اقتصاد سیاسی جامعۀ اطلاعات
اقتصاد سیاسی جامعه اطلاعات عرصه ای پیچیده است که من در جای دیگری با عمقی بیشتر نسبت به آنچه در اینجا بیان می کنم آن را تجزیه و تحلیل کرده ام. اما من فکر می کنم می توان دو محور عمده را در اقتصاد سیاسی فرهنگ شناسایی کرد که با اقتصاد سیاسی جامعه اطلاعات ادغام شده اند. اولی مربوط به فناوری – تجزیه و تحلیلی از توسعه فناوری های اطلاعات و ارتباطات و تاثیر آن ها - است. دومی مربوط به اطلاعات – تجزیه و تحلیلی از رشد کلی تولید و توزیع اطلاعات در اشکال مختلف آن در سراسر اقتصاد به عنوان یک کل، و پیامدهای آن – است.
فناوری های اطلاعات و ارتباطات
روشن است که نقطه اجماع بین اقتصاد سیاسی فرهنگ و اقتصاد سیاسی جامعه اطلاعات در اطراف فناوری های اطلاعات و ارتباطات و نظم آن ها بود. با نظر به نتیجه ای از تجزیه و تحلیلی که در بالا شرح داده شد، اقتصاد سیاسی فرهنگ مجبور شده بود به رسمیت بشناسد صنایع فرهنگ فرهنگ راه آن ها بودند چرا که در طول تاریخ با روش های مختلف بهره برداری از فناوری های بازتولید، و فراتر از همه، توزیع، توسعه یافته بودند. بحث اصلی بر سر رادیو و تلویزیون تجاری خصوصی در مقابل رادیو و تلویزیون خدمات عمومی، در اصل بحثی بر سر نظم و قدرت عمومی به دست آمده از کنترل و تخصیص رادیو بود. محرک اصلی در پس رشد فناوری های اطلاعات و ارتباطات و منافع اقتصادی آن ناشی از نیازهای تولید به طور کلی بود. صنایع فرهنگی از طریق توسعه و تنظیم شبکه های ارتباطات از راه دور (مخابراتی) در دهۀ 1980 میلادی درگیر شدند.
ارتباطات، شبکه ها، و مقررات آن ها
در خصوصی سازی و مقررات زدایی گستردۀ حال حاضر که در دهۀ 1980 میلادی اتفاق افتاده است، مرکز تمرکز ارتباطات از راه دور، مالکیت و مقررات آن ها بود. به نظر من بسیار ساده انگارانه است که مانند یک نئولیبرال معمولی، آن را فشار بنیادگرایانۀ بازار توصیف کنیم. مخالفت با آن با نام بنیادگرایی ضدبازار ناتوان بوده و هست، چرا که درگیر عدم توجه جدی به اقتصاد سیاسی مرتبط با آن است. اقتصاد سیاسی، حتی در صورت های لیبرال آن، از زمان آدام اسمیت، حالت خاصی از شبکه های ارتباطی را شناخته است. به عنوان کالاهای عمومی با ویژگی های انحصار طبیعی، آن ها به ارائۀ مستقیم دولت و یا مقررات بستۀ دولتی نیاز دارند، و همیشه نیاز داشته اند. مهم است تاکید شود که بحث تنظیمی اولیه در مورد دسترسی مصرف کنندگان عادی نیست، بلکه دربارۀ راه هایی است که از طریق آن کنترل کنندگان این شبکه ها می توانند اجاره ها را از کنترل اختصاصی خود از دیگر بخش های تولید و توزیع استخراج کنند. به همین دلیل است که بحث در مورد خدمات جهانی و بحث جانشین آن در مورد به اصطلاح شکاف دیجیتالی تا حد زیادی در کنار نقطۀ اصلی است. شبکه های مخابراتی و خدماتی برای و تا حد زیادی به وسیلۀ، استفادۀ تجاری توسعه داده شده اند، نتیجۀ آن گسترش فضایی بازار و افزایش مقیاس و پیچیدگی تولید صنعتی و زنجیرۀ عرضه، و مشکلات هماهنگی است. تا دهۀ 1970 میلادی، حفظ این سیستم در جایگاه خود جزء منافع دوجانبۀ همۀ طرف ها – صاحبان شبکه، مصرف کنندگان خانگی و تجاری – بود. اما همانطور که الی نوام[1] استدلال کرده است (نوام 1994) این ائتلاف تحت دو فشار شکست. از یک سو، هنگامی که رشد بهره وری متزلزل شد و اطلاعات به تناسب هزینه های شرکت های بزرگ افزایش یافت و سربار شد، بخش شرکتی تلاش برای کاهش هزینه ها را آغاز کرد. از سوی دیگر، در پاسخ، شرکت های بزرگ فناوری اطلاعات و ارتباطات، از جمله IBM، توانایی فنی و انگیزه برای خدمت به این بازار را با ارائۀ خدمات اطلاعات و ارزش افزودۀ خود روی شبکه های مخابراتی داشتند. در نتیجه زمین بازی اقتصادی و مقرراتی پیچیده تر شد. فعل و انفعال بین توسعۀ فناورانه، رقابت شرکتی و منطقه ای، و منافع عمومی مختلف یکی از داینامیک های دائماً در حال تغییر که، به نظر من، هرگز نمی توانند بیش از مصالحه ای موقتاً پایدار باشند. قطعاً دوگانگی ای ساده بین منافع شرکت ها و منافع عمومی وجود ندارد. ممکن از در هر زمانی طیف وسیعی از امکان هزینه سود و تجارت و مصالحه های مقرراتی قابل دفاع سیاسی وجود داشته باشد.
[1] Eli Noam
منبع:
Wasko, J., Murdock, G. and Sousa, H. (2011), The Handbook of Political Economy of Communications. New Jersey: Blackwell Publishing Ltd.