معرفی کتاب : شهر و مصرف
مارک جین برگردان شایسته مدنی
عکس: همدان، نوروز 1394، آرشیو انسان شناسی و فرهنگ
کتاب شهرها و مصرف، رابطهی متقابل و پویای بین توسعهی شهری و مصرف را بررسی میکند. در بیست سال گذشته، مطالعات مربوط به شهر و مصرف، مشارکت معناداری را برای فهم ما از دنیای معاصر فراهم کرده است. مطالعهی شهر و مصرف ظاهرا کمکی در ارتباط با مفهومسازی در خصوص افزایش همبستگی جهانی و تبیین تغییرات همهگانی جهانی است که با زندگی سیاسی و دولت، بازسازی اقتصادی و تغییرات کار، گونههای فضایی و مکانی که در شهرها رو به گسترش است همراه بوده است. همچنین تغییرات اجتماعی و فرهنگی در زندگی روزمرهی ما؛ اینکه کجا و چگونه اوقات فراغت را میگذرانیم، کجا و چه میخوریم، برای تعطیلات به کجا میرویم، کجا و چه زمانی خرید میکنیم، چه میپوشیم، چطور منزلمان را دکوراسیون میکنیم و غیره را شامل میشود. با این حساب، مطالعهی شهر و مصرف، طیف گسترده و متنوعی را در برمیگیرد که عناصر آن با یکدیگر در ارتباط هستند. همین موضوع به ما اجازه میدهد تا تغییرات شهری را توصیف و مفهومپردازی کرده و همهی آنها را تحت یک حوزهی دانش جمع کنیم. ما فعالانه جزو مشارکتکنندگان یک زندگی شهری به شیوههای واحدی هستیم که آن را میسازیم.
مصرف در تقاطع فضاهای مختلف زندگی روزمره قرار دارد. فضاهایی همچون؛ عمومی و خصوصی، سیاسی و شخصی، اجتماعی و فردی. مصرف به عنوان موتور اقتصاد و تغییرات اجتماعی شناخته شده است؛ مصرف یک جزء اصلی در ساختار مکانی و فضایی و یک نقش اصلی در هویتسازی و زندگی روزمره است (میلر، 1998). بدین طریق است که مصرف نقشهای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد و این کتاب به روشنی آن را در شکلشناسی شهرها نشان میدهد. شهرها و فضاها و مکانهای شهری، جاهایی هستند که مصرفگرایی به طور چشمگیری حضور دارد.
برای مثال، رشد سریع شهرها در همه جای دنیا، هم به لحاظ تعداد جمعیت و هم به دلیل زمینهای استفاده شده (که تحت عنوان پهنهی شهری شناخته میشود) اغلب موجب بازسازی فیزیکی چشمگیری شده است و تغییرات آن بر اساس شیوهای است که در آن، شهرها کنترل شده و روابط فرهنگی و اجتماعی جدید شکل میگیرند. فضاها و مکانهای جدید (مانند مراکز شهری بازسازی شده که ساختمانهای بلند اداری، اسکلهها، ساختمانهای کشتیرانی، محلات توریستی، قومی و فرهنگی و حاشیههای شهری متمول در آن سوسو میزنند) بازنمای داستانهای موفقیت شهری هستند. برعکس، افزایش اجتماعی و فضایی قطبی شدن بین «داراها» (کسانی که فضاها و مکانهای جدید شهری را اشغال کردهاند) و «ندارها»، که افراد فقیر هستند، موجب پدید آمدن فضاهای فقیرانهای مانند گتوها شده است که تبعیض در آنها عمدتا بر اساس خطوط طبقاتی و قومیت است.
در سطح جهانی، رقابت سختی بین شهرها برای گسترش مشاغل، گردشگری و تسهیلات فرهنگی وجود دارد و در این رقابت، مکانها و افرادی هستند که پیروز شدهاند و کسانی هم هستند که موفقیتی کسب نکردهاند. شیوهای که نظریهپردازان شهری، تغییرات را در شهرهای مختلف و گروههای متفاوت مردم مفهومپردازی کردهاند، دستاورد خوبی را برای مطالعات شهری به همراه داشته است. این اطمینان بهدست آمده است که نظریهی شهری، مرکز تعهدات علوم اجتماعی برای مشارکت در مباحث تغییرات جهانی است.
در حالیکه مطالعات شهری به واسطهی تغییرات در جهان واقعی تقویت شدهاند، در دو دههی گذشته، مطالعات در حوزهی مصرف از نقطهی آغازین که نادیده گرفتن و حاشیهای بودن بوده، حرکت کرده و به بخش مرکزی تفکر نظریهپردازان پیوسته است. این تمایل که در نقطهی اوج خود قرار دارد مجددا به مجموعهی پیچیدهای از تغییرات در سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ متصل شده است و شیوههای فضایی و فرآیندها که توسط تجربهی روزمره و مشاغل ساخته شدهاند، بر آن تاثیر گذاشتهاند. مثلا اکثریت ما، درکی که اکنون از مصرف داریم، با معنی گذشتهی آن که هدر دادن و تخریب کردن است متفاوت است. تعبیر منفی و بیفایدهی مصرف را میتوان چونان سل ریوی دانست که یک بیماری مزمن رایج در دههی 1950 در مناطق صنعتی بوده است.
امروزه مصرف بیشتر به عنوان تلاش برای دستیابی به عمل لذتبخشی است که اغلب با تصور و تحقق خواستهها و تمایلات همراه است. مصرف؛ مادهی اولیهی مراکز خرید بزرگ، بازنشستگی درمانی، بوتیکهای طراحی، کارت اعتباری کریسمس، رستورانهای مرسوم و سفرهای خارجی در تعطیلات است. برعکس، مصرف میتواند مترادف محرومیت نیز باشد، وقتی به چیزی که میخواهیم دسترسی پیدا نمیکنیم، و برای بسیاری از نظریهپردازان مصرف، به معنی دسترسیهای متفاوت به منابع است که مثال آن مغازههای ارزانفروشی است و فضاهای دیدنی و جذاب که در شهرهای ما وجود دارند. یک موضوع در اینجا روشن است و آن اینکه، مصرف، مادهی اولیهی هر آنچه اطرافمان است را میسازد (تبلیغات، تلویزیون، خرید و تفریحات) و پشتیبان تصاویر، اصوات، بوها و دیدنیهای زندگی کنونی ماست. به همین دلیل برای بسیاری از نظریهپردازان، افزایش و تنوع فرصتهای مصرفی یکی از مشخصات قرن بیست و یکم است.
این کتاب، رابطهی بین زندگی شهری و مصرف را نشان میدهد که نقطهی مرکزی توسعهی جامعه مصرفی است. تایید این رابطهی نزدیک در سی سال اخیر، جهتگیری مجدد زندگی شهری از منطق و سازماندهی تولیدی کالاها و خدمات به سوی موقعیتی است که در آن مصرف شکل اولیه و اصلی سازماندهی است. گرچه این روند سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و فضایی، تنها یک پدیدهی ویژهی شهری نیست، اما این شهرها هستند که این تغییرات در متمرکزترین حالتش در آنها رخ میدهد. شهرها مهمترین مراکزی هستند که مصرف فردی و جمعی به میزان بالایی در آن انجام میشود. به علاوه، شهرها برای تکمیل کردن سلسله مراتب شهری، توسط رقابت شدید برای تضمین سرمایهگذاری، مشاغل و گردشگری مشخص میشوند و حاکمان شهری میبایست از این امر اطمینان حاصل کنند که به لحاظ اقتصادی و نمادین، فضاهای مصرفی شهری جدید و مهمی را بسازند هر چند که، رابطهی بین مصرف و شهرها تنها با معیارهای اقتصادی و نمادین سنجیده نمیشود. شهرها خودشان مصرفکنندگان زمین، انرژی، آب و موادی خامی هستند که آنها را ساخته و زیرساختهای فیزیکی را در زندگی شهری حفظ میکنند.
در این شرایط است که میتوانیم مشاهده کنیم که شهر معاصر از طریق مصرف تعریف شده است. شهر معاصر تولیدکنندهی اقتصاد مصرفی پساصنعتی است که از میان تغییر اساسی میان تولید و مصرف خلق شده است، جایی که در آن توازن قدرت بین تولیدکننده و مصرفکننده که بر زندگی روزمره سایه افکنده، به نفع دومی تغییر کرده است. به این ترتیب، شهر معاصر معمولا با مفهوم مصرف درک میشود و ساز و کار کنونی و هدف آتی طراحان شهری، حاکمان محلی و تولیدکنندگان بخش خصوصی (معماران، شهرسازان، بنگاههای مالی و دیگر شوراهای رسمی) انتشار یک پیام روشن است که در آن، مصرف آیندهی شهرهای ما را شکل میدهد. مصرف آنچنان در سیاست، چشماندازهای سازمانی، سیاست و برنامهریزی شهری و زندگی روزمرهی ما ریشه دوانده است که نه تنها شامل کالاها و خدمات میشود، بلکه در مرکز چشمانداز شهری قرار دارد. در این شرایط است که شهر معاصر درک میشوند. به علاوه چشماندازهای آیندهی شهری به ایدئولوژی حاکمیت مصرفکننده و انتخاب مقید هستند.
هرچند که مصرف حضور همهگیری داشته و نقش اصلی و فزایندهای در زندگی مردم ایفا میکند اما آنچه مهم است و نباید از نظر دور داشت این است که مصرف چه چیزی به شهرها و زندگی روزمره و ساکنان آن میبخشد. واضح است که برای بسیاری از شهرها مصرف، منجر به استراتژیهای توسعهی اقتصادی شده و امکانات رقابت اقتصادی بیشتر را فراهم کرده است و یا به سادگی نشاندهندهی تلاشی برای کاهش سقوط اقتصادی بوده است. اما این سوال مطرح میشود که نتیجهی آن چه بوده است؟ رابطهی بین شهرها و مصرف متناقض است، مثلا در حالیکه برخی افراد در جامعهی مصرفی که عضوی از آن هستد، بهتر عمل میکنند اما فایدهمندی مصرف برای برخی از مصرفکنندگان به بهای هزینه برای دیگران است. مصرف به همان اندازه که فرصتهایی را فراهم میکند، موجب تقسیمات و محدودیتهایی نیز شده است. در حالیکه مصرف میتواند باعث ترقی باشد، باعث مشکلات بسیاری است که نیاز به راه حل دارند.