لزوم برخورد غیرایدئولوژیک با سیاست پولی
تعصب ایدئولوژیکی نسبت به نرخ بهره و پایه پولی پیدا کنند بهنحوی که اینک نظام کارشناسی با تعصب از کنترل پایه پولی و کاهش بهره متناسب با کاهش تورم سخن میگوید و نسبت به دیدگاههای دیگر عدمانعطاف نشان میدهد. در برابر چنین وضعیتی باید گفت که متعصب و متصلب شدن روی هر چیزی میتواند خطا باشد و تصور اینکه یک راهحل میتواند در همه شرایط جوابگو باشد، اساسا اشتباه است.
کاهش نرخ تورم در سال گذشته اقدام بسیار مناسبی بود و موجب شد تا ثبات لازم برای فعالیت بخش خصوصی فراهم شود و طبیعی است که در آن مقطع نباید سیاستهای انبساطی پولی اتخاذ میشد. اقدام در جهت کاهش نرخ تورم اقدام مناسبی است اما سوال این است که تداوم آن آیا در این شرایط اقدامی بهصلاح است؟ روشن است که همه ما تکرقمی شدن نرخ تورم را میپسندیم و کسی نیست که تورم دو رقمی را به تورم تکرقمی ترجیح دهد اما میتوان این سوال را مطرح کرد که آیا در چنین شرایطی کاهش بیشتر تورم آنقدر منفعت دارد که بر هزینههایش بچربد؟ اگر مهمترین منفعت کاهش تورم را ثباتبخشی برای زمینهسازی در جهت رشد بدانیم، باتوجه به اینکه اقتصاد ایران به تورم 15درصد عادت کرده است، شاید کاهش بیشتر تورم نتواند تاثیر چندانی روی تحریک رشد داشته باشد. در عین حال باید توجه داشت که این کاهش تورم بدون هزینه نبوده و کنترل شدید پایه پولی یکی از عوامل آن بوده است. خیلی روشن است که این انگیزه وجود دارد که دولت روند کاهش تورم را تا مرز تکرقمی شدن ادامه دهد چراکه معلوم نیست دولت بعد تا این حد حاضر به همراهی در این جهت باشد اما در عین حال باید توجه داشت که باتوجه به کاهش درآمد نفت، احتمال رکود دوباره در اقتصاد ایران بالا رفته و همچنین شرایط نظام بانکی ابدا مناسب نیست.
در این وضعیت شاید سیاست پولی انبساطی بتواند موثرتر باشد و شاید بهتر باشد تکرقمی کردن تورم به دو سال دیگر به تعویق بیفتد. نکاتی که در اینجا مطرح شد به این معنی نیست که نسخه نهایی ارایه شده باشد بلکه هدف طرح موضوعی برای اندیشه و گفتوگو میان کارشناسان اقتصادی است.