مترجم: مهدی نیکوئی
منبع: اکونومیست
ون ژوانگ در حال انجام دادن چیزی است که والدینش فقط رویای آن را در سر داشتند: سفر دوهفتهای دور اروپا. جوان 28 ساله اهل شانگهای هماکنون بازدید از فرانسه و هلند را به اتمام رسانده است. از دید او فرانسه بسیار زیبا است و هلندیها بهخوبی انگلیسی صحبت میکنند. از فرودگاه شیفول آمستردام راهی ایستگاه آخر سفر خود، یعنی فنلاند است؛ جایی که امید دارد بتواند شفق شمالی- که به گفته او بسیار منحصربهفرد است- را ببیند. آقای ون یکی از افراد موج جدید گردشگران چینی است؛ جوان و ثروتمند است و بهتنهایی سفر میکند. نیاکان او با تورهای اتوبوسی «20 شهر در 10 روز» سفر میکردند، اما او ترجیح میدهد به تنهایی سفر کند. چنین تورهایی هنوز هم برای سفر اول گردشگران در مقاصد دورتر از هنگکنگ، ماکائو یا تایلند طرفدار دارد، اما در حال حاضر یک سوم از گردشگران سفرهایشان را خودشان برنامهریزی میکنند، پول بیشتری خرج میکنند و در هر کدام از مقاصد مدت بیشتری میمانند.
امروزه تقریبا از هر 10 گردشگر بینالمللی در سراسر جهان، یکی چینی است. سال گذشته، تعداد آنها در سفرهای خارجی به 3/97میلیون نفر رسید که تقریبا نیمی از آنها تفریحی بودند. گردشگران چینی از هر کشور دیگری بیشتر خرید میکنند (129 میلیارد دلار در سال 2013 در مقابل 86 میلیارد دلار آمریکاییها) و بیشترین معاملات معاف از مالیات را دارند (1130 دلار در مقایسه با 494 دلار روسها). بیش از 80 درصد آنها گفتهاند که خرید بخش ضروری برنامههای آنها است؛ در حالی که فقط 56 درصد از گردشگران اهل خاورمیانه و 48 درصد از روسها چنین طرز تفکری دارند. کارشناسان انتظار دارند که سال آینده آنها بیش از هر گردشگر دیگری اقدام به خرید کالاهای لوکس کنند.
در ویژهنامه سپتامبر 2014 مجله مالی و توسعه 1(F&D) پنج استاد برتر و برنده جایزة نوبل اقتصاد رابرت سولو (1987)، جرج آکرلوف (2001)، مایکل اسپنس (2001)، ژوزف استیگلیتز (2001) و پل کروگمن (2008)، در رابطه با آینده اقتصاد جهان و مشکلات و معضلات پیشرو نظر دادهاند. این اقتصاددانان برجسته پنج معضل و مشکل پیشرو را برای اقتصاد جهان مطرح کردند که عبارتند از: کمبود تقاضای واقعی، رکود پایدار، قدرت پول در سیاستگذاریها، عدم همگرایی رشد اقتصادی کشورها، و گرم شدن زمین. در این مقاله به جمعبندی دیدگاه آنها پرداخته میشود.
1- کمبود تقاضای واقعی2
در نیمه دوم قرن بیست ویکم، بزرگترین مشکل اقتصاد جهان یا حداقل برای کشورهای ثروتمند، مشکلی است که بسیاری از اقتصاددانان تصورش را هم نمی کردند که به این زودی با آن مواجه شویم. برای نخستین بار از دهة 1930 تاکنون، جهان با کمبود مداوم تقاضا مواجه شده است. امروزه، مردم به اندازة کافی خرج نمی کنند و همین موضوع اجازه رسیدن به ظرفیت بهره ور را نمیدهد.
اگر نگاهی به آمار چشمانداز اقتصادی جهان (WEO)، مربوط به بانک جهانی داشته باشیم، میبینیم که تولید ناخالص داخلی ترکیبی و تجمعی اقتصادهای پیشرفته بین سالهای 2000 تا 2007 درحدود 18 درصد رشد داشته است. پیش بینی آن زمان برای دورة مشابه 2007 تا 2014 حکایت از تداوم رشد در همین حدود، داشت. اما با گذشت زمان اکنون مشخص شده که اقتصادهای جهان در این مدت تنها 6 درصد رشد را تجربه کردهاند که 12 درصد از آنچیزی که پیشبینی میشد، کمتر است.
برآوردهای پایگاه دادههای چشم انداز اقتصادی جهان، شکاف تولید کشورهای پیشرفته را تنها 2.2 درصد تخمین زده بود. با اینهمه، تخمین کم را نباید به مثابه این بدانیم که سیاستهای اقتصادی در این مدت، به همان اندازه بد بودهاند.