معرفی کتاب: کالبدشکافی قیمت نفت در بازارهای جهانی
کتاب «کالبدشکافی قیمت نفت در بازارهای جهانی» به قلم سالواتوره کارلو نگاشته شده و به همت دکتر روحالله کهن هوشنژاد ترجمه و توسط نشرنی منتشر شده است. چند سالیست که قیمت نفت از کنترل خارج شده است، هیچ کدام از نامآوران این صنعت، چرخه تولید یا بازار نفت نمیتوانند در تصمیمگیری در مورد سطح پیشروی این قیمت، مداخله نماید. شرکتهای نفتی، کشورهای صادر کننده نفت اوپک (OPEC)،کشورهای غیر اوپک، کشورهای مصرفکننده و سایر مصرفکنندگان، هیچیک از چنین قدرتی برخوردار نیستند.
از پایان سال 1998، تحلیلگران، شرکتهای نفتی، و کشورهای تولیدکننده نفت، در تمامی پیشبینیهای خود از قیمت نفت دچار اشتباه شدهاند، که این به خوبی نشان می دهد نه تنها آنها دیگر عوامل بنیادی بازار را کنترل نمیکنند، بلکه حتی قادر به شناخت پویاییهای واقعی آن نیستند.
اگر دسامبر 1998 را به خاطر بیاوریم، زمانی که قیمت نفت خام به 9 دلار در هر بشکه سقوط کرد، کلیه نامداران معتبر صنعت نفت، بدون استثناء، پیشبینی کردند که قیمت نفت برای حداقل یک یا دو دهه زیر 15 دلار در هر بشکه باقی خواهد ماند. همین کافیست تا نگاهی بیاندازیم به بودجههای سرمایهگذاری شرکتهای نفتی یا برنامههای مالی کشورهای تولیدکننده، تا تأییدی باشد بر این که تنها خوشبینترین آنها، حداکثر سطح قیمت بین 14 و 15 دلار در هر بشکه را در بلندمدت برآورد کردند. برخی شرکتهای نفتی، بر اساس این نظر، تولید خود را با این سطح قیمتها محدود کردند و ورشکست شدند. با این وجود، فقط چند ماه بعد، در تابستان سال 2000، قیمت هر بشکه خیلی زودتر از آنچه که تصورش میرفت به 35 دلار رسیده بود، و همگان – تحلیلگران بازار، شرکتهای نفتی، کشورهای تولیدکننده، اقتصاددانان، سیاستمداران، و مصرفکنندگان – را غافلگیر کرد. صفحات زیادی سیاه شد تا ماهیت این رویداد را به واسطه تحلیلهایی که علل را در عواملی گذرا همچون طوفانی ناگهانی، ناآرامی بین دو کشور عضو اوپک، ابهامات سیاسی و مانند آن جستجو میکردند، توضیح دهند.
در جریان کاهش یا افزایش قیمت نفت، اکثر افراد برای یافتن توجیهات پدیدهای غیرقابل درک، به مرور مجموعهای از کلیشهها بسنده میکنند:
• عرضه محدود کشورهای تولیدکننده ظاهراً برای پاسخگویی به تقاضای رو به رشد نفت ناکافی است.
• رشد غیرمنتظره تقاضا برای نفت از سوی چین و هند ظاهراً ثبات بازار نفت را برهم میزند.
• تنشهای موجود در خاورمیانه.
• پیشبینی کاهشی در نسبت تولید نفت خام به ذخایر نفت خام و در نتیجه کاهش دسترسی به ظرفیت مازاد.
• مالیاتهای بیش از اندازه که از سوی دولتهای اروپایی بر روی فرآوردههای نفتی (بنزین، گازوئیل، LPG و مانند آن) وضع می شود.
این نوع تحلیلها از مزیت ساده بودن برخوردار هستند و برای عامه مردم در سطحی وسیع قابل ارائه میباشند، هر چند که نمیتوانند توضیح دهند که واقعاً چه اتفاقی افتاده یا این که در حال وقوع می باشد. با این وجود، این رویکرد برخی از مفسران را قادر ساخته تا راجع به مسائل بحث برانگیز مربوط به قدرت بیش از حد کشورهای اوپک، مبالغه نمایند.
مشکلی که تمامی تحلیلگران واقعی باید با آن مواجه شوند، در واقع بسیار ساده است. قاعده کلی توضیح روند قیمت نفت، استفاده از مدل کلاسیک علم اقتصاد است، که در آن فرض میشود قیمت تابعی از رابطه بین عرضه و تقاضا است.
به نظر میرسد این اصل علم اقتصاد معتبرتر از آن است که امکان ایجاد تردید در آن وجود داشته باشد. با این وجود، روش بنیادین کلاسیک که به سادگی در بازار نفت اعمال می شود، کارساز نیست. بلی، درست است که بگوییم قیمت با موازنه عرضه و تقاضا در ارتباط است، اما برای کدام کالا؟ لازم است که کالایی را پیدا کنیم که عرضه و تقاضای آن، پویایی قیمت نفت را معلوم کند. مسلماً، آن کالا نفت خام نیست.
اوپک به دفعات افزایش یا کاهش تولید را برنامهریزی و اجرا کرده، اما نتایج بدست آمده همواره ناچیز بودهاند. در هر اعلام عمومی افزایش تولید توسط کشورهای اوپک، قیمت نفت خام حداقل دو دلار در هر بشکه افزایش یافته و زمانی که کاهش تولید اعلام شده، عکس این حالت اتفاق افتاده است.
بنابراین، منطقی است که بپرسیم آیا این مدل اقتصادی مورد استفاده واقعاً مؤثر است یا این که به شیوهای نادرست در بازار نفت بکار می رود. و یا اینکه پیچیدگی فنی این بازار به آن اجازه نمیدهد تا براساس رابطه ساده بین عرضه و تقاضا در سطحی جهانی مدلسازی شود. پویایی درونی این بازار خاص، مستلزم مدلی بسیار پیچیدهتر و مفصلتر است، تا امکان توضیح برخی پویاییهای بنیادی این سیستم فراهم آید.
متأسفانه، اکثر تحلیلگران این زمینه سوابقی منحصراً اقتصادی دارند و به اعمال روشهای کلی یا اقتصاد سنجی برای نفت خام گرایش دارند، در حالی که چنین روشهایی که برای سایر کالاها (قهوه، مس، طلا، و مانند آن) که فرآیندهای تولید و تغییر شکل فنی آنها پیچیدگی کمتری دارد، مناسب می باشند.
زمانی که تحلیلگر با رویداد آشکار نوسان قیمت مواجه میشود، و فقط مدل کلاسیک عرضه- تقاضای جهانی را در اختیار دارد، صرفاً میتواند سناریوی رویدادهای محتملی را بسازد (وارد مدل کند)، که پس از پردازش ممکن است نوسان قیمتی را که قبلاً در واقعیت رخ داده، ارائه نماید. اگر قیمت افزایش یابد، روشن است که باید افزایشی در تقاضا یا کاهشی در عرضه وجود داشته باشد. بنابراین، تحلیلگر به دنبال نشانههایی است تا احتمالاً ثابت شود که مورد مشابهی در گذشته رخ داده است. در شرایطی که اطلاعات قابل اعتماد و فوری در دسترس نیست، فرصتی بیش از حد کافی برای این گونه خلط مبحث وجود دارد.
مسلماً اهمیت اقتصادی و استراتژیک موضوعات مربوط به قیمت نفت خام مستلزم تحلیل فنی بسیار مفصلتری خواهد بود.
در این مبحث ابتدا سعی داریم تا تغییرات ساختاری صنعت نفت در دهههای اخیر را مورد بررسی قرار دهیم تا آنچه را که تغییر کرده و این نوسانات چشمگیر و غیرقابل کنترل در قیمت را ممکن ساخته است، مشاهده نماییم. و فراتر از همه، سعی داریم بفهمیم که چرا در مدت کوتاه چند هفتهای (آگوست – نوامبر 2008)، بدون مشاهده حتی یک نوسان کوچک در وضعیت عرضه- تقاضای نفت خام ، قیمت آن از 144 دلار به 37 دلار در هر بشکه سقوط کرد. سپس، در عرض دو ماه به 70 تا 80 دلار در هر بشکه افزایش یافت، و در سال 2011 مجدداً بالغ بر 120 دلار در هر بشکه شد. این رویدادها بسیاری از تحلیلگران را خاموش ساخته است، چرا که قادر نبودهاند پاسخهای نامتناقضی به سؤالات زیر بدهند؛ اول از همه، چرا قیمت در 2008 سقوط کرد؟ در آن چند هفته چه اتفاقاتی افتاد؟ آیا تقاضاهای چین و هند تحلیل رفتند یا تنشهای خاورمیانه فروکش کردند؟ آیا اوپک بازارها را غرق در نفت خام کرد؟
حقیقت این است که اوپک تولید را کاهش داد، دادههای مربوط به تقاضای جهانی نفت نشانگر هیچ کاهشی در مصرف جهانی نبود، و – در چند هفته قبل از آن – خاورمیانه در یکی از شدیدترین بحرانهای تاریخ معاصر بسر می برد. در تمامی این آشفتگیها، قیمت نفت حدوداً به 110 دلار در هر بشکه رسید.
پس از آن، طی بحران اقتصادی چشمگیر جهان و رکود مصرف نفت، چه عاملی مجدداً قیمت نفت را به بالای 120 دلار در هر بشکه کشاند؟ آیا مدلی اقتصادی وجود دارد که بتواند این رویدادهای اخیر را توضیح دهد؟
کتاب سالواتوره کارولو درباره همه این مسائل صحبت میکند. این کتاب روایت قیمت نفت را از انتها، یعنی از زمان سقوط قیمت هر بشکه نفت از 150 به کمتر از 40 دلار در سال 2011، بازگو میکند. چرا این اتفاق افتاد و عوامل بنیادی تا چه اندازه میتوانند علل آن را توضیح دهند؟ این کتاب با پرسش این سؤالات در آغاز، خواننده را با ظرافت خاصی با سیر تحول قیمت نفت خام آشنا میسازد. علاوه بر این، برخی مسائل مرتبط و نسبتاً فنی از قبیل قراردادهای خرید، ساختار عرضه جهانی، تحولات مقررات زیستمحیطی و فرآیند پالایش نفت خام نیز مورد توجه قرار میگیرند. مسائل متنوع مطرح شده در کتاب، به تدریج پاسخ سؤالات اولیه را ارائه داده و مطالب را همچون تکههای پازل بهم متصل میکند. نویسنده در خصوص نقش عوامل مختلف در بالا بردن یا پایین آوردن قیمت نفت، توضیحات بسیار شفافی داده و برخی از این عوامل را شناسایی میکند.