مدیریت دانش کلید تحقق اقتصاد دانشبنیان
وحید اسلامی
اقتصاد دانشبنیان، اقتصادی است که در آن دانش منبع اصلی توسعه اقتصادی به شمار آمده و سایر عوامل سنتی تولید مانند زمین، نیروی کار و سرمایه در مرتبه بعدی اهمیت قرار دارند.
به گفته بانک جهانی دانش عنصری است که کشورها را به دو دسته پیشرفته و در حال توسعه تقسیم میکند. انگلیسیها اینطور تعریف میکنند که اقتصاد دانشبنیان "جایی است که دانش و تجربه در ارائه خدمات یا محصولات رقابتی از اهمیت حیاتی برخوردار است". طبق تعریف سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، اقتصاد دانشبنیان اقتصادی است که بر اساس تولید، توزیع و کاربرد دانش و اطلاعات شکل گرفته و سرمایهگذاری در دانش و صنایع دانشپایه مورد توجه خاص قرار میگیرند. بنابراین آن روزی که ما بتوانیم درآمد کشور را از راه دانش بدست بیاوریم و چاه های نفت را پلمپ کنیم آن روز، روز خوبی است یا به تعبیر دیگر، آن روزی که بتوانیم دادوستد دانش را در کشور راه بیاندازیم و نسبت صادرات کالاها و خدمات دانشبنیان به کل صادرات را افزایش دهیم آن روز، روز خوبی خواهد بود. این یعنی پیشتازی اقتصاد دانشبنیان که در بند 2 سیاستهای اقتصاد مقاومتی نیز مورد تاکید قرار گرفته است. اقتصاد دانشبنیان یادآور موضوع انشا دوران مدرسه است که معلمین در مقاطعی از ما خواسته اند که به این موضوع بیاندیشیم که علم بهتر است یا ثروت؟ شاید در آن زمان این مفاهیم طوری مطرح میشد که ذهن را به سمت انتخاب علم میبرد اما زمان گذشته است و این دو مفهوم در یک راستا قرار گرفتهاند به طوریکه درآمدزایی و ایجاد ثروت از دانش بحث این روزهای اقتصاد دانشبنیان در سطح دنیاست.
پیشرفت و توسعه اقتصاد دانشبنیان در کشور با ابزارهای امروزی و الگوهای کلیشهای حاصل نخواهد شد بلکه نیارمند جهتگیری و مدیریت دانشبنیان است. ایران در مجموع رتبه 94 را در میان تمامی اقتصادهای دنیا در شاخص اقتصاد دانشبنیان کسب کرده که جایگاهی نامناسب میباشد و نشاندهنده این است که مدیریت اقتصادی کشور، مدیریتی مبتنی بر دانش نیست. به همین دلیل برای حرکت به سمت توسعه دانشبنیان اقتصاد بیش از هر چیز نیازمند اجرای طرحهای مدیریت دانش هستیم. در مجموع باید به این نکته اشاره داشت که اجرای راهکارهای مدیریت دانش و تبدیل شدن به یک سازمان دانشبنیان و یادگیرنده یک شرط الزامی برای موفقیت سازمانها تحت شرایطی است که آنها به دوره تاریخی اقتصاد دانشبنیان وارد شدهاند.
با این حال به زعم تشویق سازمانهایی نظیر بانک جهانی، به نظر نمیرسد که هنوز دولتها این واقعیت را درک کرده باشند، آنها ظاهراً درک نکردهاند اقتصاد باید مبتنی بر این دارایی (دانش) باشد و در اینصورت، نقش دولت این است که اطمینان دهد این دارایی به خوبی مدیریت میشود. ادعا میشود که ما در تولید علم جایگاه بالایی داریم اما تاثیر این جایگاه بالای علمی در زندگی، صنعت و تولید را کمتر شاهد هستیم. در اقتصاد دانشبنیان دولت قطعاً باید یک نقش برای مدیریت دانش قائل شود و آن را در سطح جامعه ترویج کند. تحقق اقتصاد دانشبنیان نیاز به فعالیتهای دانشبنیان دارد و بدون اجرای طرحهای مدیریت دانش به اقتصاد دانشبنیان نمیرسیم. الان وقتی که ما به پیشرفتهترین اقتصادها نگاه میکنیم این تفکر در فضای فکری و عملی آنها غالب است که مدیریت دانش به عنوان یک افزوده اقتصادی مطرح بوده یا به عبارتی مدیریت دانش یک استراتژی برای گرداندن اقتصاد است. شما برای ایجاد یک اقتصاد پایدار در محیط رقابتی و پرتلاطم امروزی باید مبتنی بر دانش فکر کنید، بر پایه دانش استراتژی تدوین کنید، بر اساس دانش محصول و خدمت ارائه کنید و در نهایت بر اساس دانش دادوستد و تجارت کنید (بازار دانش). این مهمترین رمز موفقیت در توسعه اقتصادی است.
به طور خلاصه نکات اصلی تعامل مدیریت دانش با اقتصاد دانشبنیان را در موارد زیر میتوان یافت:
- نکته اول که مهمترین نکته است. هر دولتی که در پی توسعه یک اقتصاد دانشبنیان است باید پشتیبان کسب و کار در مدیریت دانش باشد. دولتها باید به شرکتها "چگونگی یاد گرفتن را یاد بدهند". شرکتها میبایست در راه تبدیل شدن به سازمانهای یادگیرنده یاری شوند. آنها باید نحوه یاد گرفتن در یک سطح عملی را بیاموزند و این مستلزم حمایت از طرف دولت است.
- نکته دوم به تمرکز بر حوزههای کلیدی دانش و توسعه خوشههایی با موضوعات خاص دانشی و راهاندازی و توسعه "شهرهای دانشبنیان" ،" شرکتهای دانشبنیان" و " مناطق دانشبنیان" اختصاص دارد.
- نکته سوم این است که دانشگاهها بخش قابل توجهی از درآمدشان را از محل فروش دانشی که خود به دست آوردهاند، باید تامین کنند. بخشی نیز از طریق آنچه آنها "انتقال تکنولوژی" مینامند که در واقع حمایت از تجاریسازی تحقیقات دانشگاهی است به دست میآید.
- نکته چهارم تسهیلسازی دولت جهت شبکهسازی است. ما میدانیم که شبکهها نقاطی هستند که دانش در آنجا به اشتراک گذاشته شده و تولید میشود و دولت باید افراد را به خروج از چهاردیواریشان ترغیب کرده و آنها را به سمت فضای شبکهای چهره به چهره (Face to Face) از طریق کارگاههای آموزشی، کنفرانسها، پژوهشکدهها، کافههای عمومی و ... سوق دهد.
- نکته آخر ارزشآفرینی از سرمایههای فکری و ایجاد ارزشافزوده از مصادیق داراییهای فکری است. متاسفانه مالکیت فکری دارای سابقه کمی در ایران است در حالیکه برای نوآوری و ثروت آفرینی از داراییهای فکری نیاز به ایجاد و تقویت واحدهای تحقیق و توسعه داریم. بورس داراییهای فکری مکان مناسبی برای معاملات دانشی و همچنین فروش پتنت و طرحهای تجاری شرکتهاست. از طرفی شرکتها میتوانند با سرمایه گذاری بر روی ایدهها و دانش فنی افراد حقیقی منتظر سودهای کلانی از این سرمایهگذاریها باشند. اما گویا هیچیک از شرکتها خواهان سرمایهگذاری در مالکیت فکری نیستند.