت یک وام تضمینی از بانک دولتی جاناتا، اقدام به وامدهی در جبرا کرد. موسسه یونس برای ادامه کار خود، به دریافت وام تضمینی از بانکهای دیگر ادامه داد. در سال 1982 میلادی، این موسسه 28 هزار عضو داشت.
در اول اکتبر سال 1983میلادی، این پروژه آزمایشی به عنوان یک بانک تماموکمال، برای فقرای بنگلادشی شروع به کار کرد. نام آن نیز به«بانک گرامین» (بانک روستایی) تغییر کرد. در سال2006 میلادی، محمد یونس در کنار بانک گرامین، موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شد. این جایزه به خاطر تلاشهای یونس و موسسهاش برای خلق توسعه اقتصادی و اجتماعی به آنها اعطا شد. در زمان اعلام جایزه از سوی کمیته نروژی، اینگونه ذکر شده بود: «محمد یونس خود را به عنوان رهبری نشان داد که دیدگاهها را به اقدامات عملی برای سودآوری میلیونها نفر از مردم، نهتنها در بنگلادش، بلکه در شمار زیادی از دیگر کشورها برگردانده است. وامدهی به افراد فقیر بدون هیچ تضمین مالی، ایده غیرممکنی به نظر میآید. از زمان شروع فروتنانه و متواضعانه این ایده در سه دهه پیش، یونس ابتدا به عنوان مهمترین کار خود بانک گرامین را تاسیس کرد و موجب توسعه اعتباردهی خرد به عنوان مهمترین ابزار در جهت مبارزه با فقر شد.» محمد یونس تنها بنگلادشی است که تاکنون جایزه نوبل کسب کرده است. پس از دریافت خبر این جایزه مهم، یونس اعلام کرد بخشی از سهمش از جایزه 4/1 میلیون دلاریاش را برای ایجاد شرکتی جهت تهیه غذای پرارزش و کمهزینه برای فقرا صرف خواهد کرد. مابقی سهمش از جایزه را نیز صرف احداث یک بیمارستان چشم برای فقرا در بنگلادش خواهد کرد. محمد یونس یکی از هفت فردی است که جایزه صلح نوبل، مدال ریاستجمهوری آزادی و مدال طلای کنگره آمریکا را دریافت
کرده است. علاوه بر اینها دکتر یونس، 50 مدرک دکترای افتخاری از دانشگاههای 20 کشور جهان و 113 جایزه بینالمللی از 26 کشور گوناگون دریافت کرده است. دولت بنگلادش نیز تمبر یادبودی به افتخار جایزه نوبل او منتشر کرد. محمد یونس در سال 1967 میلادی و در حالی که وارد دانشگاه وندربیلت شده بود، با «ورا فوروستنکو»، دانشجوی ادبیات روسی دانشگاه وندربیلت و دختر خانواده مهاجر روس در ترنتون واقع در نیوجرسی، آشنا شد. آنها با یکدیگر در سال 1970 میلادی ازدواج کردند. ازدواج محمد و ورا، 9 ماه پس از تولد نخستین فرزندش – مونیکا یونس- در سال 1979 میلادی پایان یافت. این اتفاق از این روی رخ داد که ورا به نیوجرسی بازگشت و مدعی شد که بنگلادش برای بزرگ کردن فرزندش محل مناسبی نیست. بعدها محمد با «افروزی یونس» ازدواج کرد. چندی بعد افروزی به عنوان محقق فیزیک در دانشگاه منچستر مشغول به کار شد. پس از آن افروزی به عنوان استاد تمام فیزیک به دانشگاه جهانگیرناگار پیوست. فرزند دیگر یونس دختری به نام دینا افروزی یونس بود که در سال 1986 میلادی به دنیا آمد.
یونس چندین کتاب و مقاله نیز به رشته تحریر درآورده که از جمله آنها میتوان به کتاب «بانک گرامین، آنچنان که من دیدم» در سال 1994، کتاب « بانکدار فقرا: قرضدهی خرد و جنگ علیه فقر جهانی» در سال 2003، کتاب «خلق جهانی عاری از فقر: کسبوکار اجتماعی و آینده سرمایهداری» در سال 2008، کتاب « ساختن کسب وکار اجتماعی: نوع جدیدی از سرمایهداری که پاسخگوی مهمترین نیازهای انسانهاست» در سال2010 و مقاله «تضمین اقتصادی برای دنیای در بحران» اشاره کرد.
منبع :