اولین رویکرد توسعهای منسجم در علم اقتصاد / مدل توسعه لوئیس
مدل دوبخشی یا همان مدل لوئیس یک مدل توضیحی در اقتصاد توسعه است که توسط سر آرتور لوئیس ارائه شده است. این مدل، رشد در کشورهای در حال توسعه را در قالب انتقال نیروی کار از بخش سنتی به بخش صنعتی و سرمایهداری توضیح میدهد.
فروض مدل
1- مدل فرض میکند کشورهای در حال توسعه دارای مازاد نیروی کار با بهرهوری پایین در بخش کشاورزی است.
2- این نیروهای کار در قبال دریافت دستمزد بیشتر جذب بخش صنعتی میشوند.
3- همچنین این مدل فرض میکند دستمزد در بخش صنعتی کم و بیش ثابت است.
4- کارآفرینان در بخش تولید سود کسب میکنند از آن جهت که در قیمتهای بالاتر نرخ ثابت دستمزد معامله میکنند.
5- مدل فرض میکند کارآفرینان سود به دست آمده را مجدداً در شکل سرمایه ثابت سرمایهگذاری میکنند.
6- یک بخش پیشرفته تولیدی بدان معنی است که آن بخش تولیدی به طور کامل از شکل سنتی به صنعتی آن تغییر شکل داده باشد.
7- مدل فرض میکند که اقتصاد دارای دو بخش: 1- سنتی یا کشاورزی 2- مدرن یا صنعتی است.
توضیح تئوری
آرتور لوئیس اقتصاد کشورهای توسعهنیافته را به دو بخش تبدیل میکند؛
بخش سرمایهداری
لوئیس این بخش را به عنوان بخشی که از سرمایه تجدیدپذیر استفاده میکند تعریف میکند. استفاده از سرمایهها در اختیار سرمایهداران است، کسانی که به استخدام خدمات نیروی کار در بخشهایی مانند تولید، کشت و زراعت و معادن میپردازند. بخش سرمایهداری میتواند خصوصی یا عمومی باشد.
بخش سنتی (معیشتی)
این بخش به عنوان بخشی که از سرمایههای تجدیدپذیر استفاده نمیکند معرفی میشود همچنین میتوان این بخش را به عنوان بخش سنتی بومی یا خوداشتغالی در نظر گرفت. تولید سرانه در این بخش به طور نسبی پایین است و این به دلیل عدم استفاده بهینه از سرمایه است. مدل دوبخشی یک تئوری توسعه است به طوری که نیروی کار اضافی از بخش سنتی به بخش مدرن انتقال مییابد، بخشی که در طول زمان رشد میکند و نیروی کار مازاد را جذب کرده و منجر به صنعتی شدن و دست یافتن به توسعه پایدار میشود. در مدل لوئیس، بخش معیشتی به طور کلی به صورت بخشی که دستمزد نیروی کار در آن پایین است و با حجم عظیمی از نیروی کار با بهرهوری پایین دست و پنجه نرم میکند در نظر گرفته میشود.
ارتباط بین دو بخش در مدل لوئیس
ارتباط ابتدایی بین دو بخش زمانی است که بخش صنعتی رشد پیدا کرده و بزرگتر میشود، این باعث میشود که نیروی کار را از بخش سنتی جذب کند. این انتقال باعث میشود تولید سرانه نیروی کاری که از بخش سنتی به بخش صنعتی منتقل میشود افزایش یابد. این مدل لوئیس فرض کرده است بخش سنتی با مازاد نیروی کار زیادی مواجه است و در نتیجه عرضه نیروی کار بدون مهارت از بخش سنتی به بخش صنعتی نامحدود است. این فرض باعث میشود که امکان ایجاد بخشهای صنعتی جدید و رشد و گسترش بخشهای موجود بدون افزایش سطح دستمزدهای واقعی میسر باشد.بخش کشاورزی زمینهای محدودی را جهت کشت در اختیار دارد. بر اساس قانون بازدهی نزولی، تولید نهایی کارگران اضافی صفر در نظر گرفته میشود در نتیجه بخش کشاورزی دارای حجم عظیمی از نیروی کار است که عملاً در تولید نقشی ندارند به خاطر آنکه تولید نهایی آنها صفر است. این گروه از کارگران میتوانند به بخش دیگر اقتصاد منتقل شوند بدون آنکه کاهشی در میزان تولید بخش کشاورزی ایجاد شود. در نهایت به علت تفاوت دستمزدی که در بخش سنتی و صنعتی وجود دارد کارگران تمایل دارند از بخش کشاورزی به بخش تولید منتقل شوند تا از اضافه دستمزد بخش صنعتی بهرهمند شوند. (از این جهت تولید کل در اقتصاد افزایش مییابد که اثرات خود را در بهبود شرایط اقتصادی باقی خواهد گذاشت.)
انتقادات
مدل لوئیس توجه بسیاری از کشورهای توسعهنیافته را به خود جلب کرد چرا که روابط حاکم بر اقتصادهای دوبخشی را به خوبی استخراج کرده بود، با این حال بخشی از آن مورد انتقادهایی قرار گرفت:
1- توسعه اقتصادی از طریق جذب نیروی کار از بخش امرار معاش که در آن هزینه فرصت حاصل از کار بسیار پایین است. با این حال، اگر هزینه فرصت مثبت وجود داشته باشد به عنوان مثال از دست دادن نیروی کار در زمان اوج برداشت، محصولات را به شدت کاهش میدهد.
2- جذب نیروی کار مازاد بهخودی خود ممکن است قبل از آنکه آغاز شود به پایان برسد؛ به این معنی که سایر رقبا نیز با افزایش دستمزد کارگران و کاهش سهم سود خودشان از انتقال به بخش دیگر منصرف شوند. نشان داده شده است که مهاجرت از روستا به شهر در اقتصاد مصر با افزایش 15 درصدی نرخ دستمزد و کاهش 12 درصدی نرخ سود همراه بوده است. دستمزدها در بخش صنعت به طور مستقیم توسط اتحادیهها و به طور غیرمستقیم از طریق عرضه و تقاضا تعیین میشوند و برای افزایش دستمزد برای امرار معاش تنها در صورتی دستمزد افزایش مییابد که بهرهوری ارتقا یابد. در واقع با توجه به تفاوت دستمزد شهری-روستایی در بسیاری از کشورهای فقیر، بیکاری در مقیاس بالایی در هر دو بخش کشاورزی و صنعت دیده میشود.
3- مدل لوئیس تاثیر افزایش جمعیت را در یک اقتصاد فقیر جدی نمیگیرد، به طور مثال، اثرات آن بر مازاد تقاضای کشاورزی، سهم سود سرمایهدار، نرخ دستمزدها، فرصتهای شغلی و به طور کلی اشتغال. به همین ترتیب، لوئیس فرض میکند که نرخ رشد در تولیدات صنعتی مشابه نرخ رشد در تولیدات کشاورزی خواهد بود، اما اگر در توسعه صنعتی از سرمایه بیش از نیروی کار استفاده شود، آنگاه جریان نیروی کار از کشاورزی به صنعت خواهد بود و همین باعث افزایش بیکاری خواهد شد.
4- به نظر میرسد لوئیس رشد متعادل بین کشاورزی و صنعت را نادیده گرفته باشد. با توجه به ارتباط بین رشد کشاورزی و توسعه صنعتی در کشورهای فقیر، اگر بخشی از سود حاصلشده توسط سرمایهداران به توسعه کشاورزی اختصاص داده نشود، روند توسعه صنعتی به خطر خواهد افتاد.
5- یکی دیگر از نقاطی که به نظر میرسد توسط لوئیس خوب دیده نشده است این است که او شجاعانه فرض کرده است که میل نهایی تمایل سرمایهداری به صرفهجویی برابر یک است، اما مقدار افزایش مقدار معینی از سود همیشه معادل افزایش در مقدار معینی مصرف است، بنابراین افزایش در پسانداز مقداری کمتر از افزایش در سود خواهد بود.
آزمون تجربی مدل لوئیس
1- مدل لوئیس توسط ماربو در سال 1967 روی اقتصاد مصر پیاده شد و با وجود نزدیکی مفروضات لوئیس با واقعیتهای مصر در طول دوره مورد مطالعه، مدل ابتدا شکست خورد چرا که لوئیس به شدت نرخ افزایش جمعیت را دست کم گرفته بود و دوم اینکه به نظر میرسید صنایع مصر چندان رغبتی به، به کارگیری کارگر نشان نمیدادند و از همین رو نرخ بیکاری هم کاهشی نیافت.
2- اعتبار مدل لوئیس وقتی بار دیگر در تایوان مورد استفاده قرار گرفت، زیر سوال رفت. مشاهده شد که با وجود نرخ رشد بالای اقتصاد تایوان، بیکاری کاهش نیافت و این موضوع هم به همان علت تمایل کارخانههای تایوان به تراکم کمتر کارگر بود. این موضوع باعث شد تا دوباره این سوال مطرح شود که: آیا مازاد نیروی کار عامل رشد خواهد بود؟
این مدل با موفقیت کامل در سنگاپور اجرا شده است. جالب اینجاست که هنوز خبری از استفاده از این مدل در زادگاه لوئیس یعنی «سنت لوسیا» نیست.