بررسی رابطه انتقادهای اخیر دژآگه با توسعه ایران ....توسعه در آفساید/فوتبال نشانگری برای توسعه
سخنان انتقادی اخیر اشکان دژآگه، ملیپوش فوتبال ایران نسبت به سیاستهای فدراسیون فوتبال در حالی است که بسیاری از کارشناسان، فوتبال را نمونه کوچکی برای بررسی روند توسعه در کشور میدانند.
نه لباسی مناسبی برای تمرین دارد و نه فضا را برای رشد فوتبال مهیا میداند. نهتنها گله از بخش تجهیزات و لجستیک تیم ملی فوتبال میکند که، از رعایت نکردن ترتیبات رسمی توسط مسوولان تیم ملی نیز گلهمند است. معتقد است این روزها، رعایت پروتکلها در سطح بینالمللی جز لاینفک قاعده بازی فوتبال شده است اما در ایران و در میان مدیران ایرانی جایی ندارد. از رفتن کیروش، سرمربی تیم ملی شاکی است و بر این باور است فوتبال ایران فرصت بزرگی را از دست خواهد داد تا جایی که حسرت روزهای با کیروش ماندن برای ما ایرانیان برجای خواهد ماند.
وقتی دژآگه حسرت با کیروش ماندن تیم ملی را یادآوری میکند، گویی به ناگزیر توسعهنیافتگی ایران، از بابت تاکید برخی روشنفکران بر آن و حسرت توسعه در سرزمین ایران و فرصتهای از کف رفته را متذکر میشود.
محسن رنانی، یکی از کارشناسان اقتصادی بازی فوتبال را آزمایشگاه کوچکی برای توسعهپذیری ایران میداند و با صراحت از قاعده بازی در فوتبال برای قاعده بازی در جامعه استفاده میکند.
رنانی میگوید: اعضای هر جامعه به سان بازیگران یک بازی فوتبال هستند که دو تیم خودی در آن به رقابت مشغولند. گرچه هر یک از دو تیم تلاشی و انرژیای و هزینهای صرف میکند تا به حریف گل بیشتری بزند، اما همه این هزینهها را یک جامعه میپردازد و البته مجموعه ساکنان آن جامعه نیز از رقابت دو تیم داخلی خود رضایت، شادمانی و نشاط (به عنوان تولید یا دست آورد بازی) کسب میکنند. اکنون جامعه میتواند قواعد بازی فوتبال را به گونهای برقرار کند که همان نشاط با انرژی کمتری به دست آید. هنر جوامع در این است که بازیهای اقتصادی و اجتماعی خود را به گونهای ساماندهی کنند که در عین آنکه اصل بازی متوقف نمیشود و جامعه به نتایج مورد نظر خود میرسد، هزینه کمتری نیز برای آن پرداخت شود.
برخی سخنان انتقادی دژآگه را اینطور بررسی میکنند که چون فوتبال جزیی از جامعه است پس عجیب نیست چنین اتفاقاتی بروز یابد. در واقع برخی از روشنفکران با رویکردی خاص، پذیرش توسعه نیافتگی و بیتوجهی به قاعده بازی فوتبال و ارتباط آن با اصل توسعهپذیری را توصیه میکنند و از حساسیت جامعه نسبت به بررسی این مسائل میکاهند.
برخی دیگر اما به نشانگر فوتبال باور دارند و معتقدند بازی فوتبال برای توسعهیافتگی جامعه درسآموز است.
به گزارش اقتصادنیوز، حالا دژآگه حرفهای تکاندهندهای از تیم ملی فوتبال زده است که با انتقادهای دیگری که در برهههای مختلف زمانی از فوتبال میشد، داستان توسعهنیافتگی ایرانیان را انگار نشان میدهد.
زمانی فساد در فوتبال مسئله میشود و زمانی مدیریت ناکارآمد. آدمها در فوتبال هم از این قاعده بینصیب نماندهاند. محسن صفایی فراهانی در برشی از تاریخ مدیریت فوتبال دست به تغییر ساختاری میزند و فراموش میشود. محمد دادکان در برشی دیگر از تاریخ فوتبال ایران سرآمد میشود و به فساد فوتبال میپردازد و رها میشود. میآیند و میروند، مدیران، مربیان و دیگر اعضا در فوتبال اما چندان مساله قابل استنادی از آنها برجای نمیماند.
برای رعایت نشدن قواعد بینالمللی مدتی تعلیق میشویم و تا بیاییم خودمان را جمع و جور کنیم و ساختار خصوصی را لحاظ کنیم، هزینه زیادی پرداخت کردهایم.اکنون سیستم و قاعده فیفا را به اجرا در میآوریم البته به ناگزیر، علی کفاشیان انتخاب میشود و در نهایت به گزینهای به نام کیروش میرسد. با او قرارداد مینویسد و یکی از بزرگترین کارهای خود میداند. البته به باور بسیاری بزرگترین سرمربی تاریخ فوتبال ایران همین کیروش است که وارد ایران شده و کار را برعهده گرفته است.
بیحرف و حدیث به جامجهانی رفتیم، با غرور در مقابل کره جنوبی بردیم و بسیاری از اتفاقات دیگر، بسیاری بر این باورند، اینها اما هیچیک ویژگی کارلوس محسوب نمیشود. دژآگه از پول ورسیدگی نکردن شکایت نمیکند، از این شاکی است که برایمان فرصتها اهمیت ندارند، ویژگی کیروش را فرصت حرفهای شدن برای فوتبالمان میداند، شخصیت کیروش را یادآوری میکند و شانی که دنیا پس از آمدن کیروش برای فوتبال ایران قائل شد. حالا کیروش ظاهرا رفتنی شده که دژآگه از او به عنوان فرصت از کف رفته یاد میکند.
حالا بر اساس آن قول که فوتبال آزمایشگاه کوچک جامعه در مقوله توسعهیافتگی است، این آمدنها و رفتنها به چه معناست؟ انتقادهای تیز دژآگه را چگونه باید تحلیل کرد؟ خندههای رئیس فدراسیون که از نگاه اکثر منتقدان شده مسئله انتقادی، در کجای توسعهنیافتگی جامعه ایران تحلیل میشود؟ باید دید بهرغم همه این اقوال آیا توسعهنیافتگیمان از آفساید در خواهد آمد؟