به مناسبت 5 خرداد سالروز کشف نفت در مسجد سلیمان / فوران طلای سیاه!
محمد علافپور
107 سال از زمانی میگذرد که برای نخستینبار نفت ایران در عمق 338 متری سطح زمین از چاه شماره یک مسجد سلیمان در منطقه نفتون فوران کرد و نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اقتصادی ایران شد.
به دنبال واگذاری امتیاز استخراج و بهرهبرداری از نفت به «ویلیام ناکس دارسی» انگلیسی و پس از پنج سال جستوجو، کشورمان و البته خاورمیانه در پنجم خرداد 1287 خورشیدی مصادف با 26 مه 1901 میلادی گرمی طلای سیاه را لمس کرد.
اکتشاف نفت در مسجدسلیمان این شهر را به اولین شهر نفتی ایران و پایتخت نفت در سرزمین کهن و باستانی ایران زمین و خاورمیانه بدل کرد تا این مهم، فصلی جدید و درخشان در جنوب و در راستای پیشرفت ایران باشد.
25 سال پس از فوران نفت در قاره آمریکا، شرکتی تجاری در استان بوشهر امتیاز نامهای را از ناصرالدین شاه دریافت کرد که به نخستین امتیازنامه اکتشاف نفت «ایران» معروف شد؛ آلبرت هوتز هلندی با میانجیگری هموطن خود «هوتوم شیندل» که در آن موقع بهعنوان مهندس معادن در وزارت معادن ایران کار میکرد و از وجود منابع سوخت زیرزمینی از قبیل قیر و زغال سنگ و نفت در این منطقه باخبر شد، به اکتشاف نفت در کشور پرداخت.
بعد از اخذ امتیاز کارکنان هوتز در نواحی «دالکی» مشغول کاوش و جست وجو شدند؛ با آغاز فعالیت اکتشاف، کارگزار بوشهر در تاریخ ۲۳ ربیع الثانی ۱۳۰۲ هجری قمری طی گزارشی به تهران نوشت:« از قراری که مذکور میشود معادن نفت واقعه قریب به قریه دالکی من مضافات بوشهر که بندگان جناب جلالتمآب اجل اکرم مخبرالدوله دام اقبالالله تعالی به کمپانی تجاری هلندی واگذار و مقرر فرمودهاند بروند مشغول نفتگیری و روغنسازی بشوند. اکنون در بوشهر تجار مزبور مشغول فراهم آوردن اسباب کار عمله هستند، که امروز و فردا عزیمت به صوب مقصود نمایند.»
گروه هلندی بلافاصله اهالی مجاور مناطق نفتی دالکی را به کار گرفتند، گرچه مقداری نفت روی زمین تراوش کرده بود، اما چاههایی که حفر شده بود به نفت نرسیدند. عدهای به انتخاب مکان چاهها خرده گرفتند اما با این حال پس از آن که چاههایی به عمق ۲۷۰ متر در دالکی و کمی کمتر از آن در «سالاخ» کنده شد، شرکت دست از فعالیت خود برداشت، زیرا در هیچ جا به نفت نرسید و سرانجام کار را به انحلال شرکت در سال ۱۹۰۱ کشاند.
در همین زمان «مورگان» فرانسوی باستانشناس و زمین شناس که در جنوب غربی و غرب ایران برای دستیابی به آثار باستانی به کار حفاری مشغول بود با مشاهده وجود نفت در حوالی «مسجدسلیمان» و در محل «چاه سرخ» نزدیک زهاب به این نتیجه رسید که میتوان از آن ناحیه نفت استخراج کرد. مشاهدات مورگان راجع به نفت بهصورت مقالهای مفصل در مجله معادن، در پاریس منتشر شد. در پی درج این مقاله، «آنتوان کتابچی خان» رئیس و قانوننویس گمرک ایران که برای انجام ماموریت به بروکسل اعزام شده و در مسافرتهای خود به نقاط غرب ایران، آثار سطحی نفت را مشاهده کرده بود، از وجود منابع مهم نفت در ایران اطمینان پیدا کرد چمدانهای خود را به مقصد پاریس بست تا با «سردروموند ولف» وزیر مختار پیشین انگلیس در ایران راجع به معادن نفت ایران و امکان بهرهبرداری از آنها مذاکره کند. ولف هم که پیشتر اطلاعاتی از این مساله داشت فارغ از هرگونه نگاه اقتصادی برای مقابله با نفوذ روسها در جنوب ایران، گرفتن امتیازی در اینباره را مفید دانست.
کتابچی که بوى نفت به مشامش خورده بود در مرحله بعد با یک سرمایهدار خطرپذیر انگلیسى به نام «ویلیام ناکس دارسى» مذاکره کرد. دارسى از سرمایهداران مشهور و دیپلماتی بازنشسته بود که در تجهیز عوامل تولید و کسب سود، کارنامه درخشانى داشت.
دارسی از سرمایهداران انگلیسی بود که پیش از این در زمینه استخراج طلا در استرالیا فعالیت میکرد و به واسطه اقبال خوب و روحیه ریسکپذیری، به ثروت سرشاری دست پیدا کرده و به انگلیس بازگشته بود. وی پس از گفتوگو با «کتابچی خان» و «دراموندولف» مصمم شد اقبال خود را درباره سرمایهگذاری برای کشف نفت در جنوب ایران بیازماید. در همین حین، دارسی برای حصول اطمینان از وجود نفت در جنوب، دو مهندس زمینشناسی را روانه کشورمان کرد که گزارش این زمین شناسان وجود منابع نفتی در مناطق غرب و جنوب ایران را مورد تأیید قرار داد. دارسی پس از کسب اطمینان، دو نفر از نمایندگان خود را به نامهای «آلفرد ماریوت» و «ادوارد کرت» به ایران اعزام کرد، در این هنگام «سر آرتور هاردینگ» سفیر انگلیس در تهران نیز تلاش کرد در تحصیل امتیاز به دارسی کمک کند. وی با «علی اصغرخان امین السلطان» و «اتابک اعظم» صدر اعظم ایران به رایزنی پرداخت و از وی خواست با نظر موافق به پیشنهاد دارسی نگاه کنند. هاردینگ همچنین برای اینکه اعطای امتیاز با مخالفت روسها مواجه نشود پیشنهاد کرد پنج ایالت شمالی ایران در قلمرو امتیاز قرار نگیرند.
در نهایت «ماریوت»، نماینده دارسی، با کمک هاردینگ و با رایزنی و پرداخت رشوه به «امین السلطان» و دیگر درباریان موفق شد امتیاز مورد نظر را که به امتیاز دارسی معروف شد(۲۸ ماه مه ۱۹۰۱ و ۹صفر ۱۳۱۹) به توشیح «مظفرالدین شاه قاجار» برساند. امینالسلطان، در این هنگام برای آن که مخالفت روسیه در پیشرفت مذاکرات مربوط به امتیاز مانع ایجاد نکند، از غیبت موقت منشی سفارت روسیه در تهران استفاده کرد و چون وزیرمختار روسیه، یعنی «آرگیروپلو» زبان فارسی نمیدانست، متن امتیاز را که با فارسی شکسته نوشته شده بود، برای سفارت روسیه فرستاد؛ از آنجا که سفارت از حقیقت ماجرا مطلع نشد واکنش نشان نداد، امینالسلطان از فرصت استفاده کرد و امتیاز نامه را به امضای شاه رساند.
اجرای امتیاز
چند ماه پس از امضای امتیازنامه، دارسی چند حفار لهستانی را با ریاست شخصی به نام «رینولوز» به ایران اعزام کرد. آنها در منطقه «چاه سرخ» در شمال «قصر شیرین» سرگرم کار شدند و در تابستان ۱۹۰۳ نخستین چاه در عمق ۵۰۷ متری به نفت رسید هرچند نفت مختصری به دست آمد. چند ماه بعد چاه دوم نیز در عمق مشابهی، به نفت رسید اما باز هم محصول به دست آمده قابل توجه نبود. در این زمان مشخص شد به واسطه کمبودن میزان نفت منطقه و دور بودن آن از سواحل خلیجفارس (در حدود یک هزار کیلومتری)، ادامه کار در آنجا مقرون به صرفه نیست.
دارسی به زودی متوجه شد سرمایهها و وسایل او و FEC ممکن است نتواند از عهده تامین هزینههای سنگین حفاری در چنین سرزمین دور افتادهای برآید، از این رو با «آلفونس روچیلد» فرانسوی برای سرمایهگذاری تماس گرفت. دولت بریتانیا وقتی از این تماس باخبر شد، به تکاپو افتاد تا امتیازنامه از دست انگلیسها خارج نشود. «ارنست پرتیمن» وزیر دریاداری انگلستان، نامهای به دارسی نوشت و از او خواست تا از فروش امتیازنامه منصرف شود. همچنین بر آن شد تا در محافل مالی شخصیت معتبری بیابد که قادر به جلب سرمایهگذاران ثروتمند باشد؛ «لرد استراچکونا» بنیانگذار راهآهن پاسیفیک در کانادا و بانک مونترال که در سال ۱۸۹۶ پست کمیسر عالی کانادا در لندن را به دست آورده بود، شخصیت مورد نظر پرتیمن بود. از این رو وزارت دریاداری انگلیس با کمک لرد استراچکونا شرکت نفت برمه را متقاعد کرد که به سرمایهگذاری دارسی کمک کند.
در اوایل سال ۱۹۰۵ یک سندیکای امتیازات با سرمایه صد هزار لیره تشکیل شد که ۹۵ هزار لیره آن متعلق به شرکت نفت برمه و ۵ هزار لیره متعلق به لرد استراچکونا بود. به این ترتیب وزارت دریاداری موفق شد امتیاز دارسی را همچنان در دست انگلیسها نگاه دارد.
سندیکا در سال ۱۹۰۶ با مشکل جدیدی مواجه شد؛احساسات ضداستعماری که با لغو امتیاز تنباکو بهطور موقت خاموش شده بود، حال بهصورت مخالفت با رژیم استبدادی مظفرالدین شاه بار دیگر به خروش آمد و این بار سرسختانه تقاضای تدوین و اجرای قانون اساسی را داشت. سرانجام مظفرالدین شاه در بستر مرگ فرمان مشروطیت را امضا کرد و چند روز بعد درگذشت.
در این میان روسیه و بریتانیا که نگران منافع خود در ایران بودند، رقابت دیرین را کنار گذاشتند و در ۳۱ اوت ۱۹۰۷ در سنپترزبورگ قراردادی امضا کردند و براساس آن نیمه شمالی ایران به منطقه نفوذ روسیه و نیمه جنوبی آن به منطقه نفوذ بریتانیا تقسیم شد و درست در همین روز امینالسلطان، صدراعظم مقتدر ایران در تهران به قتل رسید.
به دور از هیاهوهای سیاسی آن روزها در تهران، کارکنان دارسی عملیات حفاری را در مسجدسلیمان آغاز کردند اما مردم ایران که مشغول مبارزه برای تاسیس یک دولت مشروطه بودند، کاری به بریتانیا و امتیاز نفت نداشتند و آن زمان هنوز نفت مسالهشان نبود. برای محافظت کارکنان دارسی، دولت انگلیس یک گروه ۲۰نفری از سربازان هندی را به فرماندهی ستوان آرنولد ویلسون به منطقه اعزام کرد.
در این میان تامین منابع مالی برای ادامه عملیات بهصورت یک مشکل جدی درآمده بود. در اوایل سال ۱۹۰۸ کمپانی نفت برمه، یک بازرس را برای تحقیق درباره به صرفه بودن یا نبودن عملیات حفاری به ایران اعزام کرد. نظر بازرس این بود که ادامه عملیات بیفایده است، بیدرنگ طی تلگرامی از لندن، به رینولدز دستور توقف کار و بازگشت به لندن داده شد.
رینولدز باوجود دستور لندن، کار را ادامه داد و پس از مدت کوتاهی، یعنی در روز ۲۶ ماه مه سال ۱۹۰۸ برابر با ۵ خرداد ۱۲۸۷ شمسی در ساعت چهار صبح، مته حفاری در عمق ۱۱۸۰ پا به نفت رسید که به ارتفاع ۵۰ متر به بالا فوران کرد و سرانجام انگلیس با یک سرمایهگذاری ۴۰۰ هزار لیرهای، پس از هشت سال موفق به اکتشاف نفت در ایران شد. دارسی که هیچ گاه به ایران سفر نکرده بود به مناسبت دریافت این خبر نیم تاج طلا به همسر خود طی یک مراسم باشکوه هدیه داد.
اینک باید طرح مناسبی برای ایجاد یک کمپانی کارآمد با تامین مالی کافی تدوین میشد تا بتواند عملیات را بهطور کامل پوشش دهد. پس از ماهها مذاکره میان لرد استراچکونا، دارسی، کمپانی نفت برمه، بانکداران، تکنسینها و وکلای دعاوی، سرانجام چارچوب طرح تشکیل کمپانی نفت انگلیس و ایران (APOC) تدوین شد.
اما پیش از تشکیل چنین شرکتی، حقوق دارسی که دارنده امتیاز بود و بخش بزرگی از سرمایه شخصی خود را در این راه گذاشته بود باید جبران میشد. از این رو در اواخر مارس ۱۹۰۹ قراردادی میان دارسی و گروه برمه به امضا رسید که به موجب آن وی موافقت کرد در برابر مبلغ ۰۶۷/ ۲۰۳ لیره و ۱۶ شلینگ و ۶ پنس وجه نقد و ۱۷۰ هزار سهم از سهام عادی کاملا تادیه شده آن گروه، امتیازنامههای خود را به همراه تمام حقوق و سهام خویش در قراردادهای مختلف مربوط به آن بفروشد.
هرچند آنها نمیتوانستند بدون موافقت دولت ایران امتیازنامه را به طرفی دیگر انتقال دهند اما یافتن راهحلی برای این مشکل چندان دشوار نبود، چون کتابچی، کمیسر عالی نفت از سوی دولت ایران، شریک خود دارسی بود. برای جلب موافقت کتابچی در انتقال امتیازنامه، دارسی از مجموع ۱۷۰ هزار سهم خود در گروه برمه 11 هزار و 900 سهم را به وی منتقل کرد و کار به انجام رسید و به این ترتیب در ۱۴ آوریل سال ۱۹۰۹ کمپانی نفت انگلیس و ایران با سرمایه دو میلیون لیره استرلینگ تشکیل شد (نفت برمه ۵۷۰ هزار سهم، سندیکای امتیازات ۴۰۰ هزار سهم، استراچکونا ۳۰ هزار سهم). در هیات مدیره هفت نفره کمپانی علاوه بر لرد استراچکونا که به سمت ریاست تعیین شده بود، دارسی و سر جان کارگیل نیز عضویت داشتند. کارگیل نقش فعالی در مذاکرات با وزارت دریاداری برای تشکیل شرکت نفت ایران و انگلیس(APOC) برعهده داشت. از کشف نفت تا تشکیل APOC ایران درگیر مبارزات استقرار مشروطیت بود و ناآرامیهای پایتخت به نواحی جنوبی ایران کشیده نشده بود. کمپانی نفت برنامه کشیدن لولهای به آبادان در دهانه شمالی خلیجفارس را پیش میبرد و قرار بود تصفیهخانهای در آنجا به راه اندازد.