مروری بر تاریخچه انجمن مونتپلرین و اعضای آن
هماکنون رئیس انجمن مونتپلرین، آلن مِلتزر، استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه کارنِگیملون است. مطالعه انجام شده از سوی مِلتزر تحت عنوان «تاریخ فدرالرزرو» جامعترین تاریخنگاری در مورد بانک مرکزی به حساب میآید. همچنین اعضای کمیته اجرایی این انجمن را نیز آلن مِلتزر، دیپَک لَل، عضو هیات علمی دانشگاه کالیفرنیا لسآنجلس، ایمون باتلر، مولف و برنامهساز اقتصادی اجتماعی و مدیر و یکی از بنیانگذاران موسسه آدام اسمیت، و همچنین ادوین جان فولنِر، رئیس سابق بنیاد هریتیج، تشکیل میدهند. معاونان انجمن مونتپلرین نیز شامل چهار عضو به نامهای دیپَک لَل، سوری راتناپالا، استاد حقوق عمومی در دانشگاه کویینزلند استرالیا، وِسِلین ووکوتیچ، اقتصاددان اهل مونتهنگرو و استاد دانشگاه دونجا گوریچا، و همچنین ژراردو بونژیوانی اهل آرژانتین هستند.
انجمن مونتپلرین هفت مدیر نیز از هفت کشور دنیا دارد؛
مارگارت تسه (برزیل)، ریچارد وانگ (هنگکنگ)، گرهارد شوارز (سوئیس)، ژیری شوارز (جمهوری چک)، کوین مورفی (آمریکا)، یوهان نوربرگ (سوئد) و یوکو آرایاما (ژاپن).
این انجمن همچنان نیز تحت شرایط خاصی عضو میپذیرد. در حقیقت، انجمن مونتپلرین با در نظر گرفتن چهار ویژگی، اعضای جدید را به درون مجموعه خود راه میدهد. این چهار ویژگی عبارتند از:
1- لزوم حمایت یکی از اعضای حال حاضر انجمن از متقاضی
2- ارائه یک رزومه از سوی متقاضی
3- ارائه نوشتهای که حاوی چیستی انگیزه فرد برای عضویت در انجمن باشد.
4- لزوم شرکت متقاضی در حداقل یکی از نشستهای برگزار شده انجمن
بنابراین آنچه به آن اشاره شد، موید این است که انجمن همچنان پویاست و فعالیتهای آن حتی در قالب برگزاری نشستها پابرجاست.
اعتبار انجمن مونتپلرین
پس از جنگ جهانی دوم، سیستم لیبرالیسم کلاسیک به قعر زوال و انحطاط خود رسیده بود، اروپا در نابودی و تباهی مدفون بود، نیمی از آن زیر سلطه اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت در حالی که نیمه دیگر آن غرق در پدیده دولتگرایی بود. در کشور بریتانیا قدرت در اختیار حزب کارگر بود، حزبی که عملکرد آن صنایع ملیگرا و دولت رفاه کامل را با خود به همراه داشت. در کشورهای فرانسه و ایتالیا تهدید قدرت کمونیستها و متحدان آنها وجود داشت، همزمان با فروپاشی بازار آزاد در کشورهای اسکاندیناوی و بخش جنوبی اروپای شمالی، دولتهای رفاه ایجاد شدند. کشورهای اسپانیا و پرتغال تحت سلطه نظام دیکتاتوری فاشیستی بودند.
در کشور ایالات متحده آمریکا، بیشتر مردم اعتقاد دیرینهشان را به سیستم بازار آزاد از دست داده بودند و به توانایی دولت در حل مشکلات اقتصادی و تضمین امنیت اقتصادی باور داشتند. در هر قسمت از غرب، هر یک از دو گروه شامل مردم و نخبگان، بهویژه روشنفکران، در جریانی وارد شدند که فردریش هایک آن را «راه بردگی» نامیده بود.
مقارن با پرتگاه پیش رو در جامعه، هایک مصمم بود انجمنی را تشکیل دهد که این انجمن روشنفکران و بنابراین مردم و رهبران سیاسی آنها را متقاعد به تغییر مسیر کند. این انجمن ایجاد شد تا روشنفکری متقابل را به ارمغان آورده و رهبران پیشرو لیبرالیسم کلاسیک را تشویق کند. انجمن از انگلیسیتبارهایی مانند لایونل رابینز، جان جیوکس و مایکل پولانی و مهاجران اتریشی مانند لودویگ فون میزس، فریتز مکلاپ، کارل پوپر و همچنین خود هایک؛ آمریکاییهایی شامل هنری هازلیت، فرانک نایت، میلتون فریدمن، آرون دایرکتور و جرج استیگلر؛ آلمانیهایی شامل ویلهم روپکه و والتر اوکن؛ فرانسویهایی نظیر موریس آلایس و برتراند ژوونل و دیگر افراد از کشورهای اروپای غربی تشکیل شده بود.
در ماه آوریل سال 1947 میلادی، اشخاص نام برده به همراه دیگر افرادی که در کل 39 نفر از
17 کشور جهان بودند، در سوئیس با هم ملاقات کردند و انجمن مونتپلرین را ایجاد کردند. آنها از بیانیهای اقتباس کردند که بهطور مختصری دیدگاههایشان را در زمینه بحرانهای رایج موجود بیان میکرد: «در پهنای وسیعی از سطح کره زمین اصول لازم برای حفظ شأن انسانی و برقراری آزادی از میان رفته است و در بقیه مناطق نیز این اصول انسانی بهطور پیوسته از طرف توسعه گرایشهای رایج سیاسی و مواضع حکومتی و گروههای داوطلب، همراه با گسترش قدرتهای خودمختار در حال تضعیف است.» در این بیانیه پذیرفته شده است که یک جنبش ایدئولوژیک باید با استدلالهای عقلانی و تاکید بر ایدههای معتبر و شناساییشده همراه باشد. شش حوزه گسترده وجود دارد که در آنها مطالعه و بحثهای ارزنده بیشتری در زمینه مبارزه با سیاستهای فکری غالب صورت میگیرد. از این بیانیه نتیجهگیری میشود که انجمن اشتیاقی به تبلیغات رفتاری ندارد و ایجاد و تاسیس یک سیستم ارتدوکسی بدون قید و واهمه را دنبال میکند. گروه، خود را با هیچ حزب خاصی تطبیق نمیدهد، تنها هدف آن این است که با الهام گرفتن از یک آرمان مشخص و مفاهیم مشترک، تبادل افکار را در اذهان افراد آسان کرده و از این طریق به حفظ و بهبود جامعه آزاد کمک کند.
از سال 1948 تا سال 1960 میلادی، هایک رئیس انجمن بود. روسای بعدی برای دورههای کوتاهتری در این سمت قرار داشتهاند، در اواخر دهه 1960 میلادی،
یک دوره دوساله برای مسوولیت ریاست انجمن مورد تصویب قرار گرفت. روسای انجمن نخبگانی مانند روپکه، جیوکس، فریدمن، استیگلر، جیمز بوکانان، گری بکر، ماکس هارتول و پاسکال سالین بودهاند. بیشتر اعضای انجمن شامل دانشگاهیان و اقتصاددانان، از جمله هفت برنده جایزه نوبل علم اقتصاد بودند (البته بعد از نگارش این مقاله، ورنون اسمیت نیز به جرگه اعضای برنده جایزه نوبل این انجمن پیوست و در نتیجه تعداد اعضای برنده جایزه نوبل انجمن به عدد هشت رسید) ولی با این حال روزنامهنگاران، تجار، وکلا، مقامات دولتی و دیگران نیز در این میان حضور داشتند. مقامات دولتی برجسته عضو انجمن افرادی مانند لوئیجی ایناودی، رئیسجمهور کشور ایتالیا، لودویگ ارهارد، صدراعظم آلمان غربی و واسلاو کلاوس، نخستوزیر جمهوری چک بودند.
آیا انجمن مونتپلرین موفق شده است در منطقه غرب، تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی را به جریان درآورد؟ بدیهی است که جایگاه فکری ایدههای لیبرال کلاسیک افزایش یافته است. این امر طی 20 سال گذشته حائز اهمیت است. سوسیالیسم حداقل در اشکال آشکارتر آن کم و بیش موی دماغ هایک شد و تنها قلمرو دانشگاه از این امر در امان مانده است.
امروزه سیاستگذاران غربی به صورت آشکار در مورد خصوصیسازی و حتی گاهی اقدامات مربوط به آنها صحبت میکنند. این وضعیت حتی پس از رکود اخیر نیز آنچنان تغییر نکرده است. در تاریکترین زمان نظام لیبرال کلاسیک، انجمن مونتپلرین با مدیریت ماکس هارتول درصدد این بود که پرچم نظام را بالا نگاه داشته و خود را برای حمله مجدد آماده کند. از زمان تاسیس انجمن تا اواسط دهه 1970 میلادی، طی دوران تاریک، نفوذ و تاثیر گروه قابل توجه بود؛ زمانی که نزدیک بود ایدههای کلاسیک توسط نفوذ سیستمهای اقتصادی مشترک در میان روشنفکران غربی به خفگی نزدیک شود. هارتول، عضو قدیمی انجمن از سال 1992 میلادی تا سال 1994، ریاست را بر عهده داشت. به هر رو انجمن از نظر تغییر دستور کار سیاسی دارای اهمیت بود، این اهمیت در وهله نخست از طریق حفظ ایدههای لیبرال در زمانی بود که آنها نادیده گرفته شده و طرد میشدند و در وهله دوم به وسیله چرخش آنها و افزایش دادن میزان تاثیراتشان. گفتن این حرف که آیا در غیاب انجمن نیز اعضای آن به همین اندازه تاثیر خواهند داشت یا خیر، غیرممکن است اما بدون شک انجمن در جهت کاهش ناامیدی و حفظ روحیه مبارزه آنها کمک کرده است.
انتقاد هانس هرمان هوپ نسبت به انجمن مونتپلرین
در سال 2006 میلادی نظریهپرداز آزادیخواه و اقتصاددان مکتب اتریش، هانس هرمان هوپ، انجمن آزادی و مالکیت را بنا کرد تا به عنوان واکنش به چیزی باشد که وی از سوسیالیسم در انجمن مونتپلرین درک کرده بود. هوپ اظهار کرد، افرادی که او آنها را معرفی نمیکند در مورد ارتباطشان با انجمن مونتپلرین از بدو تاسیسش در سال 1947 میلادی دچار شک و تردید هستند. تا جایی که لودویگ فون میزس تردید دارد که آیا انجمنی که پر از مصادیق مداخله دولتی است میتواند ایدهآلهای آزادیخواهانه را دنبال کند؟
منابع:
1- http://en.wikipedia.org/wiki/Mont_Pelerin_Society
2- www.independent.org/pdf/tir/tir_01_4_etc.pdf